staggering

/ˈstæɡərɪŋ//ˈstæɡərɪŋ/

معنی: گیج، متناوب
معانی دیگر: سرگیجه آور، سرسام آور، گیج کننده، گیج کننده staggering costs هزینهی سرسام آور

جمله های نمونه

1. staggering costs
هزینه ی سرسام آور

2. the boat is staggering in a stormy sea
قایق در دریای توفانی می ناود.

3. the magnitude of our losses was staggering
زیادی خسارات ما سرگیجه آور بود.

4. The cost was a staggering $10 million.
[ترجمه کسرا] هزینه آن رقم سرسام آور 10 میلیون دلار بود.
|
[ترجمه گوگل]هزینه آن 10 میلیون دلار بود
[ترجمه ترگمان]هزینه این پروژه ۱۰ میلیون دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Profits have shot up by a staggering 25 %.
[ترجمه علی اکبر منصوری] سودها با یک سرعت سرسام آوری، بیست و پنج درصد رشد داشته اند!
|
[ترجمه گوگل]سود به میزان خیره کننده 25 درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]سود به میزان ۲۵ درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The report documents the staggering amount of domestic violence against women.
[ترجمه گوگل]این گزارش میزان خیره کننده خشونت خانگی علیه زنان را مستند می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش میزان سرسام آور خشونت خانوادگی علیه زنان را مستند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Overseas debt is a staggering £16 billion.
[ترجمه گوگل]بدهی خارج از کشور بالغ بر 16 میلیارد پوند است
[ترجمه ترگمان]بدهی خارج از کشور ۱۶ میلیارد پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The public response was absolutely staggering.
[ترجمه گوگل]واکنش مردم کاملاً تکان دهنده بود
[ترجمه ترگمان]واکنش عمومی به کلی متزلزل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results have been quite staggering.
[ترجمه گوگل]نتایج کاملاً خیره کننده بوده است
[ترجمه ترگمان]نتایج کاملا تکان دهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was staggering under the weight of the sack.
[ترجمه گوگل]زیر سنگینی گونی تلوتلو می خورد
[ترجمه ترگمان]زیر بار این کیسه تلوتلو می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boy was staggering beneath the weight of a pile of boxes.
[ترجمه گوگل]پسر زیر وزن انبوه جعبه ها تلوتلو می خورد
[ترجمه ترگمان]پسر تلوتلو می خورد و زیر سنگینی یک کپه جعبه ها نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why is that man staggering about the room like that?
[ترجمه گوگل]چرا آن مرد اینطور در اتاق تلوتلو می خورد؟
[ترجمه ترگمان]چرا اون مرد داره گیج میره تو این اتاق؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It costs a staggering $50 000 per week to keep the museum open to the public.
[ترجمه گوگل]برای باز نگه داشتن موزه به روی عموم، هفته ای 50000 دلار هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]قیمت این موزه حدود ۵۰ هزار دلار در هفته هزینه دارد تا موزه را برای عموم باز نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His remarks betray a staggering contempt for the truth .
[ترجمه گوگل]سخنان او نشان دهنده تحقیر خیره کننده حقیقت است
[ترجمه ترگمان]سخنانش حاکی از تحقیر شدید برای حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

متناوب (صفت)
staggering, alternate, intermittent, alternative, alternating, periodic, sporadic, discontinuous, spasmodic

تخصصی

[برق و الکترونیک] پایین - بالا کردن تنظیم مدارهای تنظیم شده برای رسیدن به تنظیم پایین - بالا.

انگلیسی به انگلیسی

• shocking; amazing, astounding

پیشنهاد کاربران

حیرت انگیز. بهت آور.
Even the most foolish ones have a staggering genius for self - deception, let alone the so - called intellectuals
خیلی شوکه کننده و سوپرایزی
amazing
wonderful
بعضی وقت ها به معنای stumble اما در نمودارهای رایتینگ ایلتس به معنای very big
خیره کننده
before soaring to a staggering 41 million in 2004.
پیش از آنکه در سال 2004 به رقم خیره کننده 41 میلیون برسد.
deeply shocking; astonishing
حیرت اور - تعجب برانگیز
مست و پاتیل
تلوتلو خوردن
چیدن یا پخش کردن چیزها ( مثل قرارهای ملاقات، پرداهتهای روزانه یا ماهانه، اشیاء، . . . ) که در یک زمان یا روی یک خط قرار نگیرند. مثلاً میگیم قرارهای ملاقات امروز را طوری چیدم که هم زمان اتفاق نیفتند. meetings are staggered throughout the day
لنگان لنگان ( لنگ زدن، درست راه نرفتن )
هیجان اور , شکه کننده
تکان دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس