staid

/ˈsteɪd//steɪd/

معنی: ارام، ثابت، متین، موقر
معانی دیگر: (قدیمی) زمان گذشته و اسم مفعول: stay، (نادر) ثابت، تغییر گریز، دگرگونی هراس، متنفر از تغییر، زمان گذشته فعل stay، adj : متین، سنگین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: staidly (adv.), staidness (n.)
• : تعریف: formal, solemn, and reserved in character.
مترادف: reserved, stiff, stuffy
متضاد: daring, frivolous, informal, playful, silly, zany
مشابه: dignified, earnest, grave, saturnine, sedate, serious, sober, solemn, stately, stolid

- She was a cheerful, breezy sort of person and her staid in-laws made her somewhat uncomfortable.
[ترجمه گوگل] او فردی بشاش و دمدمی مزاج بود و شوهر شوهرش او را تا حدودی ناراحت می کرد
[ترجمه ترگمان] او یک آدم شاد و شاد بود و در میان قوانین، او را کمی ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He had grown staid and dull.
[ترجمه گوگل]او بی حال و کسل شده بود
[ترجمه ترگمان]خشک و ملال آور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The locals were a very staid lot.
[ترجمه گوگل]اهالی محل بسیار آرام بودند
[ترجمه ترگمان]محلی ها بسیار متین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In an attempt to change its staid image, the newspaper has created a new section aimed at younger readers.
[ترجمه گوگل]این روزنامه در تلاش برای تغییر چهره آرام خود، بخش جدیدی را با هدف خوانندگان جوان تر ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این روزنامه در تلاش برای تغییر چهره جدی خود، بخش جدیدی با هدف جذب خوانندگان جوان ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dear old staid, conservative, non-violent Britain.
[ترجمه گوگل]بریتانیای قدیمی، محافظه‌کار و بدون خشونت
[ترجمه ترگمان]staid محترم، محافظه کار و غیر خشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Granted, the staid populations of the Monterey Peninsula might not be so willing to host that kind of event.
[ترجمه گوگل]مسلماً، جمعیت ساکن شبه جزیره مونتری ممکن است چندان مایل به میزبانی چنین رویدادی نباشند
[ترجمه ترگمان]درست است، جمعیت ساکن شبه جزیره Monterey ممکن است به حدی مایل به میزبانی این نوع رویداد نباشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a curious mixture of staid respectability with overtones of holiday fun.
[ترجمه گوگل]این ترکیبی عجیب از احترام ثابت با مضامین تفریح ​​تعطیلات بود
[ترجمه ترگمان]این مخلوطی از احترام و احترام بود که با گذراندن تعطیلات کریسمس به او خوش گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because I was older and a bit more staid I was going to have a hard time.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سنم بالاتر بود و کمی آرام تر بودم، روزهای سختی را پشت سر می گذاشتم
[ترجمه ترگمان]چون من بزرگ تر بودم و کمی بیشتر صبر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Edwards was essentially a staid stay-at-home during the revivals.
[ترجمه گوگل]ادواردز اساساً در دوران احیا یک خانه نشین آرام بود
[ترجمه ترگمان]ادواردز در اصل یک اقامت در خانه در طول the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sentence I had just written in a staid serif typeface suddenly was pushed leeward.
[ترجمه گوگل]جمله ای که من همین الان با حروف ساده نوشته بودم، ناگهان به سمت بیرون کشیده شد
[ترجمه ترگمان]جمله ای که من در آن نوشته بودم ناگهان پشت به باد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The group managed to seem staid in comparison to Rollins' music.
[ترجمه گوگل]این گروه در مقایسه با موسیقی رولینز موفق به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]گروه توانست در مقایسه با موسیقی Rollins بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At times the Crown Prince swapped the staid dance music for rather, more lively rock and roll.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ولیعهد موسیقی رقص آرام را با راک اند رول پر جنب و جوش تر عوض می کرد
[ترجمه ترگمان]گاهی کنت کراون موسیقی staid را با صدای بلند و more عوض می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Square-cut and staid to behold, it packs a potent punch quite at odds with its looks.
[ترجمه گوگل]برش مربع و ثابت است، آن را با مشت قوی کاملا در تضاد با ظاهر خود بسته است
[ترجمه ترگمان]میدان میدان ده و می ماند تا ببیند، با نگاه کردن به آن ضربه محکمی به او می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The staid and once-serious network news has begun to look like glitzy local news operations.
[ترجمه گوگل]اخبار بی‌حرکت و زمانی جدی شبکه شبیه به عملیات خبری محلی پر زرق و برق شده است
[ترجمه ترگمان]این خبر که یک شبکه جدی و یک ساله است شروع به به نظر گرفتن چندین عملیات خبر محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dear old staid, conservative, non-violent Britain. Soccer fans were its contribution to the global tradition of random violence.
[ترجمه گوگل]بریتانیای قدیمی، محافظه‌کار و بدون خشونت طرفداران فوتبال سهم آن در سنت جهانی خشونت تصادفی بودند
[ترجمه ترگمان]staid محترم، محافظه کار و غیر خشن طرفداران فوتبال در سنت جهانی خشونت تصادفی نقش خود را ایفا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

متین (صفت)
firm, sober, placid, steady, steadfast, demure, sedate, serene, staid, self-possessed

موقر (صفت)
solemn, dignified, sober, grave, sedate, staid, personable, sobersided

انگلیسی به انگلیسی

• serious, sober, mild, sedate, settled
a staid person is serious, dull, and rather old-fashioned.

پیشنهاد کاربران

خسته کننده
از مد افتاده، از رده خارج کهنه خاک خورده. قدیمی، پیر و فرتوت، کهن، عتیقه، عهد دقیانوس، امل
رسمی
محافظه کار
قدیمی

بپرس