stalwart

/ˈstɒlwərt//ˈstɔːlwət/

معنی: تنومند، بی باک، ستبر، قوی، شدید، مصمم
معانی دیگر: (به ویژه مسلک یا حزب) طرفدار پر و پاقرص، پیل پیکر، تهمتن، هیکل دار، رشید، پیل بالا، گردن کلفت، دلیر، شجاع، دلاور، شیرمرد، ثابت قدم، با اراده، با پشتکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: resolute; loyal; reliable.
متضاد: disloyal, unfaithful, unreliable
مشابه: staunch, steadfast, sturdy

- He was one of the king's stalwart supporters who stayed by him till the end.
[ترجمه گوگل] او یکی از حامیان سرسخت شاه بود که تا پایان در کنار او ماندند
[ترجمه ترگمان] او یکی از حامیان سرسخت پادشاه بود که تا پایان در کنارش باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: strong and well-built; brawny.
مشابه: lusty, stable
اسم ( noun )
مشتقات: stalwartly (adv.), stalwartness (n.)
(1) تعریف: an unwavering supporter of an organization, cause, or the like.

(2) تعریف: one who is strong and sturdy in body or character.

جمله های نمونه

1. one of the party's stalwart supporters
یکی از طرفداران پر و پا قرص حزب

2. She has been a stalwart supporter of the party for many years.
[ترجمه گوگل]او سال ها از حامیان سرسخت حزب بوده است
[ترجمه ترگمان]او سال ها حامی قوی حزب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let me introduce Bob, one of the club's stalwart.
[ترجمه E100 stalwart] اجازه بدهید باب را به شما معرفی کنم، یکی از تنومند های باشگاه
|
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید باب را معرفی کنم، یکی از پیشگامان باشگاه
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید باب را معرفی کنم، یکی از اعضای باشگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Only stalwart supporters of the team stayed to the end of the match.
[ترجمه گوگل]تنها هواداران سرسخت این تیم تا پایان مسابقه باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]تنها طرفداران سرسخت این تیم تا پایان مسابقه ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rob's a stalwart of the school's chess club.
[ترجمه گوگل]راب یکی از پیشگامان باشگاه شطرنج مدرسه است
[ترجمه ترگمان]راب عضو باشگاه شطرنج مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perhaps he could count on Paul Quinn, a stalwart of the 9: 1liturgy planning team.
[ترجمه گوگل]شاید او می توانست روی پل کوین، یکی از اعضای تیم برنامه ریزی 9: 1 لیتورگی حساب کند
[ترجمه ترگمان]شاید او می توانست روی پل کویین، یک تیم برنامه ریزی liturgy ۹: ۱ liturgy حساب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jesse Helms, stalwart of the Republican far right.
[ترجمه گوگل]جسی هلمز، از طرفداران راست افراطی جمهوری خواه
[ترجمه ترگمان] جسی Helms \"، قوی\" جمهوری خواه \"خیلی خوبه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Before that occurred, however, another old stalwart from the teaching staff retired.
[ترجمه گوگل]با این حال، قبل از این اتفاق، یکی دیگر از افراد مستقر دیگر از کادر آموزشی بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پیش از آن که این اتفاق بیفتد، یک سرباز کهنه کار دیگر از کارکنان آموزش بازنشسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another stalwart is Professor Charles Handy, who commands much respect in secular circles.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از افراد مستحکم پروفسور چارلز هندی است که در محافل سکولار از احترام زیادی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]فرد برجسته دیگر پروفسور چارلز هندی است که در حلقه های سکولار احترام زیادی قائل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only the stalwart, the dedicated, or the mad, remain.
[ترجمه گوگل]فقط افراد استوار، فداکار یا دیوانه باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]فقط the، the، یا دیوانه باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fritz was maid, butler, and errand boy, the stalwart ninny who never spoke a word of complaint.
[ترجمه گوگل]فریتز خدمتکار، پیشخدمت و پسر وظیفه بود، دختر بچه‌ای سرسخت که هرگز حتی یک کلمه شکایت نکرد
[ترجمه ترگمان]فریتس، خدمتکار، و پسر پیغام رسان، که هرگز کلمه ای از شکایت و شکایت سخن نمی گفت، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Opera Chorus, under William Vendice's stalwart hand, brought a bit of needed oomph to an otherwise bland evening.
[ترجمه گوگل]گروه کر اپرا، زیر نظر استوار ویلیام وندیس، کمی حس مورد نیاز را به یک شب بی‌نظیر آورد
[ترجمه ترگمان]گروه کر اپرا، که در دست stalwart ویلیام Vendice بود، کمی of لازم داشت تا آن شب آرام و آرام باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One old stalwart who stuck with the whole match contracted such a severe cold that he died of exposure.
[ترجمه گوگل]یکی از پیرمردهای قدیمی که تمام مسابقه را درگیر کرده بود به سرماخوردگی شدیدی مبتلا شد که بر اثر قرار گرفتن در معرض آن جان سپرد
[ترجمه ترگمان]یک پیرمرد قوی و قوی که در تمام این مسابقه گیر کرده بود، چنان احساس سرمای شدیدی کرد که در معرض قرار گرفتن در معرض دید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stalwart policemen stood guard outside.
[ترجمه گوگل]پلیس استالوارت بیرون نگهبانی می داد
[ترجمه ترگمان]نگهبان ها بیرون ایستاده بودند و نگهبانی می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He bestrode me like some stalwart saint of old, defending my prone body with buckler and flaming sword.
[ترجمه گوگل]او مانند یک قدیس سرسخت قدیم به من غلبه کرد و از بدن مستعدم با سپر و شمشیر آتشین دفاع کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا مانند یک قدیس دلاور پیر که از جسم لرزان خود با شمشیر و شمشیر آتشین دفاع می کند به من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنومند (صفت)
sturdy, athletic, stout, robust, huge, rugged, burly, stalwart, corpulent, stockish, full-bodied

بی باک (صفت)
audacious, brave, bold, intrepid, fearless, dashing, stalwart, brazen, heroic, undaunted, daredevilish, devil-may-care, doughty, venturous, temerarious

ستبر (صفت)
gross, sturdy, big, thick, stout, robust, burly, stalwart, elephantine, robustious

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

مصمم (صفت)
intent, determined, stalwart, resolute, unflinching, decided, resolved, having decided, having made up one's mind, manful

انگلیسی به انگلیسی

• strong and sturdy man; one who strongly and faithfully supports a party or cause
sturdy, robust, strong; steadfast, uncompromising
a stalwart worker or supporter of an organization is loyal and hard-working. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. they were all government stalwarts.

پیشنهاد کاربران

۱. رشید. تنومند. هیکل دار ۲. شجاع. با جرات ۳. مصمم. قرص. پر و پا قرص. محکم ۴. طرفدار دو آتشه. طرفدار پر و پا قرص
مثال:
That their chests indeed proved heavy for a band of stalwarts.
که {حمل} صندوق هایشان برای گروهی از {مردان} تنومند سنگین در امد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : stalwart / stalwartness
✅️ صفت ( adjective ) : stalwart
✅️ قید ( adverb ) : stalwartly
تنومند ؛ وفادار , پر و پا قرص
# a stalwart�horse
# Two stalwart policemen stood outside
# She has been a stalwart supporter
# He was one of the king's stalwart supporters
شخصی که به یک سازمان و یا به عقایدی وفادار است و به سختی برای آن کار می کند ( noun )

بپرس