stand off

/ˈstændˈɒf//stændɒf/

معنی: دفع کردن، محشور نبودن، بدفع الوقت گذراندن، گریز کردن، مساوی یاهیچ به هیچ، سرد
معانی دیگر: 1- دور نگهداشتن، دور ایستادن، اجازه ی نزدیک شدن ندادن 2- موافقت نکردن، رضایت ندادن 3- طفره رفتن 4- جاخالی دادن، دم چک دشمن نیامدن، دوری کردن 5- (کشتی) از کرانه دور شدن، سرد، درمسابقه مساوی یاهیچ به هیچ، ایستاده در کنار، کناره گیر، کناره گیری، رجوع شود به: standoffish، کنارهگیر کنارهگیری رجوع شود به: standoffish پارسنگ، برابر ساز، همسنگساز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the inability of either side to win in a game or other competition.
مشابه: deadlock
صفت ( adjective )
• : تعریف: stand-offish.

جمله های نمونه

1. I like the girls who are shy and stand off.
[ترجمه گوگل]من دخترهایی را دوست دارم که خجالتی هستند و ایستادگی می کنند
[ترجمه ترگمان]من از دخترهایی که خجالتی و stand هستن خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm afraid I stand off because she will not be grateful.
[ترجمه گوگل]می ترسم کنار بیایم زیرا او سپاسگزار نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]می ترسم کنار بایستم، چون او خوشحال نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dimas Teixeira's decision to stand off Beckham quickly proved costly.
[ترجمه محسن] اختلاف سیاسی به تاخیر شش ماهه در تصویب بودجه سال جاری منجر شد.
|
[ترجمه گوگل]تصمیم دیماس تکسیرا برای مقابله با بکهام به سرعت گران تمام شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم Dimas تیکسرا برای کناره گیری از بکهام به سرعت ثابت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My intention was to stand off and on the cape until the head wind changed.
[ترجمه گوگل]قصد من ایستادن و روی شنل بود تا زمانی که باد سر تغییر کند
[ترجمه ترگمان]قصد من این بود که بایستم و روی شنل بنشینم مگر اینکه باد تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only smaller ships are able to stand off the town.
[ترجمه گوگل]فقط کشتی های کوچکتر می توانند از شهر بایستند
[ترجمه ترگمان]فقط کشتی های کوچک می توانند از شهر خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Through analysis of Stand Off Attack characteristics, Stand Off Air-to-Surface (AS) combat simulation frame is discussed. Based on a mission profile, maneuver chains for Stand Off Attack are designed.
[ترجمه گوگل]از طریق تجزیه و تحلیل ویژگی‌های Stand Off Attack، چارچوب شبیه‌سازی جنگی Stand Off Air-to-Surface (AS) مورد بحث قرار می‌گیرد بر اساس مشخصات ماموریت، زنجیره های مانور برای Stand Off Attack طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]از طریق تجزیه و تحلیل ویژگی های حمله نقطه ای، یک چارچوب شبیه سازی جنگی به سطح خارج از سطح (به عنوان)مورد بحث قرار می گیرد براساس پروفایل یک ماموریت، زنجیره های حرکت برای توقف حمله طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To be unwanted, I stand off singing boring songs.
[ترجمه گوگل]برای ناخواسته بودن، از خواندن آهنگ های خسته کننده ایستادگی می کنم
[ترجمه ترگمان]برای ناخواسته بودن، از خواندن آهنگ های کسل کننده استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tried to stand off his creditors.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از طلبکارهایش کنار بیاید
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد creditors رو متوقف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My sister dislikes parties and tends to stand off ( from everyone ) if she does attend one.
[ترجمه گوگل]خواهر من از مهمانی ها متنفر است و اگر در یکی از مهمانی ها شرکت کند، تمایل دارد (از همه) کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]خواهرم از احزاب نفرت دارد و اگر در یکی از آن ها شرکت کند، تمایل به ایستادن (از همه)دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If we stand off them and let them play their football, they will kill us.
[ترجمه گوگل]اگر جلوی آنها را بگیریم و بگذاریم فوتبالشان را بازی کنند، ما را خواهند کشت
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها را رها کنیم و اجازه دهیم آن ها فوتبال خود را بازی کنند، ما را خواهند کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will you please stand off?
[ترجمه گوگل]لطفا بایستید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا عقب وایسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police presence was growing and becoming more aggressive as the stand off continued.
[ترجمه گوگل]با ادامه درگیری، حضور پلیس در حال افزایش بود و تهاجمی تر می شد
[ترجمه ترگمان]حضور پلیس در حال رشد بود و به دلیل ادامه کار تهاجمی تری می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Patented contact free height sensing, Sensual Pan, ensures accurate stand off to give improved cut quality.
[ترجمه گوگل]ثبت اختراع حسگر ارتفاع بدون تماس، Sensual Pan، ایستادن دقیق را تضمین می کند تا کیفیت برش را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]سنجش ارتفاع آزاد با سنجش ارتفاع آزاد، Sensual پان، موقعیت دقیق را برای کاهش کیفیت برش تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The women who always maitain many cadidates, automatically complain us when we stand off them.
[ترجمه گوگل]زنانی که همیشه کاندیداهای زیادی را حفظ می‌کنند، وقتی از آنها دور می‌شویم، خود به خود از ما شکایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]زنانی که همیشه cadidates را زیر پا می گذارند به طور خودکار به ما شکایت می کنند وقتی که ما از آن ها جدا می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This standoff has provoked some early legal maneuvering as prosecutors and defense attorneys jockey for advantage.
[ترجمه گوگل]این بن‌بست برخی مانورهای حقوقی اولیه را برانگیخت، زیرا دادستان‌ها و وکلای مدافع در حال تلاش برای سودجویی هستند
[ترجمه ترگمان]این بن بست برخی از مانورهای قانونی اولیه را به عنوان دادستان و وکلای مدافع برای این مساله برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Lima standoff seems to signal a return to overt political action by Tupac Amaru.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بن بست لیما نشان دهنده بازگشت به اقدامات سیاسی آشکار توپاک آمارو باشد
[ترجمه ترگمان]بنظر می رسد که بن بست Lima نشان دهنده بازگشت توپاک ۲۹ به یک اقدام سیاسی آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The political standoff led to a six-month delay in passing this year's budget.
[ترجمه گوگل]بن بست سیاسی منجر به تاخیر شش ماهه در تصویب بودجه امسال شد
[ترجمه ترگمان]این بن بست سیاسی منجر به تاخیر شش ماه در تصویب بودجه امسال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. As the standoff continued, the lull in the crisis provided the opportunity for a negotiated settlement, which Washington strongly favored.
[ترجمه گوگل]همانطور که بن بست ادامه یافت، آرامش در بحران فرصتی را برای یک راه حل از طریق مذاکره فراهم کرد که واشنگتن به شدت از آن حمایت می کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که بن بست ادامه داشت، آرامش در این بحران فرصتی را برای حل و فصل مذاکره فراهم کرد که واشنگتن به شدت طرفدار آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A standoff ensued as hostages begged troops not to fire.
[ترجمه گوگل]در حالی که گروگان‌ها از سربازان التماس می‌کردند که شلیک نکنند، درگیری ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گروگان ها به سربازان التماس کردند که آتش نکنند، یک بن بست برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We pulled together during the standoff, particularly when it appeared that the news media was somehow running down our community.
[ترجمه گوگل]ما در طول بن بست دور هم جمع شدیم، به ویژه زمانی که به نظر می رسید رسانه های خبری به نوعی جامعه ما را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]ما در طول این درگیری کنار هم جمع شدیم، به خصوص زمانی که به نظر می رسید رسانه های خبری به گونه ای جامعه ما را اداره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. As the standoff continued in Suva, Commonwealth foreign ministers met in London on Tuesday.
[ترجمه گوگل]در حالی که بن بست در سووا ادامه داشت، وزرای خارجه کشورهای مشترک المنافع روز سه شنبه در لندن دیدار کردند
[ترجمه ترگمان]با ادامه درگیری ها در Suva، وزرای خارجه کشورهای مشترک المنافع روز سه شنبه در لندن دیدار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The standoff over appointments and confirmations appears likely to deepen as the backlog grows.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بن بست بر سر انتصاب ها و تاییدیه ها با افزایش تعداد معوقات عمیق تر شود
[ترجمه ترگمان]این بن بست بر سر انتصاب و تاییدات بیشتری به نظر می رسد که به همان اندازه رشد انباشته شده بیشتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. By contrast, the Justus Township standoff has been notable for the lack of any official statements.
[ترجمه گوگل]در مقابل، بن بست شهرک Justus به دلیل فقدان هر گونه بیانیه رسمی قابل توجه بوده است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، the Township Township بخاطر فقدان هیچ گونه اظهارات رسمی سرشناس بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. So when a blizzard or a budget standoff sends them home, some federal workaholics resort to extreme measures.
[ترجمه گوگل]بنابراین هنگامی که یک کولاک یا بن بست بودجه آنها را به خانه می فرستد، برخی از معتادین فدرال به اقدامات شدید متوسل می شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین زمانی که کولاک یا یک بن بست بودجه آن ها را به خانه می فرستد، برخی از افراد معتاد به کار متوسل به اقدامات افراطی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The legal standoff is another twist in the case that has riveted the United States.
[ترجمه گوگل]بن بست حقوقی یکی دیگر از پیچش های این پرونده است که ایالات متحده را پرخاش کرده است
[ترجمه ترگمان]بن بست قانونی یک تغییر دیگر در موردی است که ایالات متحده را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Dole navigates the treacherous waters of the budget standoff.
[ترجمه گوگل]Dole در آب های خائنانه بن بست بودجه حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]در اطراف آب های خطرناک بن بست بودجه قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. President Clinton argues that the Great Budget Standoff of 1995 involves a conflict not over dollars, but values.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت کلینتون استدلال می کند که بن بست بزرگ بودجه در سال 1995 شامل درگیری نه بر سر دلار، بلکه بر سر ارزش ها است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور کلینتون استدلال می کند که بودجه بزرگ (بودجه)سال ۱۹۹۵ شامل یک جنگ نه بیش از دلار، بلکه ارزش ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The continuing standoff has the Central Asian nation concerned about further violence.
[ترجمه گوگل]ادامه بن بست ملت آسیای مرکزی را نگران خشونت بیشتر کرده است
[ترجمه ترگمان]این بن بست ادامه دار، کشور آسیای میانه را در پی خشونت های بیشتر در بر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفع کردن (فعل)
countercheck, raise, dispel, ward off, avert, foil, quench, fend, exorcise, stave off, repel, repulse, eject, perspire, excrete, extrude, exorcize, stand off, detrude, forfend

محشور نبودن (فعل)
stand off

بدفع الوقت گذراندن (فعل)
stand off, temporalize, temporize

گریز کردن (فعل)
stand off

مساوی یا هیچ به هیچ (اسم)
standoff

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

انگلیسی به انگلیسی

• a stand-off is a situation in which neither of two opposing groups or forces will make a move until the other does something, so nothing can happen until one party gives way; used in american english.
stand-off missiles or weapons are designed mainly to balance or neutralize the enemy's forces; used in american english.
tie, draw (as in a contest); something which acts as a counterbalance; act of remaining aloof, act of keeping one's distance; insulator (electricity)

پیشنهاد کاربران

موقعیتی که در آن هیچ یک از طرفین در رقابت یا بحث برنده نشده اند، یا موقعیتی که کسی معمولاً با تهدید به خشونت، مقامات را از اقدام منع می کند.
🟧 STANDOFF 🟧 اسم
an argument, contest, etc. , in which there is no winner
۱. یک جدال، مبارزه، مسابقه، کشمکش، دعوا، درگیری و بحثی که در آن هیچ برنده ای وجود ندارد ( به قول دوستان جنگ پایاپای و بی برنده )
...
[مشاهده متن کامل]

۲. بن بست سیاسی و توافقی - بلاتکلیفی ( مترادف Impasse )
۳. تساوی ( در ورزش که با Tie و Draw هم میگن )
🟧 STANDOFFISH 🟧 صفت
not friendly toward other people
خشک، سرد، غیرصمیمی و غیردوستانه با دیگران
مثال ها :
1. The two governments are currently in a standoff over who has rights to the land : دو دولت در حال حاضر بر سر اینکه چه کسی حق مالکیت زمین را دارد در جنگی بی برنده/بن بست سیاسی هستند/با هم درگیر هستند
2. They played to a 3–3 standoff. [=tie] : آنها بازی را با تساوی ۳ به ۳ به پایان رساندند
3. She tends to be a bit standoffish with strangers : او معمولاً با غریبه ها کمی غیرصمیمی و خشک است
4. While many people think that cats are standoffish and aloof, the truth is that they are loyal, loving companions ( just like dogs ) . The key is that cats show their love in very different ways than dogs. Usually, those expressions of love are fairly subtle, so we miss them : در حالی که بسیاری از مردم فکر می کنند گربه ها بی تفاوت و گوشه گیر هستند، حقیقت این است که آن ها همراهان وفادار و دوست داشتنی هستند ( درست مانند سگ ها ) . نکته کلیدی این است که گربه ها عشق خود را به روش های بسیار متفاوتی نسبت به سگ ها نشان می دهند. معمولاً آن ابراز عشق نسبتاً مبهم و ظریف هستند، بنابراین ما آنها را از دست می دهیم ( متوجه آنها نمیشویم )

نبرد پایاپای. نبرد برابر
مبارزه پایاپای
بن بست سیاسی
بن بست
یک موقعیتی که هیچ کدام از دو طرف رقابت کننده ها در یک مسابقه برنده نباشند.
عدم توافق
در مذاکرات سیاسی:
بن بست
بلاتکلیفی
دوری کردن - کنار ایستادن
عجز در موفقیت و پیگیری هدف
تنگنا
پا ب پای هم رقابت کردن
بلاتکلیفی
آتش بس
رکود، وقفه، بن بست، صفر صفر
ایستادگی
A situation in which one force or party neutralizes or counterbalances the other and further action is prevented
برابری، دفع، تدافع
تدافع
چگونگی یا وضعیتی که در یک درگیری یا مبارزه هیچ یک نتواند دیگری را شکست دهد
درگیری
محاصره ( پلیس )
دور ایستا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس