statement

/ˈsteɪtmənt//ˈsteɪtmənt/

معنی: شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه
معانی دیگر: اظهاریه، فرزامان، (بانکداری و غیره) ریزحساب، صورتحساب، گزارش (موجودی و غیره)، گزاره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something stated; assertion; declaration.
مترادف: assertion, declaration
مشابه: allegation, claim, comment

- The company's director made the statement that nothing illegal had occurred.
[ترجمه شان] مدیر شرکت با صدور بیانیه ای اعلام کرد که هیچ امر عیر قانونی، روی نداده است.
|
[ترجمه گوگل] مدیر این شرکت اظهار داشت که هیچ اتفاق غیرقانونی رخ نداده است
[ترجمه ترگمان] مدیر این شرکت بیانیه ای را صادر کرد که هیچ چیز غیر قانونی روی نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The senator made some outrageous statements during the interview.
[ترجمه احمد رحیمی] سناتور در طی مصاحبه تعدادی بیانیه ظالمانه ایراد نمود.
|
[ترجمه شان] سناتور طی مصاحبه خود اظهارات زشت ( اهانت آمیزی ) ایراد کرد.
|
[ترجمه گوگل] این سناتور در این مصاحبه اظهارات ظالمانه ای را بیان کرد
[ترجمه ترگمان] سناتور در طی این مصاحبه اظهارات ظالمانه خود را ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I agree with your first statement, but I can't agree with the second.
[ترجمه گوگل] من با جمله اول شما موافقم، اما نمی توانم با دومی موافق باشم
[ترجمه ترگمان] من با اولین بیانیه شما موافقم، اما نمی توانم با دومی موافقت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any sentence that is not a question; assertion.
مترادف: assertion
مشابه: declaration

- A negative statement includes the word "not" or "no" or some other negative element.
[ترجمه گوگل] یک گزاره منفی شامل کلمه "نه" یا "نه" یا یک عنصر منفی دیگر است
[ترجمه ترگمان] یک جمله منفی شامل کلمه \"نه\" یا \"نه\" و یا یک عنصر منفی دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a formal or official account or communication of facts, esp. of a financial nature.
مترادف: account, record, report
مشابه: bill

- a monthly bank statement
[ترجمه منیژه اسدنژاد] یک اظهارنامه بانکی ماهانه
|
[ترجمه شان] صورتحساب ( گزارش ) ماهانه بانک
|
[ترجمه گوگل] صورت حساب بانکی ماهانه
[ترجمه ترگمان] یک بیانیه بانکی ماهانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her statement was very inopportune
گفته ی او خیلی بی موقع بود.

2. his statement was very apropos
تذکر او بسیار به موقع بود.

3. a bald statement
اظهار بی شیله پیله

4. a brief statement of the country's economic condition, without embroidery
شرح مختصر و بی شاخ و برگ وضع اقتصادی کشور

5. a carefully-worded statement
اظهاریه ای که واژه های آن با دقت انتخاب شده اند

6. a factual statement
گزارش واقعی

7. a prophetic statement
گفته ی آینده نگرانه

8. a specific statement of faith
گواه دقیق به ایمان

9. a vulnerable statement
یک اظهار انتقادپذیر

10. an official statement
اعلامیه ی رسمی

11. the government's statement concerning the recent unrests
اعلامیه ی دولت درباره ی شلوغی های اخیر

12. according to his statement
طبق اظهارات او

13. to square a statement with the facts
اظهاری را با واقعیات مطابق کردن

14. with some modification, this statement is true even today
با اندکی تعدیل این اظهار امروزه هم صادق است.

15. i reconciled my checkbook with the bank statement
کتابچه ی ته سوش چک های خود را با صورتحساب بانک تطبیق کردم.

16. she asked leave to read a short statement
او اجازه خواست که اظهاریه ی کوتاهی را قرائت کند.

17. she smiled, trying to amend her last statement
او کوشید که حرف های قبلی خود را با لبخندی بهبود بخشد.

18. Her lawyer made a statement outside the court.
[ترجمه گوگل]وکیل او در خارج از دادگاه بیانیه ای داد
[ترجمه ترگمان]وکیل او در خارج از دادگاه بیانیه ای صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The play makes a strong political statement.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه یک بیانیه سیاسی قوی دارد
[ترجمه ترگمان]نمایش یک بیانیه سیاسی قوی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her statement contained one or two inaccuracies.
[ترجمه گوگل]بیانیه او حاوی یکی دو نادرستی بود
[ترجمه ترگمان]شرح او حاوی یک یا دو خطا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. This statement must be understood in the context of the entire document.
[ترجمه گوگل]این بیانیه باید در متن کل سند درک شود
[ترجمه ترگمان]این جمله باید در متن کامل سند قابل درک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. My original statement has been completely distorted by the media.
[ترجمه گوگل]بیانیه اصلی من توسط رسانه ها کاملاً تحریف شده است
[ترجمه ترگمان]بیانیه اصلی من به طور کامل توسط رسانه ها تحریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The statement is emphatic in stating that there must be a quid pro quo.
[ترجمه گوگل]این بیانیه در بیان اینکه باید یک quid pro quo وجود داشته باشد تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]در این بیانیه تاکید شده است که باید در مورد وضع موجود یک پوند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The statement of our delegation was singularly appropriate to the occasion.
[ترجمه گوگل]بیانیه هیأت ما منحصراً مناسب آن موقعیت بود
[ترجمه ترگمان]اظهارات هیات ما به نحو عجیبی متناسب با این موقعیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The purport of the statement is that the firm is bankrupt.
[ترجمه گوگل]هدف از بیانیه این است که شرکت ورشکسته است
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بیانیه این است که شرکت ورشکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The new leader's statement does not assort with his Party's principles.
[ترجمه شان] بیانیه رهبر جدید با اصول حزب تناسب ندارد.
|
[ترجمه گوگل]بیانیه رهبر جدید با اصول حزب او همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]بیانیه رهبر جدید با اصول حزب همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

اعلامیه (اسم)
assertion, statement, act, declaration, proclamation, communique, manifesto, manifest

اظهار (اسم)
signification, statement, avouchment, declaration, saying, utterance, remark, say, adduction, adductor, testimony, allegation, proposal, showing, predication, say-so

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

بیانیه (اسم)
assertion, statement, proclamation, manifesto, manifest, bulletin

بیان (اسم)
pronunciation, explanation, exposition, statement, declaration, display, quotation, remark, presentation, interpretation, mouth, presentment, averment, expression, lip, recitation, diction, wording, locution, say-so

توضیح (اسم)
treatise, explanation, statement, superscription, gloss, comment, paraphrase, elucidation

عرضه داشت (اسم)
statement, declaration, remark, petition, memorial

تقریر (اسم)
development, exposition, statement, presentation

گفته (اسم)
dictum, statement, saying, sentence, parol, doctrine, ditty

قطعنامه (اسم)
statement

قطعه نامه (اسم)
statement

تخصصی

[کامپیوتر] دستور، بیانیه، گفته، حکم، عبارت . - عبارت، دستور - دستوری در زبان برنامه نویسی کامپیوتر. یک دستور ممکن است از چندین عملیات تشکیل شده باشد، مانند LET X = Y+Z/W . نگاه کنید به Programming language.
[برق و الکترونیک] شرح، وضعیت، حالت
[مهندسی گاز] اظهار، بیان، توضیح، اعلامیه
[حقوق] اظهاریه، بیانیه، اعلامیه، بیان، اظهار، صورت وضعیت
[ریاضیات] بیان، حکم، گزاره، مطلب، موضوع، عبارت

انگلیسی به انگلیسی

• something stated, declaration; allegation; official account; printed record of account activity; instruction written in a high-level programming language (computers)
a statement is something that you say or write in a formal and definite way, rather than just suggesting it.
a statement is also an official or formal announcement that has been specially prepared for a particular occasion or situation.
you can refer to the official account of events which a criminal or a witness gives to the police as a statement.
a statement is also something that you do or make in a way that clearly expresses a particular opinion or idea that you have.
the printed document showing all the money paid into and taken out of a bank or building society account is also called a statement.

پیشنهاد کاربران

بیانیه، اظهار نظر
مثال: The company issued a statement regarding the incident.
شرکت بیانیه ای درباره حادثه منتشر کرد.
نماد
[حسابداری]: صورت،
Income statement, صورت سود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

something that someone says or writes officially, or an action done to express an opinion
A statement is a sentence that is either true or false. Statements are sentences about facts. If a sentence expresses an opinion about something instead of a verifiable fact about something, then it is
...
[مشاهده متن کامل]
not a statement. If a sentence is unclear enough that it would be impossible to determine whether or not it is true, then it is not a statement. If a sentences express commands or gives directions, it is not a statement.

صورت وضعیت
گزاره_ فرازنامه ( بیانیه )
گفته
توضیح
آیین نامه
مثال: practice statement = آیین نامهٔ اجرایی
بیانات
اظهارات
جملات
تجملی
statement piece
اثر تجملی، قطعه تجملی
جمله خبری
برداشت
کلام
اعلامیه، توضیح
مقررات
گزارش
سخنرانی یا بیانیه
فرضیه
[ برنامه نویسی شی گرا ] : ارائه دادن , ارائه کردن
موضع گیری
صورتهای مالی
[حقوق تجارت] صورت وضعیت، فهرست کارهای انجام شده در دوره ی زمانی معین ( یا حجم معین کار ) که پیمان کار برای دریافت حق الزحمه ی موقت یا قطعی به ناظر یا نماینده ی کارفرما ارائه می کند.
اظهارنظر
در پژوهش به شیوه Purpose Statement :
بیان هدف، هدف پژوهش
بیان ، اظهار ، گفته ، بیانیه 🌊🌊
are the following statements true or false
گفته های زیر درست هستند یا غلط ؟؟
هنر 94 ، ریاضی 92 ، تجربی 89 و . . .
دستورالعمل

Evental statement
عرصه رخدادپذیر ( در فلسفه آلن بدیو )

عملکرد
احکام
کامپیوتر: دستور
بیانیه
نظریه
عبارت
در دندان پزشکی تضمین درمانی
گزاره
( تخصصی فلسفه و منطق ) قضیه
حکم - ادعا
اظهارنامه
{تخصصی حقوق} اعتراف
I made a simple statement about my work time
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس