steely

/ˈstiːli//ˈstiːli/

معنی: سخت، پولادی، پولادین، اهنین
معانی دیگر: پولاد سان، فولاد مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: steelier, steeliest
مشتقات: steeliness (n.)
(1) تعریف: resembling steel in color, hardness, or strength.
متضاد: flabby
مشابه: stony

(2) تعریف: made of steel.

(3) تعریف: severe, cold, or hard, as a stare.
متضاد: kind

جمله های نمونه

1. The sky was cold and steely.
[ترجمه گوگل]آسمان سرد و پولادین بود
[ترجمه ترگمان]آسمان سرد و سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their indecision has been replaced by confidence and steely determination.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس و عزم پولادین جایگزین بلاتکلیفی آنها شده است
[ترجمه ترگمان]تزلزل آن ها با اطمینان و اراده محکم جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was hypnotized by his steely grey eyes.
[ترجمه گوگل]چشم های خاکستری پولادینش هیپنوتیزم شدم
[ترجمه ترگمان]من با چشمان خاکستری رنگ او هیپنوتیزم شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His avuncular image belies his steely determination.
[ترجمه گوگل]تصوير پرشور او عزم پولادين او را رد مي كند
[ترجمه ترگمان]چهره پر زرق و برق او، عزم محکم او را جلوه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had a steely streak but his morals and scruples were beyond reproach.
[ترجمه گوگل]او رگه های پولادینی داشت اما اخلاق و ظلم هایش قابل سرزنش نبود
[ترجمه ترگمان]او یک رگه آهنی داشت، اما اخلاقیات و scruples غیرقابل سرزنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has a steely stare, a brassy attitude and an iron constitution.
[ترجمه گوگل]او نگاهی پولادین، نگرش برنجی و ساختاری آهنین دارد
[ترجمه ترگمان]او یک نگاه آهنین، یک نوع brassy و یک قانون اساسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A steely haze hung over the factory.
[ترجمه گوگل]مه فولادی بالای کارخانه آویزان بود
[ترجمه ترگمان]مه رقیق در سراسر کارخانه آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then she saw the look of steely determination in his eyes and knew he was more than capable of it.
[ترجمه گوگل]سپس نگاه مصمم پولادین را در چشمان او دید و فهمید که او بیش از این توانایی دارد
[ترجمه ترگمان]سپس نگاه تندی به چشمان او انداخت و فهمید که او بیش از این توانایی چنین کاری را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Howard Saddler plays Cassius with steely determination, persuasive in his arguments that initially draw Brutus into the conspiracy.
[ترجمه گوگل]هاوارد سادلر نقش کاسیوس را با اراده ای پولادین بازی می کند و در استدلال هایش قانع کننده است که در ابتدا بروتوس را به توطئه می کشاند
[ترجمه ترگمان]هاوارد saddler با عزمی راسخ به کاسیوس بازی می کند و در مباحثات خود، که در ابتدا بروتوس را به توطئه ای سوق می دهد، قانع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But her steely determination to make her way in a cruel world has done its own damage.
[ترجمه گوگل]اما عزم پولادین او برای راهیابی به دنیایی بی‌رحم، آسیب خودش را وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]اما عزم راسخ او برای این بود که راه خود را در یک دنیای بی رحما نه ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Autumn became winter and it turned steely cold.
[ترجمه گوگل]پاییز زمستان شد و سرمای فولادین شد
[ترجمه ترگمان]پاییز به پایان رسید و سرد و سرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. During their time together, Rigby recognised the steely determination Gedge applied to the group.
[ترجمه گوگل]در طول مدتی که با هم بودند، ریگبی عزم پولادینی را که Gedge برای گروه اعمال کرد، تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]در طول زمان خود، Rigby تصمیم شدید اعمال شده بر روی این گروه را تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dominic sorted through the steely shapes in the table drawer until he found the bread-knife.
[ترجمه گوگل]دومینیک شکل های فولادی کشوی میز را مرتب کرد تا اینکه چاقوی نان را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]دومینیک با دقت تمام اشکال فولاد ین را در کشوی میز مرتب کرد تا آن که تکه نان را پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perspiration glittered on her skin in the steely pre-dawn light from the balcony window.
[ترجمه گوگل]در نور فولادی قبل از سحر از پنجره بالکن، عرق روی پوستش می درخشید
[ترجمه ترگمان]قطرات عرق روی پوستش در نور صبحگاهی که از پنجره بالکن می تابید می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pools of water gleamed in the steely greyness before the dawn.
[ترجمه گوگل]حوض های آب در خاکستری پولادین قبل از سپیده دم می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]چاله های آب که قبل از سپیده دم به خاکستری گراییده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

پولادی (صفت)
made of steel, steely

پولادین (صفت)
steely

اهنین (صفت)
steely

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to steel; resembling steel, having the properties of steel
you use steely to describe something that has a hard, greyish colour.
steely is also used to describe someone who is tough, strong, and determined.

پیشنهاد کاربران

شخصیت یا رفتار محکم داشتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : steel
✅️ اسم ( noun ) : steel / steeliness
✅️ صفت ( adjective ) : steely
✅️ قید ( adverb ) : _
شدید

بپرس