step on

جمله های نمونه

1. Confidence in yourself is the first step on the road to success.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس اولین قدم در مسیر موفقیت است
[ترجمه ترگمان]اعتماد به خودتان اولین قدم در راه موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't step on him; he's already acknowledged his faults.
[ترجمه گوگل]پا روی او نگذار؛ او قبلاً به اشتباهات خود اعتراف کرده است
[ترجمه ترگمان]به او نزدیک نشو؛ او قبلا گناهان او را تصدیق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mind where you put your feet; you could step on some broken glass.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که پاهای خود را کجا می گذارید می توانی روی چند شیشه شکسته پا بگذاری
[ترجمه ترگمان]یادت باشد که پایت را کجا گذاشته ای، می توانی روی یک لیوان شکسته قدم بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll be late if you don't step on it.
[ترجمه امید مرادی] اگر سریعتر نری، دیر خواهی رسید.
|
[ترجمه گوگل]اگر پا نگذاری دیر میرسی
[ترجمه ترگمان]اگر پایت را روی آن بگذاری، دیر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'veonly got thirty-five minutes so step on it.
[ترجمه گوگل]ما فقط سی و پنج دقیقه وقت داریم، پس قدم بردار
[ترجمه ترگمان]سی و پنج دقیقه وقت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government took another step on the road to political reform.
[ترجمه گوگل]دولت گام دیگری در مسیر اصلاحات سیاسی برداشت
[ترجمه ترگمان]دولت گام دیگری در مسیر اصلاحات سیاسی برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you tell a person to "step on it" or "throw on your coat," they may take you literally, with disastrous consequences.
[ترجمه گوگل]اگر به یک نفر بگویید «پاش کن» یا «کتت را بینداز»، ممکن است شما را به معنای واقعی کلمه بگیرند و عواقب فاجعه‌باری در پی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر به کسی بگویید که \"پا بر روی آن\" یا \"انداختن بر روی coat\" بگذارید، آن ها ممکن است شما را به معنای واقعی، با عواقب بد تلقی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Step on the gas, we're late.
[ترجمه گوگل]بنزین بزن، دیر شدیم
[ترجمه ترگمان] گاز بده، دیرمون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm sorry, did I step on your foot?
[ترجمه گوگل]ببخشید پا تو پا گذاشتم؟
[ترجمه ترگمان]ببخشید، پامو لگد کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I shall step on her very firmly if she interrupts me again.
[ترجمه گوگل]اگر دوباره حرفم را قطع کند خیلی محکم روی او خواهم گذاشت
[ترجمه ترگمان]اگر او دوباره حرفم را قطع کند، خیلی محکم به او نزدیک می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Step on it! I need those figures by lunchtime.
[ترجمه گوگل]پا روی آن بگذار! من به آن ارقام تا ناهار نیاز دارم
[ترجمه ترگمان]! سوار شو من به اون ارقام تا وقت ناهار احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Samir failed to progress beyond this first step on the ladder.
[ترجمه گوگل]سمیر نتوانست فراتر از این اولین پله روی نردبان پیشرفت کند
[ترجمه ترگمان]سمیر نتوانست فراتر از این قدم اول روی نردبان پیشرفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Could you step on it? I'm late.
[ترجمه امید مرادی] می تونی سریعتر بری؟ من دیرم شده.
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید روی آن قدم بگذارید؟ من دیر کردم
[ترجمه ترگمان]می تونی روش کار کنی؟ دیرم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hark! I hear a step on the stair!
[ترجمه گوگل]هارک! صدایی از پله را می شنوم!
[ترجمه ترگمان]گوش بده! صدای پایی روی پله ها می شنوم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is the first step on his trip home.
[ترجمه گوگل]این اولین قدم در سفر او به خانه است
[ترجمه ترگمان]این اولین قدم در راه بازگشت به خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• put one's foot on, press one's foot on

پیشنهاد کاربران

قدم بالا گذاشتن از جایی
One of definition for step: a type of exercise that you do by stepping on and off a raised piece of equipment
ضایع کردن حقوق دیگران
مستقل، آزاد
از روی چیزی رد شدن
سرعت را زیاد کردن، عجله کردن
با کسی با نامهربانی رفتار کردن، سرزنش کردن
پا گذاشتن روی چیزی
رد شدن از روی به معنای همان لگد کردن
لگد کردن

بپرس