steward

/ˈstuːərd//ˈstjʊəd/

معنی: پیشکار، ناظر، مباشر، خوانسالار، وکیل خرج
معانی دیگر: (از نظر وجدانی) مسئول، نیکدار، گویر، آبدار باشی، سر پیشخدمت، (کشتی و هواپیما و غیره) مهماندار (برای هواپیما امروزه بیشتر می گویند: flight attendant)، (کشتی) افسر مسئول آذوقه و آشپزخانه، (مخفف) shop steward، کارپرداز، کارگزار، مامور خرید، مباشرت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who manages or supervises money or property belonging to another or others; agent.
مشابه: manager

(2) تعریف: a person hired by a large estate, club, hotel, or the like to take charge of household operations, such as ordering supplies and supervising staff.

(3) تعریف: an employee on an airplane, train, or ship who waits on and attends to the needs of passengers.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stewards, stewarding, stewarded
• : تعریف: to act or serve as steward of.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: stewardship (n.)
• : تعریف: to act as or be a steward.

جمله های نمونه

1. He was selected to steward a team.
[ترجمه گوگل]او برای سرپرستی یک تیم انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مربی تیم انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's the steward of the City of Wakefield's Working Men's Club.
[ترجمه گوگل]او مباشر باشگاه مردان کارگر شهر ویکفیلد است
[ترجمه ترگمان]او پیشکار باشگاه مردان کار ویکفیلد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Moore was acting as steward to Sir Michael le Fleming.
[ترجمه گوگل]مور به عنوان مباشر سر مایکل لو فلمینگ عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]مور به عنوان ناظر سر مایکل le عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Kissinger was now chief steward of US foreign policy.
[ترجمه گوگل]کیسینجر اکنون مباشر ارشد سیاست خارجی ایالات متحده بود
[ترجمه ترگمان]Kissinger رئیس سیاست خارجی آمریکا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's the steward of the club.
[ترجمه گوگل]او مباشر باشگاه است
[ترجمه ترگمان]مباشر باشگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Steward said that the bank charges no fees or premiums for Shire.
[ترجمه گوگل]آقای استوارد گفت که بانک هیچ کارمزد یا حق بیمه ای برای شایر دریافت نمی کند
[ترجمه ترگمان]آقای کارگزار گفت که این بانک هیچ حق یا حق بیمه برای شایر ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ross, the steward, appeared, commiserated that they were all soaked through and took them into the lounge.
[ترجمه گوگل]راس، مهماندار، ظاهر شد، دلسوزی کرد که همه آنها خیس شده بودند و آنها را به سالن برد
[ترجمه ترگمان]راس، مباشر، به نظر می رسید که همه خیس شده بودند و آن ها را به سالن پذیرایی می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The predator must become a repentant steward.
[ترجمه گوگل]شکارچی باید تبدیل به یک مباشر توبه کننده شود
[ترجمه ترگمان] اون شکارچی باید یه پیشکار repentant بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But Fred was just a steward, and I had to pretend in a superior way to condescend to him.
[ترجمه گوگل]اما فرد فقط یک مباشر بود، و من باید به روشی برتر تظاهر می‌کردم که نسبت به او تسلیم باشم
[ترجمه ترگمان]اما فرد فقط مباشر بود و من ناچار بودم تظاهر کنم که برای او فروتنی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus Gloucester made Hugh Hastings his deputy as steward in the soke of Snaith.
[ترجمه گوگل]بنابراین گلاستر هیو هستینگز را معاون خود به عنوان مباشر در سوک اسنایت انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]از این رو، گلاستر نماینده خود را به عنوان مباشر در the of منصوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Remember, this is an election for shop steward.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، این یک انتخابات برای مباشر مغازه است
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که این انتخابات پیشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Donna ordered brandy from the steward and sat gazing at the window of the train.
[ترجمه گوگل]دونا به مهماندار براندی سفارش داد و به پنجره قطار خیره شد
[ترجمه ترگمان]دونا از مباشر براندی سفارش داد و به پنجره قطار خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These, under the Steward and Moray, were not to attempt ingress until they received a signal from the front party.
[ترجمه گوگل]اینها، زیر نظر مباشر و موری، تا زمانی که سیگنالی از طرف حزب دریافت نکنند، اقدام به ورود نکنند
[ترجمه ترگمان]این افراد تحت کارگزاری و مورای، تا زمانی که از طرف مقابل علامتی از طرف مقابل دریافت نکرده بودند، اقدام به نفوذ نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the spring the clan chief's steward came ashore to find the last surviving woman on the rocky shore.
[ترجمه گوگل]در بهار، مباشر رئیس قبیله به ساحل آمد تا آخرین زن زنده‌مانده را در ساحل صخره‌ای بیابد
[ترجمه ترگمان]در بهار پیشکار رئیس قبیله به ساحل آمد تا آخرین زن باقیمانده را در ساحل صخره ای پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشکار (اسم)
agent, steward, chamberlain, majordomo

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

مباشر (اسم)
manager, foreman, supervisor, superintendent, steward, overseer, intendant

خوانسالار (اسم)
steward, majordomo, sewer, house steward

وکیل خرج (اسم)
steward, majordomo

انگلیسی به انگلیسی

• one who oversees the property or affairs of another, manager; one who is hired to run an estate or other establishment; one who tends to passengers on an airplane (or ship, etc.)
a steward is a man whose job is to look after passengers on a ship or plane.
a steward is also someone who helps to organize a race, march, or other public event.
see also shop steward.

پیشنهاد کاربران

فعل و اسم:
سرپرستی. سرپرستی کردن
مدیریت. مدیریت کردن
کارپرداز ( مسیول خرید ، و حساب و کتاب ها . از قبیل طلب ها و حتی بدهی ها . حتی ممکن است در جمع آوری اجاره ها هم نقش داشته باشد )
سرخدمتکار
steward ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مهماندار 2
تعریف: فردی که پذیرایی و مراقبت از مهمانان را در کشتی یا هواپیما بر عهده دارد
متولی
مهماندار هواپیما و کشتی ( مرد )
اما بدلیل بار معنایی این کلمه ( تبعیض جنسیتی ) از flight attendant استفاده میشه.
Stewardess=مهماندار زن
مهماندار
مهماندار هواپیما

بپرس