stickler

/ˈstɪkələr//ˈstɪklə/

معنی: گیج کننده، جدی
معانی دیگر: (معمولا با: for) سختگیر، وسواسی، سخت گیر، لجوج، سمج، خیلی دقیق، مصر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who insists strictly on the observance of or conformity to something (usu. fol. by for).
مترادف: fussbudget, nitpicker

- He won't cut you any slack; he's a stickler for the rules.
[ترجمه گوگل] او شما را سست نخواهد کرد او پایبند قوانین است
[ترجمه ترگمان] او به هیچ وجه تو را ترک نخواهد کرد؛ او در مورد قوانین سخت گیری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a stickler for details
[ترجمه گوگل] یک چسب برای جزئیات
[ترجمه ترگمان] یک stickler برای جزئیات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a problem that is puzzling or difficult to solve.
مترادف: puzzle, stumper
مشابه: riddle

جمله های نمونه

1. he is a stickler for discipline
در مورد انضباط وسواس دارد.

2. He has become something of a stickler for the finer observances of royal protocol.
[ترجمه گوگل]او برای رعایت دقیق‌تر پروتکل سلطنتی به چیزی شبیه یک دلبند تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]او برای the ظریف پروتکل سلطنتی به چیزی شبیه به یک stickler تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's a stickler for detail/accuracy/efficiency.
[ترجمه گوگل]او برای جزئیات/دقت/بازدهی بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]او یک stickler برای جزئیات \/ دقت \/ کارایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a stickler for the correct usage of English.
[ترجمه گوگل]او برای استفاده صحیح از زبان انگلیسی متمایز بود
[ترجمه ترگمان]او یک stickler برای استفاده صحیح از انگلیسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lucy was a stickler for perfection, and everything had to be exactly right.
[ترجمه گوگل]لوسی به دنبال کمال بود و همه چیز باید دقیقاً درست باشد
[ترجمه ترگمان]لوسی در مورد کمال در گیر بود و همه چیز باید درست می بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chancellor is clearly no stickler for fiscal purity.
[ترجمه گوگل]صدراعظم به وضوح به خلوص مالی پایبند نیست
[ترجمه ترگمان]صدراعظم به وضوح هیچ توضیحی برای خلوص مالی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Montgomery is a stickler for defense, and Moseley caught on quickly.
[ترجمه گوگل]مونتگومری برای دفاع سخت‌گیر است و موزلی به سرعت به بازی ادامه داد
[ترجمه ترگمان]مونتگومری یک stickler برای دفاع است، و Moseley به سرعت دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A stickler for realism, he was frustrated by an obstinacy in his models as strong as his own.
[ترجمه گوگل]او که به واقع‌گرایی پایبند بود، از لجبازی در مدل‌هایش به اندازه مدل خود ناامید شد
[ترجمه ترگمان]او از کله شقی در مدل های خود به اندازه خود او نا امید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The loosest woman is a stickler for etiquette and elocution.
[ترجمه گوگل]بی بند و بارترین زن برای آداب و کلام گیر است
[ترجمه ترگمان]The زن به خاطر آداب و رسوم و سخنوری شهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Charman, a stickler for musical purity, did not relish the idea.
[ترجمه گوگل]چارمن که به دنبال خلوص موسیقی بود، از این ایده خوشش نمی آمد
[ترجمه ترگمان]Charman که در خور عفت موسیقی بود از این فکر خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is a stickler for formality.
[ترجمه گوگل]او به رسمیت می چسبد
[ترجمه ترگمان] در مورد formality سخت گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lucy was a stickler for perfection, and everything had to be exactly right, rehearsed down to a T.
[ترجمه گوگل]لوسی علاقه مند به کمال بود، و همه چیز باید دقیقاً درست باشد، تا حد T
[ترجمه ترگمان]لوسی در مورد کمال در گیر بود و همه چیز باید درست می بود، و همه چیز را با یک تی تمرین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A stickler for meanings, he liked to be called not internationalist, but cosmopolitan.
[ترجمه گوگل]او که دلبسته معانی بود، دوست داشت او را نه انترناسیونالیست، بلکه جهان‌وطن خطاب کنند
[ترجمه ترگمان]از نظر معانی، او دوست داشت که نه internationalist، بلکه بین المللی خوانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You will find Mrs. Carboy a stickler about trifles.
[ترجمه گوگل]خانم کاربوی را خواهید دید که در مورد چیزهای بی اهمیت است
[ترجمه ترگمان]شما خانم carboy را در مورد چیزهای جزیی در گیر خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج کننده (اسم)
baffler, puzzler, stunner, stickler

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

انگلیسی به انگلیسی

• one who is insistent; something that is difficult or perplexing
if you are a stickler for something, you always insist on it.

پیشنهاد کاربران

پای بند
A person who insists on exactness or completeness in the observance of something.
پا پِی، پی جو.
مترداف با:
disciplinarian, enforcer, fanatic, nitpicker, and taskmaster.
۱ - کسی که مته به خشخاش می گذارد. ایراد بنی اسرائیلی میگیرد، بهانه گیر, fussy, pedant , nitpicker
someone who stubbornly insists on
something and is highly attentive to detail; 2. a problem or puzzle that is difficult
...
[مشاهده متن کامل]

to solve ( less common
Tips: Think of a person who sticks to an
idea, plan, or specific detail and won't let it go. That person is a stickler.

قانون مند و سخت گیر
He is a stickler
مقید بودن
مقید به اصولی بودن

بپرس