(جانورشناسی) انواع حشرات بد بو (به ویژه تیره ی pentatomidae)، چسنه، حشره بدبو، ساس، خرچسونه
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: any of a variety of insects that give off a disagreeable odor.
جمله های نمونه
1. The stinkbug has a special weapon for self-defense.
[ترجمه گوگل]حشره بدبو دارای یک سلاح مخصوص برای دفاع از خود است [ترجمه ترگمان]The یه اسلحه مخصوص برای دفاع از خود داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A female stinkbug lays 300 to 400 eggs at a time, and dies after the eggs are laid.
[ترجمه گوگل]یک حشره بدبو ماده در هر بار 300 تا 400 تخم می گذارد و پس از تخم گذاری می میرد [ترجمه ترگمان]یک زن female در یک زمان ۳۰۰ تا ۴۰۰ عدد تخم می گذارد و بعد از تخم گذاری می میرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Sometimes you're a real stinkbug.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما یک حشره بد بو واقعی هستید [ترجمه ترگمان] گاهی اوقات تو یه \"stinkbug\" واقعی هستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Two peasants from Hebei reported that they spent six days observing stinkbugs in an orchard and found that an adult stinkbug destroyed 59 black-marked prominent moths during this period.
[ترجمه گوگل]دو دهقان از هبی گزارش دادند که شش روز را صرف مشاهده حشرات بدبو در یک باغ کردند و متوجه شدند که یک بو حشره بالغ در این مدت 59 پروانه برجسته سیاهپره را از بین برد [ترجمه ترگمان]دو کشاورز اهل Hebei گزارش دادند که شش روز قبل از میلاد مسیح را در باغ تماشا کردند و دریافتند که یک stinkbug بالغ ۵۹ پروانه برجسته سیاه را در طی این دوره نابود کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The model is then evaluated through a case study of the English version of The Chinese Predatory Stinkbug.
[ترجمه گوگل]سپس این مدل از طریق مطالعه موردی نسخه انگلیسی The Chinese Predatory Stinkbug ارزیابی میشود [ترجمه ترگمان]سپس مدل از طریق مطالعه موردی نسخه انگلیسی of Stinkbug مورد ارزیابی قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید