stoic

/ˈstoʊɪk//ˈstəʊɪk/

(فلسفه) رواقی، رواق گرای، وابسته به رواقیون، رواقی، پیرو فلسفه رواقیون
stoic(al)
پرهیزکار انه، صبور انه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: showing little or no reaction to painful or pleasant experiences; unmoved; impassive.
متضاد: complaining, intolerant

- The defendant was stoic throughout his trial.
[ترجمه Nm] متهم در طول محاکمه خونسرد بود
|
[ترجمه یلدا] متهم ابراز پشیمانی نکرد
|
[ترجمه گوگل] متهم در طول جلسه محاکمه خود رواقی بود
[ترجمه ترگمان] متهم در طول محاکمه صبورانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) of or pertaining to the philosophy of the Stoics.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one who shows little or no reaction to painful or pleasant experiences.

- He's such a stoic; he simply bears his sadness without a tear or lament.
[ترجمه امیرمحمد] او دیگ خیلی بی احساسه ، او به سادگی ناراحتی ( غم ) رو تحمل میکنه بدون اینکه گریه یا سوگواری کردن
|
[ترجمه ایلیا] یعنی شخصی که به سختی کار می کنه و تلاش می کنه و مسیرش رو ادامه میده بدون این که احساسات روی اون تاثیری بزاره
|
[ترجمه گوگل] او چنین رواقی است او غم خود را بدون اشک و ناله تحمل می کند
[ترجمه ترگمان] مثل a است، و فقط غم و اندوه خود را بدون گریه و زاری تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) an adherent of an ancient Greek school of philosophy that advocated not being overly moved by the inevitable fortunes and misfortunes of life.

جمله های نمونه

1. He showed a stoic resignation towards his fate.
[ترجمه گوگل]او نسبت به سرنوشت خود تسلیم رواقی نشان داد
[ترجمه ترگمان]وی تسلیم stoic نسبت به سرنوشت خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The kids of Kobe try to be as stoic as their parents in this tragic situation.
[ترجمه گوگل]بچه های کوبی سعی می کنند در این موقعیت غم انگیز به اندازه والدین خود رواقی باشند
[ترجمه ترگمان]بچه ها کوب سعی می کنند به اندازه پدر و مادرشان در این وضعیت اسف بار صبر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My father is a stoic by nature and found it hard to express his grief when my mother died.
[ترجمه گوگل]پدرم ذاتاً رواقی است و وقتی مادرم فوت کرد، ابراز ناراحتی برایش سخت بود
[ترجمه ترگمان]پدرم طبیعت stoic است و وقتی مادرم مرد، برای بیان اندوه او سخت تلاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He accepted our fate like a stoic and refused to make a fuss.
[ترجمه گوگل]او سرنوشت ما را مانند یک رواقی پذیرفت و حاضر به هیاهو نشد
[ترجمه ترگمان]او سرنوشت ما را مثل یک ربات stoic پذیرفت و از ایجاد سر و صدا خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Stoic tradition also reflected diverse perspectives.
[ترجمه گوگل]سنت رواقی نیز دیدگاه های گوناگونی را منعکس می کرد
[ترجمه ترگمان]سنت رواقی نیز دیدگاه های گوناگونی را منعکس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is something stoic and self-contained about Rita but something warm and friendly as well.
[ترجمه گوگل]چیزی رواقی و خودکفا در مورد ریتا وجود دارد، اما چیزی گرم و دوستانه نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد ریتا چنین چیزی وجود دارد، اما یک چیز گرم و دوستانه نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But this is a bleak, stoic, death-wish kind of automation, with no hope of being great again.
[ترجمه گوگل]اما این یک نوع اتوماسیون غم انگیز، رواقی و آرزوی مرگ است، بدون امید به عالی شدن دوباره
[ترجمه ترگمان]اما این یک نوع اتوماسیون، ملایم، ملایم و آرزو دار است، بدون هیچ امیدی به اینکه دوباره بزرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was only late in January that Primorye's stoic population began to protest.
[ترجمه گوگل]تنها اواخر ژانویه بود که جمعیت رواقی پریموریه شروع به اعتراض کردند
[ترجمه ترگمان]این اواخر در ماه ژانویه بود که جمعیت صبورانه Primorye شروع به اعتراض کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spider shrugged it off reluctantly, his tone stoic.
[ترجمه گوگل]عنکبوت با اکراه، با لحن رواقی اش شانه هایش را کنار زد
[ترجمه ترگمان]عنکبوت با اکراه شانه هایش را بالا انداخت و مثل stoic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. West logic includes Aristotelian categorical logic and Stoic propositional logic in ancient time and modern mathematic logic.
[ترجمه گوگل]منطق غرب شامل منطق مقوله ای ارسطویی و منطق گزاره ای رواقی در دوران باستان و منطق ریاضی جدید است
[ترجمه ترگمان]منطق غرب شامل منطق مطلق ارسطویی و منطق گزاره ای Stoic در زمان باستان و منطق ریاضی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Leonus did not answer, but instead remained stoic.
[ترجمه گوگل]لئونوس پاسخی نداد، اما در عوض رواقی باقی ماند
[ترجمه ترگمان]Leonus پاسخی نداد، ولی به جای آن صبورانه ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stoic person responds to hardship with imperturbation.
[ترجمه گوگل]فرد رواقی به سختی ها با آشفتگی پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]فرد Stoic با imperturbation به سختی پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We revere our stoic American archetypes, like the Wild West gunslinger riddled by half a dozen slugs of lead who swears, "Aw heck, Doc, it's only a scratch. "
[ترجمه گوگل]ما به کهن الگوهای رواقی آمریکایی خود احترام می گذاریم، مانند تفنگچی غرب وحشی که توسط ده ها راب سرب آغشته شده و قسم می خورد، "اوه، دکتر، این فقط یک خراش است "
[ترجمه ترگمان]ما به الگوهای اولیه و صبورانه آمریکایی احترام می گذاریم، مثل gunslinger غرب وحشی که با نیم دوجین صدف از سرب سوراخ شده، \" خب، دکتر، این فقط یک خراش است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's criticized for his stoic personality. They say he doesn't even smile on his birthday.
[ترجمه گوگل]او به خاطر شخصیت رواقی اش مورد انتقاد قرار می گیرد می گویند او حتی در روز تولدش لبخند نمی زند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر شخصیت پرهیزکارانه خود مورد انتقاد قرار می گیرد می گویند حتی به روز تولدش هم لبخند نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• member of the stoic school of philosophy (philosophy maintaining that a wise man should be free from passion)
one who is impassive, one who displays little or no emotion
unemotional, impassive, unaffected by strong emotions
if you behave in a stoic or stoical way, you accept difficulties and suffering without complaining or getting upset; a formal word.

پیشنهاد کاربران

stoic ( n ) ( stoʊɪk ) =a person who is able to suffer pain or trouble without complaining, stoic ( adj ) ( stoical ) e. g. her stoic endurance. his stoical acceptance of death. stoically, stoicism
stoic
someone who does not complain or show their emotions
اسم، رسمی
کسی که شکایت نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد.
خویشتندار
My father is a stoic by nature and found it hard to express his grief when my mother died.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stoic
صبور - بی تفاوت - بی احساس
.
Indifferent
بی تفاوت بودن
خویشتندار و بی اعتنا
خویشتن دار و صبور
stoical
Noun :
A person who can endure pain or
hardship without showing their feelings or complaining
کسی که بدون شکایت و نشون دادن و بروز احساسی میتواند درد و کارهای طاقت فرسا را تحمل کنه.
پوست کلفت.

آدمِ خویشتن دار - آدم صبور - شکیبا - صبور
determined not to complain or show your feelings, especially when something bad happens to you خویشتندار
خویشتندار
بی اعتنا، خونسرد
بی احساس, بی تفاوت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس