story line

/ˈstɔːriˈlaɪn//ˈstɔːrilaɪn/

طرح داستان، رشته ی داستان، سرنخ قصه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the plot or scheme of a story, play, show, or the like.
مشابه: plot, story

جمله های نمونه

1. His novels always have the same basic storyline.
[ترجمه گوگل]رمان های او همیشه همان خط داستانی اصلی را دارند
[ترجمه ترگمان]رمان های او همیشه یک خط سیر اصلی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The surprise twists in the storyline are the film's greatest strength.
[ترجمه گوگل]پیچش های غافلگیرکننده در خط داستانی بزرگترین نقطه قوت فیلم است
[ترجمه ترگمان]حلقه های تعجب در خط سیر داستان بزرگ ترین قدرت این فیلم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her tale has a consciously youthful tone and storyline, combined with a sly humour.
[ترجمه گوگل]داستان او لحن و خط داستانی آگاهانه جوانی دارد، همراه با طنز حیله گرانه
[ترجمه ترگمان]داستان او، با لحنی حاکی از شوخ طبعی، و خط سیر داستان، ترکیبی از شوخ طبعی موذیانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The storyline was too far-fetched and none of the actors was particularly good.
[ترجمه گوگل]خط داستان خیلی دور از ذهن بود و هیچکدام از بازیگران خوب نبودند
[ترجمه ترگمان]داستان داستان خیلی دور از ذهن بود و هیچ یک از بازیگران خیلی خوب نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tiller writing the storyline still whisked his audience round the world but the comedy element was more dominant.
[ترجمه گوگل]تیلر که خط داستانی را می نویسد همچنان مخاطبانش را در سراسر جهان می چرخاند، اما عنصر کمدی غالب تر بود
[ترجمه ترگمان]نگارش خط سیر داستان هنوز شنوندگان خود را در سراسر دنیا جمع و جور می کرد، اما آلمان کمدی بیشتر مسلط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The storyline was always going to stand or fall by the performance of Tim Guinee as Lazar.
[ترجمه گوگل]خط داستانی همیشه با بازی تیم گینه در نقش لازار متوقف می شد یا سقوط می کرد
[ترجمه ترگمان]داستان همیشه قرار بود با عملکرد تیم Guinee به عنوان \"Lazar\" (Tim ) قرار بگیرد یا سقوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The storyline is deceptively simple.
[ترجمه گوگل]خط داستان به طرز فریبنده ای ساده است
[ترجمه ترگمان]داستان کاملا ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maintain a logical sequence of events - a storyline.
[ترجمه گوگل]یک توالی منطقی از رویدادها را حفظ کنید - یک خط داستانی
[ترجمه ترگمان]یک رشته منطقی از رویدادها را حفظ کنید - یک داستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A classic storyline set in the twenties being filmed in the nineties.
[ترجمه گوگل]یک خط داستانی کلاسیک در دهه بیست و در حال فیلمبرداری در دهه نود
[ترجمه ترگمان]داستان کلاسیک در دهه نود میلادی در دهه نود میلادی ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cutting through pages of storyline and technical specifications, you eventually find out what you have to do in the game.
[ترجمه گوگل]با برش صفحات داستان و مشخصات فنی، در نهایت متوجه می شوید که در بازی چه کاری باید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]با برش صفحات کتاب و مشخصات فنی، سرانجام متوجه می شوید که در این بازی چه کار باید بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The storyline at the moment is very good, gripping and makes you watch the next episode.
[ترجمه گوگل]خط داستانی در حال حاضر بسیار خوب است، جذاب است و باعث می شود قسمت بعدی را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]خط سیر در آن لحظه بسیار خوب و محکم است و باعث می شود که آن قسمت بعدی را تماشا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although the storyline is fictitious, the region, language and folklore are dirt real.
[ترجمه گوگل]اگرچه خط داستان ساختگی است، اما منطقه، زبان و فولکلور واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]اگرچه داستان داستان ساختگی است، اما منطقه، زبان و فولکلور، بسیار واقعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To such groups, the storyline showed the audience how dreadful the law was.
[ترجمه گوگل]برای چنین گروه‌هایی، خط داستانی به مخاطب نشان داد که این قانون چقدر وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]برای چنین گروه هایی، خط سیر داستان نشان می داد که قانون چقدر وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. True, the storyline was not completely didactic, which was just as well since when art does so it becomes dreary.
[ترجمه گوگل]درست است، خط داستان کاملاً آموزشی نبود، از زمانی که هنر این کار را انجام می‌دهد، به همان اندازه خوب بود
[ترجمه ترگمان]درست است، داستان داستان کاملا آموزنده نبود، که هم از آن زمان که هنر چنین کاری را انجام می دهد، وحشتناک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The storyline has twists and turns to challenge the inattentive.
[ترجمه گوگل]خط داستانی دارای پیچ و تاب هایی برای به چالش کشیدن افراد بی توجه است
[ترجمه ترگمان]داستان تغییر می کند و می چرخد تا جلب توجهش را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• plot of the story
plot, main story of a dramatic or literary work; detailed plot outline for a dramatic or literary work

پیشنهاد کاربران

فیلمنامه ، متن رمان یا هر چیزی، متن داستان
موضوع داستان ( فیلم )
خط داستانی
داستان اصلی فیلم ، ( در مقایسه با داستانک های دیگری که در آن فیلم قرار دلرد )
خط مشی
چهارچوب
the plot of a novel, play, movie, or other narrative form
طرح

بپرس