strait

/ˈstreɪt//streɪt/

معنی: باب، تنگنا، تنگه، تنگ، بغاز، در تنگنا، در مضیقه، باریک، دشوار
معانی دیگر: (معمولا جمع) تنگنا، مخمصه، گرفتاری، هنگامه، گیرو دار، مضیقه، (معمولا جمع) تنگه، (قدیمی) باریک، محدود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: straitly (adv.), straitness (n.)
(1) تعریف: a narrow channel of water between two larger bodies.
مترادف: narrows
مشابه: narrow

- The Bering Strait separates Alaska from Russia.
[ترجمه گوگل] تنگه برینگ آلاسکا را از روسیه جدا می کند
[ترجمه ترگمان] تنگه برینگ آلاسکا را از روسیه جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (usu. pl.) a condition or position of need, distress, or constraint.
مترادف: corner, dilemma, pickle, predicament

- She is in difficult straits these days without a job.
[ترجمه گوگل] او این روزها بدون کار در تنگناهای سختی است
[ترجمه ترگمان] او روزها بدون شغل در مضیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nation's economy was in dire straits after the war.
[ترجمه گوگل] اقتصاد این کشور پس از جنگ در وضعیت بدی قرار داشت
[ترجمه ترگمان] اقتصاد کشور پس از جنگ در مضیقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He would never have asked for the money if he had not been in desperate straits.
[ترجمه گوگل] اگر در تنگنای ناامید نبود، هرگز درخواست پول نمی کرد
[ترجمه ترگمان] اگر در تنگنا قرار نگرفته بود هرگز تقاضای پول نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. strait is the gate. . . which leadeth unto life
(انجیل) دربی که به زندگانی راه دارد باریک است.

2. The oil terminal is in the narrow strait that separates the island from the mainland.
[ترجمه مریم سالک زمانی] پایانۀ نفتی در تنگه باریکی قرار گرفته است که جزیره و سرزمین اصلی را از هم جدا می کند.
|
[ترجمه گوگل]پایانه نفت در تنگه باریکی است که جزیره را از خشکی جدا می کند
[ترجمه ترگمان]ترمینال نفت در تنگه باریک قرار دارد که جزیره را از سرزمین اصلی جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ferries ply across a narrow strait to the island.
[ترجمه گوگل]کشتی ها از طریق یک تنگه باریک به سمت جزیره حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]از تنگه باریکی عبور کرد و به سوی جزیره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We will transit the strait at night.
[ترجمه مریم سالک زمانی] شب هنگام از تنگه گذر خواهیم کرد.
|
[ترجمه گوگل]ما شبانه از تنگه عبور خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]امشب راه تنگه را طی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An estimated 1600 vessels pass through the strait annually.
[ترجمه مریم سالک زمانی] براساس برآوردها، سالانه نزدیک به 1600 کشتی از تنگۀ مذکور عبور می کنند.
|
[ترجمه گوگل]تخمین زده می شود که سالانه 1600 کشتی از این تنگه عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]تخمین زده می شود که هر سال ۱۶۰۰ کشتی از این تنگه عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Bering Strait separates Asia and America.
[ترجمه گوگل]تنگه برینگ آسیا و آمریکا را از هم جدا می کند
[ترجمه ترگمان]تنگه برینگ آسیا و آمریکا را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My old aunts are very strait - laced.
[ترجمه مریم سالک زمانی] خاله های پیر من خیلی خشکه مقدس هستند.
|
[ترجمه گوگل]خاله های قدیمی من خیلی تنگ هستند - توری
[ترجمه ترگمان] خاله قدیمیم بدون بند و گردن تنگ هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our ship is cleaving her way through the strait.
[ترجمه گوگل]کشتی ما راه خود را از طریق تنگه باز می کند
[ترجمه ترگمان]کشتی ما از تنگه به طرف او می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The nun took strait vows.
[ترجمه گوگل]راهبه نذر تنگ گرفت
[ترجمه ترگمان]راهبه قسم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the Malacca strait two speedboats showing no lights approached a bulk carrier from the stern at night.
[ترجمه گوگل]در تنگه مالاکا، دو قایق تندرو که هیچ چراغی نداشتند، شبانه به یک کشتی فله بر از سمت عقب نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]در عرض دو ماه، دو قایق بدون هیچ چراغی پیش از آن که چراغی از عقب قایق بیرون بیاید، نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I freed myself from the antiquated strait jacket of his verbose speech patterns.
[ترجمه گوگل]خودم را از کت تنگ کهنه الگوهای گفتار پرمخاطب او رها کردم
[ترجمه ترگمان]من خود را از ژاکت تنگ و قدیمی سخنرانی طولانی او خلاص کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Improvement makes strait roads, but the crooked roads without Improvement(Sentence dictionary), are roads of Genius. William Blake
[ترجمه گوگل]بهبود جاده‌های تنگ را می‌سازد، اما جاده‌های کج بدون بهبود (فرهنگ جمله‌ها)، جاده‌های نابغه هستند ویلیام بلیک
[ترجمه ترگمان]بهبود جاده های باریک را می سازد، اما جاده های ناهموار بدون بهبود (فرهنگ لغت)، جاده های نبوغ هستند ویلیام بلیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But while Strait and McEntire continue to endure on the charts, Haggard and Jones are most effective selling concert tickets.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که استریت و مک انتایر همچنان در چارت ها دوام می آورند، هاگارد و جونز در فروش بلیط های کنسرت موثرترین هستند
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که تنگه و McEntire همچنان در چارت خود ادامه می دهند، Haggard و جونز به موثرترین و موثرترین بلیط های کنسرت می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Malacca Strait: Two discoveries in the Selatan field were brought on stream in the second half of 199
[ترجمه گوگل]تنگه مالاکا: دو اکتشاف در میدان سلاتان در نیمه دوم سال 199 به جریان افتاد
[ترجمه ترگمان]تنگه مالاکا: دو اکتشاف در میدان Selatan در نیمه دوم ۱۹۹ بار انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Beyond the strait it was expected that we might encounter enemy submarines.
[ترجمه گوگل]فراتر از تنگه انتظار می رفت که با زیردریایی های دشمن روبرو شویم
[ترجمه ترگمان]در آن سوی تنگه، انتظار می رفت که با زیردریایی های دشمن روبرو شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باب (اسم)
portal, gate, chapter, strait, door

تنگنا (اسم)
fix, bottleneck, pinch, impasse, warpath, strait, jaw, cul-de-sac, hairbreadth

تنگه (اسم)
gut, bottleneck, strait, canyon, neck

تنگ (اسم)
strait, flagon, stoup, decanter

بغاز (اسم)
strait, strainer

در تنگنا (صفت)
strait

در مضیقه (صفت)
restricted, strait, underprivileged

باریک (صفت)
delicate, tender, narrow, thin, capillary, strait, fragile, reedy, slender, tenuous, linear, thready, gracile

دشوار (صفت)
hard, difficult, uphill, knotted, sore, laborious, tough, sticky, formidable, arduous, onerous, strait, intolerable, slippery, slippy, inexplicit, insupportable, inexplicable, nerve-racking, spinose, spiny

تخصصی

[آب و خاک] تنگه

انگلیسی به انگلیسی

• narrow body of water that connects two larger bodies of water; misery, distress, difficult situation
difficult, distressing; narrow (archaic)
you can refer to a narrow strip of sea which joins two large areas of sea as a strait or the straits.
you use straits to say that someone is in a difficult situation.

پیشنهاد کاربران

سراط= صراط: مسیر مُعَیَّن وواضح
یالله، مارا به راه راست بنما.
سیاسی: بحران. مسئله. مناقشه
strait ( جغرافیا )
واژه مصوب: تنگه 2
تعریف: آبراهۀ باریکی که دو تودۀ بزرگ آب را به هم متصل می کند
Jaw

بپرس