struggling

جمله های نمونه

1. struggling against poverty
پیکار کردن بر ضد فقر

2. they are struggling to find a solution
آنها تلاش می کنند که راه حلی بیابند.

3. they were struggling to raise their miserable incomes
آنها تلاش می کردند که درآمدهای ناچیز خود را بالا ببرند.

4. they were struggling under the yoke of colonialism
آنان در زیر یوغ استعمار دست و پا می زدند.

5. She's struggling to bring up a family alone.
[ترجمه فرشته] اون تلاش میکنه تا به تنهایی یک خانواده را اداره کنه
|
[ترجمه محمد مهدي] او برای تشکیل خانواده به تنهایی تلاش می کند.
|
[ترجمه گوگل]او برای تشکیل خانواده به تنهایی تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]اون داره تلاش می کنه یه خانواده رو تنها بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company is highly leveraged and struggling with interest payments.
[ترجمه محمد مهدي] این شرکت به شدت اهرمی است و با پرداخت بهره مشکل دارد.
|
[ترجمه گوگل]این شرکت به شدت اهرمی است و با پرداخت بهره مشکل دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت بسیار اهرمی است و با پرداخت بهره در حال مبارزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hunters were closing in on the struggling wild boar.
[ترجمه گوگل]شکارچیان در حال تقلا به گراز وحشی بودند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان در حال مبارزه با گراز وحشی در حال کش مکش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was struggling to keep up some of the time and the scenery was going past way too fast and close at times.
[ترجمه گوگل]من در تلاش بودم تا برخی از زمان ها را حفظ کنم و مناظر با سرعت بسیار زیاد و گاهی اوقات نزدیک می شد
[ترجمه ترگمان]داشتم تلاش می کردم که بعضی از آن زمان را حفظ کنم و مناظر را خیلی سریع و نزدیک ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Doctors are struggling to contain the epidemic.
[ترجمه گوگل]پزشکان برای مهار این همه گیری تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان در تلاش هستند تا این اپیدمی را مهار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Martin was struggling with the sails on the open deck.
[ترجمه گوگل]مارتین با بادبان های روی عرشه باز در حال تقلا بود
[ترجمه ترگمان]مارتین با بادبان های گشوده روی عرشه کشتی تقلا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are still struggling to establish their identity as a political party.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز برای تثبیت هویت خود به عنوان یک حزب سیاسی تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز در تلاش هستند تا هویت خود را به عنوان یک حزب سیاسی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. UN peacekeepers are struggling to contain the escalating violence.
[ترجمه گوگل]نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در حال تلاش برای مهار تشدید خشونت هستند
[ترجمه ترگمان]حافظان صلح سازمان ملل در حال مبارزه برای مهار خشونت فزاینده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's struggling to combine motherhood and a career as a lawyer.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا مادری و حرفه وکالت را ترکیب کند
[ترجمه ترگمان]او در تلاش است تا مادر شدن و شغلی را به عنوان یک وکیل با هم ترکیب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has submitted a bid to resuscitate the struggling magazine.
[ترجمه گوگل]او پیشنهادی برای احیای مجله در حال مبارزه ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد داده است که به مجله مبارزه بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• involved in a struggle to overcome, contending, striving

پیشنهاد کاربران

تلاش کنند
کلنجار ( رفتن )
مجاهد برای حل مشکل
مجاهدت در میدان نبرد
I'm struggling with the repayment
بازپرداختش برای من سخته
در اینجا به معنای سخت و مشکل
به سختی، قبل از فعل، مثال، people were struggling trying to به معنی, مردم به سختی تلاش میکردن
چالشی
دست پنجه نرم کردن
مشکل دار، گرفتار
در حال تقلا ( برای حل مشکل خود )
struggling Americans آمریکایی های گرفتار ( مشکل دار )
تقلا کردن، کشمکش
دست و پا زدن
درآمدی کم تر از هزینه های اولیه زندگی
کوشا
ناموفق اما در حال دست و پنجه نرم کردن برای رسیدن به موفقیت
دست و پنجه نرم کردن ( با کاری، وضعیتی، . . . )
تلاشو کوشش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس