stuffiness


خفگی هوا بد هوایی

جمله های نمونه

1. The stuffiness in the hold was made worse by the acrid smell of unwashed bodies.
[ترجمه گوگل]گرفتگی در نگهدارنده بوسیله بوی تند بدن های شسته نشده بدتر می شد
[ترجمه ترگمان]بوی فشرده در انبار از بوی زننده بدن های شسته شده بدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Logue won't indulge his patient's stuffiness, while Bertie considers Logue a charlatan until a breakthrough moment that involves Hamlet's soliloquy and a recording machine.
[ترجمه گوگل]لوگ از حالت گرفتگی بیمار خود لذت نمی برد، در حالی که برتی تا لحظه ای موفقیت آمیز که شامل تک گویی هملت و دستگاه ضبط می شود، لوگ را یک شارلاتان می داند
[ترجمه ترگمان]لوگ مقاومت بیمار خود را ارضا نخواهد کرد، در حالی که برتی را شارلاتان می داند تا این که یک لحظه پیشرفتی که شامل صدای هملت و یک ماشین ضبط شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The utility model totally eliminates the defect of stuffiness existing the common mosquito net.
[ترجمه گوگل]مدل سودمند نقص گرفتگی موجود در پشه بند مشترک را کاملاً از بین می برد
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی کاملا نقص of موجود در پشه بند را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To explore a new method for curing the stuffiness nasal with narrow nasal valve.
[ترجمه گوگل]کشف روشی جدید برای درمان گرفتگی بینی با دریچه باریک بینی
[ترجمه ترگمان]برای بررسی روش جدید درمان بینی با شیر بینی باریک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chest pain and stuffiness, palpitation, ischemia of coronary artery, asthma, hiccup, etc.
[ترجمه گوگل]درد و گرفتگی قفسه سینه، تپش قلب، ایسکمی عروق کرونر، آسم، سکسکه و غیره
[ترجمه ترگمان]درد قفسه سینه و stuffiness، palpitation، ایسکمی مغزی، آسم، سکسکه، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This results in the nasal stuffiness, sneezing and mucous discharge of allergic rhinitis.
[ترجمه گوگل]این منجر به گرفتگی بینی، عطسه و ترشحات مخاطی رینیت آلرژیک می شود
[ترجمه ترگمان]این منجر به عطسه کننده بینی، عطسه و ترشح استفراغ نسبت به rhinitis آلرژی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There can be also stuffiness in chest, palpitation, shortness of breath, tremor of fingers irritability, hot temper, perspiration exophthalmos, and wiry, rolling, rapid pulse.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است گرفتگی در قفسه سینه، تپش قلب، تنگی نفس، لرزش انگشتان دست، تحریک پذیری، مزاج گرم، اگزوفتالموس تعریق و نبض غلتاندنی و تند باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین باز هم در سینه، و قلبی، تنگی نفس، تند و تند، عرق، عرق، تند و تند، تند و تند، تند و تند، تند و تند، تند و تند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When students use the school bag, the stuffiness and hyperhidrosis caused by the appressed school bag on the back can be reduced.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دانش آموزان از کیف مدرسه استفاده می کنند، گرفتگی و تعریق بیش از حد ناشی از کیف مدرسه تحت فشار در پشت را می توان کاهش داد
[ترجمه ترگمان]زمانی که دانش آموزان از کیف مدرسه استفاده می کنند، the و hyperhidrosis که توسط کیف مدرسه appressed در پشت آن ایجاد می شوند را می توان کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Open the windows. We cannot stand the stuffiness of the room.
[ترجمه گوگل]پنجره ها را باز کن ما نمی توانیم گرفتگی اتاق را تحمل کنیم
[ترجمه ترگمان]پنجره ها رو باز کن نمی توانیم این اتاق را تحمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is peculiar, even unique compared with other departments of government, is a special brand of stuffiness.
[ترجمه گوگل]آنچه در مقایسه با سایر ادارات دولتی عجیب و غریب است، حتی منحصر به فرد است، یک نام تجاری خاص از گرفتگی است
[ترجمه ترگمان]چیزی که عجیب و حتی منحصر به فرد در مقایسه با بخش های دیگر دولت است، یک برند خاص of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Peppermint leaves are believed to relieve tiredness and nasal stuffiness.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که برگ نعناع باعث رفع خستگی و گرفتگی بینی می شود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که برگ های نعناع، خستگی و بینی بینی را تسکین می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : To explore a new method for curing the stuffiness nasal with narrow nasal valve.
[ترجمه گوگل]هدف: کشف روشی جدید برای درمان گرفتگی بینی با دریچه باریک بینی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی روش جدید برای درمان بینی stuffiness با شیر بینی باریک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like ice for a burn or a lozenge for a cough, a cup of hot tea is an age-old balm for sniffles, sneezing and stuffiness.
[ترجمه گوگل]مانند یخ برای سوختگی یا قرص برای سرفه، یک فنجان چای داغ یک مرهم قدیمی برای بوییدن، عطسه و گرفتگی است
[ترجمه ترگمان]مانند یخ برای یک سوختگی یا یک قرص مکیدنی برای یک سرفه، یک فنجان چای داغ یک مرهم سن برای عطسه، عطسه و عطسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We also need to improve the ventilation in our office to help prevent headaches, smells, sore throats, stuffiness and dustiness.
[ترجمه گوگل]ما همچنین باید تهویه مطب خود را بهبود بخشیم تا از سردرد، بو، گلودرد، گرفتگی و گرد و غبار جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین باید تهویه را در دفتر خود بهبود بخشیم و به پیش گیری از سردرد، بوی، گلو درد، stuffiness و dustiness کمک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being dull and boring; stodginess; lack of sufficient ventilation

پیشنهاد کاربران

موندگی هوا در جایی که تهویه مناسب نداشته باشه مثلا اول صبح که وارد محیط کار بشید با این هوای مونده مواجه میشید
an unpleasant lack of air in a room or building.
E. g. : how can you breathe in this room? Doesn't the stuffiness of the room bother you?
گرفتگی بینی
کمبود هوا

بپرس