stung

/ˈstəŋ//stʌɡ/

زمان گذشته و اسم مفعول : sting، اسم مفعول وزمان گذشته فعل sting

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of sting.

جمله های نمونه

1. zarry stung him with sharp reproach
زری با سرزنش شدید او را آزار داد.

2. a bee stung him
زنبور او را گزید.

3. he was stung by remorse
پشیمانی او را رنج می داد.

4. her words stung us into action
حرف های او ما را تحریک به اقدام کرد.

5. he never went to the store that had stung him
هرگز به مغازه ای که به او گرانفروشی کرده بود نرفت.

6. He who handles a nettle tenderly is soonest stung.
[ترجمه گوگل]کسی که با گزنه با ملایمت برخورد می کند زودتر گزیده می شود
[ترجمه ترگمان]کسی که با مهربانی به a برخورد می کند، زود نیش می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was stung by a wasp.
[ترجمه شاكرى] او بوسیله یک زنبور گزیده شد
|
[ترجمه همه چیزدان] زنبوری او را گزید
|
[ترجمه گوگل]او توسط یک زنبور نیش زده شد
[ترجمه ترگمان]زنبوری نیش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was stung by thousands of angry bees.
[ترجمه گوگل]او توسط هزاران زنبور خشمگین نیش زده شد
[ترجمه ترگمان]هزاران زنبور خشمگین او را نیش می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A bee has stung my hand and it is swelling up.
[ترجمه گوگل]زنبوری دستم را نیش زده و دارد ورم می کند
[ترجمه ترگمان]یه زنبور دست منو نیش زده و داره ورم می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His own army, stung by defeats, is mutinous.
[ترجمه گوگل]ارتش خود او که از شکست ها ضربه خورده است، شورش می کند
[ترجمه ترگمان]ارتش خودش، که از شکست stung، یک شورش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I got stung by a wasp yesterday.
[ترجمه همه چیزدان] دیروز یه زنبور نیشم زد.
|
[ترجمه گوگل]دیروز توسط یک زنبور نیش زدم
[ترجمه ترگمان] دیروز یه زنبور نیش زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I didn't see the nettles until I was stung by them.
[ترجمه همه چیز دان] تا وقتی خار گزنه به دستم فرو نرفته بود، اون ها رو ندیده بودم.
|
[ترجمه گوگل]من گزنه ها را ندیدم تا زمانی که توسط آنها نیش خوردم
[ترجمه ترگمان]I را تا زمانی که توسط آن ها نیش زده نشده بودم ندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The impact of the tennis ball really stung his leg.
[ترجمه گوگل]ضربه توپ تنیس واقعا پایش را نیش زد
[ترجمه ترگمان]ضربه توپ تنیس به راستی پای او را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A bee stung me on the cheek.
[ترجمه محیا] زنبور عسل گونه مرا نیش زد
|
[ترجمه گوگل]زنبوری روی گونه ام نیش زد
[ترجمه ترگمان]زنبوری مرا نیش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stung is the past tense and past participle of sting.

پیشنهاد کاربران

بپرس