subarctic

/səbˈɑːrktɪk//ˈsʌbˈɑːktɪk/

(وابسته به ناحیه ی خارج از دایره ی قطب شمال یا شمالگان) فراشمالگان، فراشمالگانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, designating, or characterizing the area immediately south of the Arctic Circle.

جمله های نمونه

1. There was Libby, a middle-class city girl who lives in a log cabin in the sub-arctic woods.
[ترجمه گوگل]لیبی، یک دختر شهری از طبقه متوسط ​​بود که در یک کلبه چوبی در جنگل‌های زیر قطبی زندگی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]لیبی \"اونجا بود، یه دختر وسطی طبقه متوسط که توی یه کلبه چوبی زندگی می کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lemmings, small rodents of the arctic and subarctic regions of the Northern Hemisphere, have long been a byword for mass mindlessness and mass suicide.
[ترجمه گوگل]لمینگ ها، جوندگان کوچک نواحی قطبی و زیر قطبی نیمکره شمالی، مدت هاست که کلمه ای برای بی فکری جمعی و خودکشی دسته جمعی بوده است
[ترجمه ترگمان]Lemmings، جوندگان کوچک مناطق قطبی و قطبی در نیم کره شمالی، مدت ها است که برای کشتار جمعی و خودکشی دسته جمعی تلاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cold regions include arctic and subarctic areas and areas immediately adjoining them.
[ترجمه گوگل]مناطق سردسیر شامل نواحی قطبی و زیر قطبی و مناطقی هستند که بلافاصله در مجاورت آنها قرار دارند
[ترجمه ترگمان]مناطق سرد شامل مناطق قطبی و subarctic و مناطق مجاور آن ها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hovsgol is the northernmost of Mongolia's 21 provinces, shadowing Russia's border and sharing the great Siberian taiga (subarctic coniferous forest).
[ترجمه گوگل]هووسگول شمالی ترین استان از 21 استان مغولستان است که بر مرز روسیه سایه افکنده و در تایگا بزرگ سیبری (جنگل مخروطیان زیربارکتیک) مشترک است
[ترجمه ترگمان]Hovsgol شمالی ترین ایالات مغولستان است و بر مرز روسیه سایه افکنده است و the بزرگ سیبری (جنگل مخروطی)را به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deer Rangifer tarandus of Arctic and subarctic regions, common to North America and Eurasia.
[ترجمه گوگل]تاراندوس رنگارنگ گوزن در مناطق قطبی و زیر قطبی، مشترک در آمریکای شمالی و اوراسیا
[ترجمه ترگمان]دیر Rangifer tarandus از مناطق قطبی و subarctic، که در آمریکای شمالی و اوراسیا رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Subarctic temperatures will force us underground for a billion years.
[ترجمه گوگل]دمای زیرزمینی ما را به مدت یک میلیارد سال زیرزمینی مجبور خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت subarctic به مدت یک میلیارد سال ما را زیر زمین خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Arctic and Subarctic are of particular interest because these high latitudes are among the world's first locations to begin experiencing climate change.
[ترجمه گوگل]قطب شمال و زیربارکتیک از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند زیرا این عرض های جغرافیایی بالا جزو اولین مکان هایی هستند که تغییرات آب و هوایی را تجربه می کنند
[ترجمه ترگمان]قطب شمال و subarctic مورد علاقه ویژه ای هستند، زیرا این عرض های بالاتر در میان اولین مکان هایی هستند که تغییر آب و هوایی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boreal forests occupy the subarctic zone and are generally evergreen and coniferous.
[ترجمه گوگل]جنگل های شمالی منطقه زیر قطبی را اشغال می کنند و عموما همیشه سبز و مخروطی هستند
[ترجمه ترگمان]جنگل های Boreal منطقه subarctic را اشغال کرده و عموما همیشه سبز و مخروطی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The weather presented a particular challenge, especially for American servicemen unaccustomed to subarctic conditions.
[ترجمه گوگل]آب و هوا چالش خاصی را به وجود آورد، به ویژه برای سربازان آمریکایی که به شرایط زیر قطبی عادت نداشتند
[ترجمه ترگمان]آب و هوا یک چالش ویژه بود، به خصوص برای نظامیان آمریکایی که به شرایط subarctic عادت نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I got a brief glimpse of the situation of Sweden's modern Sami when I visited subarctic town of Lule? a few weeks ago.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از شهر زیر قطبی لول بازدید کردم، نگاهی کوتاه به وضعیت سامی مدرن سوئد گرفتم؟ چند هفته پیش
[ترجمه ترگمان]زمانی که از شهر subarctic از شهر Lule دیدن کردم، یک نظر مختصر از وضعیت سامی مدرن سوئد پیدا کردم؟ چند هفته پیش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The relationships between the distributions of forest limit and subarctic coniferous trees and WI were examined in detail.
[ترجمه گوگل]روابط بین توزیع حد جنگل و درختان مخروطی زیر قطبی و WI با جزئیات مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روابط بین توزیع های محدود جنگل و درختان مخروطی توخالی و WI به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The culture and technology of Inuit society that served so well in the Arctic were not suited to subarctic regions, so they did not displace their southern neighbours.
[ترجمه گوگل]فرهنگ و فناوری جامعه اینوئیت که به خوبی در قطب شمال خدمت می کرد، برای مناطق زیر قطبی مناسب نبود، بنابراین آنها همسایگان جنوبی خود را جابجا نکردند
[ترجمه ترگمان]فرهنگ و فن آوری جامعه Inuit که در قطب شمال به خوبی خدمت می کرد برای مناطق subarctic مناسب نبود، بنابراین آن ها همسایگان جنوبی خود را جابجا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, studies have found that it may lower the risk of catching a cold among people whose bodies are under high physical stress—think marathon runners or soldiers on subarctic exercises.
[ترجمه گوگل]با این حال، مطالعات نشان داده است که ممکن است خطر ابتلا به سرماخوردگی را در میان افرادی که بدنشان تحت فشار فیزیکی بالایی است کاهش دهد - به دوندگان ماراتن یا سربازانی که در تمرینات زیر قطبی هستند فکر کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطالعات نشان داده اند که ممکن است خطر ابتلا به سرماخوردگی بین مردمی که بدنشان تحت فشار فیزیکی بالا قرار دارند را کاهش دهد - فکر کنید که runners دوی ماراتون یا سربازان در تمرینات subarctic هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A large diurnal owl (Nyctea scandiaca) of Arctic and subarctic regions, having snow-white plumage with dark markings.
[ترجمه گوگل]یک جغد بزرگ روزانه (Nyctea scandiaca) از مناطق قطبی و زیر قطبی، دارای پرهای سفید برفی با علائم تیره
[ترجمه ترگمان]یک جغد diurnal (Nyctea scandiaca)از مناطق قطب شمال و subarctic، که پره ای سفید برف با نشانه های سیاه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to regions located just south of the arctic circle; characteristic of regions located just south of the arctic circle

پیشنهاد کاربران

subarctic ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: جنبِ شمالگان
تعریف: مناطقی درست در جنوب مدار شمالگان
جنب قطبی
نیمه قطبی

بپرس