subsequently

/ˈsəbsəkwəntli//ˈsʌbsɪkwəntli/

معنی: متعاقبا
معانی دیگر: سپس

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: at a time following some prior time or event; afterwards.
مترادف: afterwards, later, then
متضاد: beforehand, earlier
مشابه: consequently

- They met in 1942, and subsequently they were married.
[ترجمه گوگل] آنها در سال 1942 با یکدیگر آشنا شدند و پس از آن ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها در سال ۱۹۴۲ با هم ملاقات کردند و پس از آن ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The elderly father was moved from the house to a nursing home; subsequently, the son sold the property to a young couple.
[ترجمه گوگل] پدر سالخورده از خانه به خانه سالمندان منتقل شد پس از آن، پسر ملک را به یک زوج جوان فروخت
[ترجمه ترگمان] پدر مسن از خانه به خانه پرستاری منتقل شد؛ پس از آن پسر ملک را به یک زوج جوان فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The book was subsequently translated into 15 languages.
[ترجمه Macan girl] این کتاب سپس به ۱۵ زبان ترجمه شد
|
[ترجمه Asal] این کتاب متعاقبا به 15 زبان ترجمه شد
|
[ترجمه گوگل]این کتاب پس از آن به 15 زبان ترجمه شد
[ترجمه ترگمان]این کتاب بعدها به ۱۵ زبان ترجمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The data can subsequently be loaded on a computer for processing.
[ترجمه گوگل]داده ها می توانند متعاقباً برای پردازش در رایانه بارگذاری شوند
[ترجمه ترگمان]این داده ها متعاقبا می توانند روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The monk was subsequently venerated as a saint.
[ترجمه گوگل]پس از آن راهب به عنوان یک قدیس مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]راهب بعدا به عنوان قدیس مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Subsequently, new guidelines were issued to all employees.
[ترجمه گوگل]متعاقباً دستورالعمل های جدیدی برای همه کارکنان صادر شد
[ترجمه ترگمان]متعاقبا، دستورالعمل های جدیدی برای همه کارکنان صادر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Facing total defeat in Vietnam, the French subsequently conceded full independence to Laos.
[ترجمه گوگل]فرانسوی ها با شکست کامل در ویتنام، متعاقباً استقلال کامل را به لائوس واگذار کردند
[ترجمه ترگمان]پس از روبرو شدن با شکست کامل در ویتنام، پس از آن فرانسه استقلال کامل خود را به لائوس اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Brooke was arrested and subsequently sentenced to five years'imprisonment.
[ترجمه گوگل]بروک دستگیر و متعاقبا به پنج سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]بروک دستگیر شد و پس از آن به پنج سال زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 1982 he was arrested and subsequently convicted on drug trafficking charges.
[ترجمه گوگل]در سال 1982 او دستگیر و متعاقباً به اتهام قاچاق مواد مخدر محکوم شد
[ترجمه ترگمان]وی در سال ۱۹۸۲ به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر و محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He subsequently became chairman of the party.
[ترجمه گوگل]او پس از آن رئیس حزب شد
[ترجمه ترگمان]او متعاقبا رئیس حزب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subsequently(Sentence dictionary), the company filed for bankruptcy.
[ترجمه گوگل]متعاقبا (فرهنگ لغت نامه) شرکت اعلام ورشکستگی کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن (فرهنگ لغت نامه)، شرکت ورشکسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She subsequently became the Faculty's President.
[ترجمه گوگل]او متعاقباً رئیس دانشکده شد
[ترجمه ترگمان]او متعاقبا رئیس دانشکده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The original interview notes were subsequently lost.
[ترجمه گوگل]یادداشت های اصلی مصاحبه متعاقباً گم شدند
[ترجمه ترگمان]یادداشت های اصلی مصاحبه بعدا گم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two armor divisions were mousetrapped and subsequently destroyed.
[ترجمه گوگل]دو لشکر زرهی به دام موش افتادند و متعاقباً منهدم شدند
[ترجمه ترگمان]دو لشکر زرهی mousetrapped و متعاقبا نابود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although he subsequently became a successful businessman, his criminal past caught up with him.
[ترجمه گوگل]اگرچه او پس از آن به یک تاجر موفق تبدیل شد، اما گذشته جنایی او با او روبرو شد
[ترجمه ترگمان]اگرچه او متعاقبا یک تاجر موفق شد، اما گذشته criminal به او رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nearly one hundred of them were subsequently tried, convicted and imprisoned.
[ترجمه گوگل]نزدیک به صد نفر از آنها متعاقبا محاکمه، محکوم و زندانی شدند
[ترجمه ترگمان]در پی آن، تقریبا یک صد تن از آن ها محاکمه و زندانی و زندانی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They subsequently admitted that the story was pure invention.
[ترجمه گوگل]آنها متعاقباً اعتراف کردند که داستان یک اختراع خالص بوده است
[ترجمه ترگمان]آن ها بعدا اعتراف کردند که داستان اختراع محض بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متعاقبا (قید)
subsequently

تخصصی

[ریاضیات] در نتیجه

انگلیسی به انگلیسی

• following, afterwards, at a later time

پیشنهاد کاربران

سرانجام، عاقبت
دیگر
پس از چندی
پیشتر
subsequently ( adv ) = متعاقباً، پی در پی، در نتیجه، ناشی از /بعداً، بعدها، سپس، پس از آن
مترادف است با کلمه : afterward ( adv )
examples:
1 - The public applauded the president's actions, and subsequently his ratings in the polls improved.
...
[مشاهده متن کامل]

مردم کارهای رئیس جمهور را تحسین کردند و متعاقباً شرایط او در نظرسنجی بهتر شد.
2 - In 1982 he was arrested and subsequently convicted on drug trafficking charges.
در سال 1982 او دستگیر و سپس به اتهام قاچاق مواد مخدر محکوم شد.
3 - He was badly injured in the crash and subsequently died.
وی در این حادثه به شدت مجروح شد و پس از آن جان باخت.

consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی
consequent :::: حاصل
consequent on :::: ناشی از ، حاصل از
concequently ::: درنتیجه
subsequent :::: بعدی
subsequently::::: بعدا
سپس
متعاقبا
بعداً
بعد از آن
( After an event in the past )
رفته رفته
کم کم
در گذر زمان
از این قید برای اعمالی که در گذشته اتفاق افتادن استفاده میشه
به دنبال آن، بعد
پس از آن
در پی آن
به ترتیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس