substation

/ˈsəbˌsteʃn̩//ˈsʌbsteɪʃn̩/

معنی: شعبه، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه
معانی دیگر: پستخانه ی کوچک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a subsidiary station or office, as of the post office or of a power distribution network.

جمله های نمونه

1. Carrillo, chief of the La Presa substation, was shot Monday night as he arrived home from work.
[ترجمه گوگل]Carrillo، رئیس پست La Presa، دوشنبه شب هنگامی که از محل کار به خانه می رسید هدف گلوله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]Carrillo، رئیس ایستگاه فرعی La Presa، دوشنبه شب، هنگامی که از محل کار به خانه رسید، مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mike Hennes, project engineer, recently was promoted to substation engineering manager at Minnkota.
[ترجمه گوگل]مایک هنس، مهندس پروژه، اخیراً به عنوان مدیر مهندسی پست در Minnkota ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]مایک Hennes، مهندس پروژه، به تازگی به سمت مدیر مهندسی ایستگاه فرعی در Minnkota ارتقا یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is an alarm at the Mission Substation, Novak said, but it was not activated when the outage began.
[ترجمه گوگل]نواک گفت که در ایستگاه فرعی ماموریت زنگ هشدار وجود دارد، اما زمانی که قطعی شروع شد فعال نشد
[ترجمه ترگمان]Novak گفت: در ماموریت Mission آژیر خطر وجود دارد، اما وقتی قطع برق آغاز شد، فعال نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No permanent damage was done to the substation, officials said.
[ترجمه گوگل]به گفته مقامات، هیچ آسیب دائمی به این پست وارد نشده است
[ترجمه ترگمان]مقامات گفتند که هیچ آسیبی به ایستگاه فرعی وارد نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This will also house a substation for London Electricity.
[ترجمه گوگل]این همچنین یک ایستگاه فرعی برای لندن الکتریسیته خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این کار همچنین یک ایستگاه فرعی برای برق لندن را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Henceforth, part of Sutton Power Station became a substation and the rest was leased away.
[ترجمه گوگل]از این پس، بخشی از نیروگاه ساتون تبدیل به پست شد و بقیه اجاره داده شد
[ترجمه ترگمان]از این پس، بخشی از ایستگاه نیروی ساتون تبدیل به ایستگاه فرعی شد و بقیه را اجاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the important tache, substation is the main surveillant and manipulative point of the electric network.
[ترجمه گوگل]به عنوان مهم ترین نکته، پست اصلی ترین نقطه نظارت و دستکاری شبکه برق است
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، به عنوان the مهم، پست فرعی، اصلی ترین نقطه عطف و manipulative شبکه برق می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Switch cubicle has been widely used in switchgear substation and switchgear house.
[ترجمه گوگل]اطاقک سوئیچ به طور گسترده در پست تابلو برق و خانه تابلو برق استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]این اتاقک به طور گسترده ای در کلیدهای substation و house مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not only will it be connected with substation and dispatching automation system but also can lay a foundation of distribution feeder automation system.
[ترجمه گوگل]نه تنها به پست و سیستم اتوماسیون دیسپاچینگ متصل می شود، بلکه می تواند پایه و اساس سیستم اتوماسیون فیدر توزیع را نیز ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم نه تنها با پست فرعی و سیستم اتوماسیون متصل خواهد شد، بلکه می تواند پایه و اساس سیستم اتوماسیون توزیع را نیز قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bi-layer grounding networks are designed for sidehill substation.
[ترجمه گوگل]شبکه های اتصال زمین دو لایه برای پست های فرعی طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]شبکه های grounding Bi برای پست فرعی sidehill طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By taking the rectifier of one metro traction substation as an example, the author calculates and analyses the working conditions of silicon diode and it's sink under 3 load state.
[ترجمه گوگل]نویسنده با مثال زدن رکتیفایر یکی از پست های کششی مترو، شرایط کار دیود سیلیکونی و غرق شدن آن را در 3 حالت بار محاسبه و تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده با استفاده از یک پست فرعی کشش مترو به عنوان مثال، شرایط کار دیود سیلیکون را محاسبه و تجزیه و تحلیل می کند و در حالت بار زیر بار قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Integrated substation automation is new technology and its foreground is good.
[ترجمه گوگل]اتوماسیون پست یکپارچه فناوری جدیدی است و پیش زمینه آن خوب است
[ترجمه ترگمان]اتوماسیون یک ایستگاه یکپارچه فن آوری جدید است و پیش زمینه آن خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It may connect with interface of the transformer substation synthesis automatic equipment, and it has more function: the data communicating, telemetering, remote control.
[ترجمه گوگل]ممکن است با رابط تجهیزات اتوماتیک سنتز پست ترانسفورماتور متصل شود و عملکرد بیشتری دارد: ارتباط داده، دورسنجی، کنترل از راه دور
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است با واسط of و تجهیزات اتوماتیک ترانسفورماتور متصل شود، و عملکرد بیشتری دارد: ارتباط داده، telemetering، کنترل از راه دور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A graphic compilation system in substation fault simulation and training expert system is presented.
[ترجمه گوگل]یک سیستم کامپایل گرافیکی در شبیه سازی خطای پست و آموزش سیستم خبره ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک سیستم گردآوری گرافیکی در شبیه سازی خطای پست و سیستم خبره آموزش ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شعبه (اسم)
wing, branch, member, arm, chapter, substation, department, offshoot, prong, embranchment

ایستگاه فرعی (اسم)
substation, wayside

خرده ایستگاه (اسم)
substation

تخصصی

[مهندسی گاز] ( شعبه تقسیم نیروی برق (، ایستگاه فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• subsidiary station, branch office

پیشنهاد کاربران

load substation
ایستگاه بار
substation ( مهندسی برق )
واژه مصوب: پست برق
تعریف: مجموعه ای از تجهیزات برقی که در یک نقطه نصب می شود و به خطوط توزیع یا انتقال متصل است و ازطریق آن برق را تغییر ولتاژ می دهند یا کلیدزنی ( switching ) می کنند
مراکز فرعی برق
پست برق
پست
پست
مثلا پست برق

بپرس