subtraction

/səbˈtrækʃn̩//səbˈtrækʃn̩/

معنی: کاهش، منها، تفریق
معانی دیگر: کسر سازی، کاست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process, or an instance, of subtracting.
متضاد: addition

(2) تعریف: the arithmetic process of deducting one number or quantity from another, or of finding the difference between two numbers or quantities.
متضاد: addition

جمله های نمونه

1. children learn addition and subtraction
بچه ها جمع و تفریق می آموزند.

2. There will be simple tests in addition, subtraction, multiplication and division.
[ترجمه گوگل]تست های ساده ای به اضافه، تفریق، ضرب و تقسیم وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آزمون های ساده علاوه، تفریق، ضرب و تقسیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She can do addition, but she hasn't learned subtraction yet.
[ترجمه سجاد محمدی] او میتوانست اعداد را جمع ببندد اما هنوز تفریق را یاد نگرفته است
|
[ترجمه گوگل]او می تواند جمع انجام دهد، اما هنوز تفریق را یاد نگرفته است
[ترجمه ترگمان]او می تواند علاوه بر این، این کار را انجام دهد، اما هنوز جمع و تفریق را یاد نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The difference is found by subtraction.
[ترجمه گوگل]تفاوت با تفریق پیدا می شود
[ترجمه ترگمان]تفاوت با تفریق محاسبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's ready to learn simple addition and subtraction.
[ترجمه فاطمه] او آماده یادگیری جمع و تفریق ساده است
|
[ترجمه گوگل]او آماده یادگیری جمع و تفریق ساده است
[ترجمه ترگمان]آماده است جمع و تفریق ساده را یاد بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two from five is a simple subtraction.
[ترجمه گوگل]دو از پنج یک تفریق ساده است
[ترجمه ترگمان]دوتا از پنج یک تفریق ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This, again, aids the process of mental subtraction.
[ترجمه گوگل]این، دوباره، به فرآیند تفریق ذهنی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار دوباره به فرآیند کاهش ذهنی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All counts were corrected by subtraction of counts for 1 4 C liberated in control vials without specimens.
[ترجمه گوگل]تمام شمارش ها با تفریق شمارش برای 14 C آزاد شده در ویال های کنترل بدون نمونه تصحیح شد
[ترجمه ترگمان]همه حساب ها با کاهش شمارش برای ۱ ۴ C آزاد شده در کنترل شیشه های بدون نمونه ها تصحیح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It makes perfect sense, simple addition and subtraction, but no one figured the tracking speed into the equation.
[ترجمه گوگل]این کاملاً منطقی است، جمع و تفریق ساده، اما هیچ کس سرعت ردیابی را در معادله محاسبه نکرد
[ترجمه ترگمان]این کار به معنای کامل، جمع کردن ساده و تفریق است، اما کسی متوجه سرعت پی گیری این معادله نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By a process of computer subtraction a time activity curve representing small intestinal transit was also obtained.
[ترجمه گوگل]با یک فرآیند تفریق کامپیوتری، منحنی فعالیت زمانی که نشان دهنده عبور روده کوچک است نیز به دست آمد
[ترجمه ترگمان]با یک فرآیند کاهش کامپیوتر، منحنی فعالیت زمانی نشان دهنده انتقال روده کوچک نیز به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Make another subtraction for everything else other than spending on the elderly that has to be done in the social welfare system.
[ترجمه گوگل]برای هر چیز دیگری غیر از هزینه برای سالمندان که باید در نظام رفاه اجتماعی انجام شود، کسر دیگری انجام دهید
[ترجمه ترگمان]یک کاهش دیگر برای چیزهای دیگر غیر از خرج کردن افراد مسن که باید در سیستم رفاه اجتماعی انجام شود، ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Class allows for simple fraction arithmetic -- addition, subtraction, multiplication, and division.
[ترجمه گوگل]کلاس امکان محاسبه کسر ساده را فراهم می کند - جمع، تفریق، ضرب و تقسیم
[ترجمه ترگمان]کلاس اجازه کسر ساده ریاضی - - جمع، تفریق، ضرب و تقسیم را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Before spectral subtraction, stationary wavelet filtering is made for noisy signal and noise model, which can effectively eliminate "music noise" caused by random noise spectral.
[ترجمه گوگل]قبل از تفریق طیفی، فیلتر موجک ثابت برای سیگنال نویز و مدل نویز ساخته شده است، که می تواند به طور موثر "نویز موسیقی" ناشی از طیف نویز تصادفی را حذف کند
[ترجمه ترگمان]قبل از کاهش طیفی، فیلتر موجک ثابت برای مدل نویز و سیگنال نویز ساخته شده است، که می تواند به طور موثر \"نویز موسیقی\" ناشی از شبح نویز تصادفی را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The test involves simple calculations, such as addition and subtraction.
[ترجمه گوگل]این آزمون شامل محاسبات ساده مانند جمع و تفریق است
[ترجمه ترگمان]این تست شامل محاسبات ساده مانند جمع و تفریق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

منها (اسم)
minus, subtraction

تفریق (اسم)
subtraction

تخصصی

[زمین شناسی] مجموعه عملیات. محصول تفریق دو مجموعه. - یک مجموعه با عناصری متعلق به یک مجموعه ورودی که در مجموعه ورودی دوم وجود ندارد.
[ریاضیات] تفریق

انگلیسی به انگلیسی

• mathematical function in which one number is deducted from another (represented by the sign - ); deduction, act of taking away part of a whole

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه :
برابرِ پارسیِ واژه یِ اروپاییِ " Subtraktion " یا " تفریق" ، واژگانِ " کم کرد، واکاست" می شود.
نمونه:
Subtraktion von Ordinalzahlen ( آلمانی ) = کم کردِ اعدادِ ترتیبی یا واکاستِ اعدادِ ترتیبی.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین در برخی جاها می توان از واژگانِ " واکاهِش، واکاهی" بهره جست.
برابرِ پارسیِ واژه یِ " تفریق کردن، منها کردن" یا " subtrahieren ، abziehen " در زبانِ آلمانی، واژه یِ " واکاستن یا واکاهیدن" می شود.
افزون بر " واکاستن"، ما می توانیم به جایِ واژه یِ " تفریق کردن" از "واکاهی کردن" بهره بگیریم.
چرا پیشوندِ " وا" ؟
چون پیشوندِ " وا" افزون بر اینکه عملگری برایِ " جدا کردنِ چیزی ( ازهمان چیز ) " می باشد، عملگرِ پیشوندیِ " از" نیز می باشد؛ ما در تفریق، چیزی را " از " چیزی کم می کنیم یا چیزی " از" همان چیز کم می شود، از همین رو از پیشوندِ " وا" بهره می جوییم و نیاز به یادآوری است که پیشوندِ " وا" نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ " ab" در زبانِ آلمانی دارد و همانگونه که در بالا گفته شد، آلمانی ها به " تفریق کردن "، "abziehen ( von ) " می گویند که دارایِ پیشوندِ " ab" و کارواژه یِ " ziehen" به چمِ " کِشیدن" است.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "وا" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته:
واژگانِ پیشنهادیِ شما برایِ " تفریق کردن، منها کردن" نیز بهتر است که دارایِ پیشوندِ " وا " باشد تا کارکردِ " جدایِش و تفریق" را به زیبایی برساند ( وا . کارواژه ) .

کاهش، کاهیدن
منها، تفریق

بپرس