suction

/ˈsəkʃn̩//ˈsʌkʃn̩/

معنی: جذب، مک زنی، مکش، عمل مکیدن، جذب بوسیله مکیدن
معانی دیگر: (پزشکی) بادکش، (ایجاد) خلا، تهیگی، نیروی مکندگی، نیروی مکینگی، مکش انگیز، مک آور، مکنده، مکشی، مکینه ای، سوپاپ تلمبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of sucking.

(2) تعریف: the force that draws an object or fluid into a partial or complete vacuum.
صفت ( adjective )
مشتقات: suctional (adj.)
(1) تعریف: causing suction.

(2) تعریف: functioning through suction.

- a suction pump
[ترجمه گوگل] یک پمپ مکش
[ترجمه ترگمان] یک پمپ مکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he primed the pump by pouring in water until the suction was established
او آب در داخل تلمبه ریخت تا عمل مکیدن برقرار شود و تلمبه به کار بیافتد.

2. Some pumps and all vacuum cleaners work by suction.
[ترجمه گوگل]برخی از پمپ ها و همه جاروبرقی ها با مکش کار می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از پمپ ها و تمامی cleaners خلا با مکش کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dustbags act as a filter and suction will be reduced if they are too full.
[ترجمه گوگل]کیسه های گرد و غبار مانند یک فیلتر عمل می کنند و در صورت پر شدن بیش از حد مکش کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]Dustbags به عنوان یک فیلتر عمل می کنند و اگر بیش از حد پر باشند، مکش کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flies' feet stick to surfaces by suction.
[ترجمه گوگل]پای مگس ها با مکش به سطوح می چسبد
[ترجمه ترگمان]مگس ها از طریق مکش به سطوح متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Michael was showing the nurse how to suction his saliva.
[ترجمه گوگل]مایکل داشت به پرستار نشان می داد که چگونه بزاقش را ساکشن کند
[ترجمه ترگمان]مایکل داشت به پرستار نشون می داد که چطور آب دهنش رو ساکشن کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just to be safe, he carries a suction device to draw the poison out of any wound.
[ترجمه گوگل]فقط برای مصون ماندن، او یک دستگاه مکنده حمل می کند تا سم را از هر زخم بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]فقط برای اینکه در امان باشیم، اون دستگاه ساکشن رو داره که زهر هر زخم رو از بدنش بیرون بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This model has a narrow suction face which can get into the smallest of gaps.
[ترجمه گوگل]این مدل دارای یک صفحه مکش باریک است که می تواند به کوچکترین شکاف ها وارد شود
[ترجمه ترگمان]این مدل یک چهره مکش باریک دارد که می تواند به کم ترین شکاف برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A good non-slip rubber bathmat with suction caps underneath it is the first essential.
[ترجمه گوگل]یک حمام لاستیکی خوب و ضد لغزش با کلاهک مکش در زیر آن اولین چیز ضروری است
[ترجمه ترگمان]یک روکش پلاستیکی بدون لغزش خوب با سرپوش مکش در زیر آن، اولین مورد ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have variable suction for cleaning delicate curtains, as well as thick carpet, and filters that take out allergens as well as dust.
[ترجمه گوگل]دارای مکش متغیر برای تمیز کردن پرده های ظریف و همچنین فرش ضخیم و فیلترهایی هستند که مواد حساسیت زا و همچنین گرد و غبار را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها مکش متغیری برای تمیز کردن پرده های لطیف، همچنین فرش ضخیم، و فیلترها دارند که از مواد allergens و همچنین غبار استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some pumps works by suction.
[ترجمه گوگل]برخی از پمپ ها با مکش کار می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از پمپ ها با مکش کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cylinders rely on suction, which is why they often have a higher wattage than uprights.
[ترجمه گوگل]سیلندرها به مکش متکی هستند، به همین دلیل است که اغلب وات بالاتری نسبت به قائم دارند
[ترجمه ترگمان]سیلندرها تکیه دارند به مکش، که به همین دلیل است که آن ها اغلب نسبت به نیزه بالاتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is attached by the traditional suction cups.
[ترجمه گوگل]این توسط فنجان های مکنده سنتی متصل می شود
[ترجمه ترگمان]این به وسیله فنجان های مکش سنتی متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another potential hazard is suction burn - toy car phones being the main culprit and parents usually the victim.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خطرات احتمالی سوختگی با مکش است - تلفن های ماشین اسباب بازی مقصر اصلی هستند و والدین معمولا قربانی می شوند
[ترجمه ترگمان]خطر بالقوه دیگر مکش - ماشین های اسباب بازی است که متهم اصلی هستند و والدین معمولا قربانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rise is a result of the capillary suction which acts against the force of gravity.
[ترجمه گوگل]بالا آمدن در نتیجه مکش مویرگی است که در برابر نیروی گرانش عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این افزایش ناشی از مکش منفذی است که در برابر نیروی جاذبه عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذب (اسم)
absorbency, absorption, attraction, sorption, suction, imbibition

مک زنی (اسم)
suction, suck

مکش (اسم)
suction

عمل مکیدن (اسم)
suction

جذب به وسیله مکیدن (اسم)
suction

تخصصی

[عمران و معماری] مکش - فشار منفی
[مهندسی گاز] مکش، ورودی )تلمبه )
[نساجی] مکش - عمل مکیدن - جذب
[خاک شناسی] مکش ماتریک

انگلیسی به انگلیسی

• act of sucking; force which attracts a substance or object into a partial or complete vacuum
suction is the force involved when liquids, gases, or other substances are drawn from one space to another.
suction is also the process by which two surfaces stick together when the air between them is removed.

پیشنهاد کاربران

۱. مکش ۲. {ایجاد} خلاء ۳. مکشی. مکنده
مثال:
Some pumps and all vacuum cleaners work by suction.
برخی از پمپ ها و همه جارو برقی ها با مکش و {ایجاد} خلاء کار می کنند.
suction ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: مَکش
تعریف: بیرون کشیدن گاز یا مایع با ایجاد فشار منفی و معمولاً به وسیلۀ ابزار مکانیکی

بپرس