sugary

/ˈʃʊɡəri//ˈʃʊɡəri/

معنی: شیرین، قندی، ملیح، شیرین زبان، شکری، قنددار
معانی دیگر: شکرین، شکرسان، شکردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sugariness (n.)
(1) تعریف: containing sugar, esp. a large amount of it.
مشابه: sweet

- a sugary drink
[ترجمه گوگل] یک نوشیدنی شیرین
[ترجمه ترگمان] یه نوشیدنی شیرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely sweet, esp. so as to deceive.
مشابه: sweet

- a sugary smile
[ترجمه گوگل] یک لبخند شیرین
[ترجمه ترگمان] لبخند شیرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: resembling sugar in taste or appearance.

جمله های نمونه

1. No one was caught by his sugary words.
[ترجمه گوگل]هیچ کس گرفتار حرف های شیرین او نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس با کلمات شیرین او دستگیر نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's that sugary smile of his that I can't bear - it makes me want to puke!
[ترجمه گوگل]این لبخند شیرین اوست که من نمی توانم آن را تحمل کنم - این باعث می شود که بغض کنم!
[ترجمه ترگمان]این لبخند شیرین او است که نمی توانم تحمل کنم - این باعث می شود دلم بخواهد بالا بیاورم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sugary canned drinks rot your teeth.
[ترجمه گوگل]نوشیدنی های قندی کنسرو شده دندان های شما را خراب می کند
[ترجمه ترگمان] sugary، drinks های تو رو فاسد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She said goodbye in a sickeningly sugary tone.
[ترجمه گوگل]با لحنی تلخ خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان]او با لحن sugary و sickeningly خداحافظی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But a steady diet of soft, sugary foods will only make matters worse.
[ترجمه گوگل]اما یک رژیم غذایی ثابت از غذاهای نرم و شیرین فقط اوضاع را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]اما یک رژیم غذایی ثابت از غذاهای شیرین و شیرین فقط باعث بدتر شدن اوضاع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As for sugary desserts, avoid syrupy puddings, mousses, gateaux and most pastries.
[ترجمه گوگل]در مورد دسرهای شیرین، از پودینگ های شربتی، موس، گتو و بیشتر شیرینی ها اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]همانند دسرهای شیرین، از puddings، mousses، gateaux و بسیاری شیرینی خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hot winds, and the sugary savor of the air! . . . The squalling north wind beats against my windows.
[ترجمه گوگل]بادهای داغ و طعم شیرین هوا! باد شدید شمال به پنجره هایم می زند
[ترجمه ترگمان]باده ای داغ و مزه شیرین هوا! صدای زوزه باد شمالی در برابر پنجره های من می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For most people, the sugary snacks simply add calories, while making you want to eat more.
[ترجمه گوگل]برای اکثر مردم، میان وعده های شیرین به سادگی کالری اضافه می کنند، در حالی که شما را به خوردن بیشتر میل می کنند
[ترجمه ترگمان]برای اغلب افراد، وعده های غذایی به سادگی کالری بیشتری اضافه می کنند، در حالی که باعث می شود بیشتر بخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eating a lot of sugary food would relieve this, if only temporarily.
[ترجمه گوگل]خوردن مقدار زیادی غذای شیرین این مشکل را تسکین می دهد، اگر فقط به طور موقت
[ترجمه ترگمان]خوردن بسیاری از غذاهای شیرین اگر به طور موقت این کار را انجام دهد، این کار را تسکین خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Numerous studies have shown that sugary foods increase risk for cavities.
[ترجمه گوگل]مطالعات متعدد نشان داده است که غذاهای شیرین خطر پوسیدگی را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعددی نشان داده اند که غذاهای sugary ریسک حفره ها را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A coolbox containing cold packs and energy-restoring, sugary drinks is also useful.
[ترجمه گوگل]یک خنک‌باکس حاوی بسته‌های سرد و نوشیدنی‌های شیرین و انرژی‌بخش نیز مفید است
[ترجمه ترگمان]coolbox حاوی بسته های سرد و بازیابی انرژی، نوشیدنی های قندی نیز مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rinse the pineapple and cherries to remove sugary coating and pat dry on kitchen paper.
[ترجمه گوگل]آناناس و آلبالوها را آبکشی کنید تا لایه شکری آن گرفته شود و روی کاغذ آشپزخانه خشک کنید
[ترجمه ترگمان]برای از بین بردن پوشش sugary آناناس و گیلاس بر روی کاغذ آشپزخانه، آناناس و گیلاس را باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eat fewer sugary foods like cakes, sweets and biscuits.
[ترجمه گوگل]از غذاهای شیرین مانند کیک، شیرینی و بیسکویت کمتر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]غذاهای شیرین کمتری مثل کیک، شیرینی و بیسکوییت بخورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eat fruit between meals, and try to avoid sugary snacks.
[ترجمه گوگل]بین وعده های غذایی میوه بخورید و سعی کنید از میان وعده های شیرین پرهیز کنید
[ترجمه ترگمان]بین وعده های غذایی میوه بخورید و سعی کنید از وعده های sugary اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیرین (صفت)
sweet, fresh, amiable, sugary, luscious, soft, saccharine, tuneful, dulcet, mellifluous, mellifluent, sweetish

قندی (صفت)
sugary, candied, saccharine

ملیح (صفت)
graceful, sugary, melodic, tuneful, dulcet, mellifluous, melodious

شیرین زبان (صفت)
sugary, mealy-mouthed

شکری (صفت)
sugary, saccharine

قنددار (صفت)
sugary

انگلیسی به انگلیسی

• containing or resembling sugar; sweet; too sweet; deceitfully friendly
something that is sugary contains a lot of sugar.
language or behaviour that is sugary seems to be very pleasant and attractive, but is probably insincere.

پیشنهاد کاربران

زننده
به معنی زننده یا چیزی که دل را می زند هم هست.
شیرین زبان شکرین، قندی، شکرسان

بپرس