summation

/səˈmeɪʃn̩//səˈmeɪʃn̩/

معنی: افزایش، جمع، مجموع، جمع زنی، مجموع یابی
معانی دیگر: عمل جمع، حاصلجمع، جمع کل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: summational (adj.)
(1) تعریف: a review of previously stated material, often including a conclusion or conclusions.

- the lawyer's summation to the jury
[ترجمه گوگل] جمع بندی وکیل به هیئت منصفه
[ترجمه ترگمان] تمامی مدارک وکلا برای هیات منصفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of adding up; addition.
مشابه: addition

جمله های نمونه

1. The exhibition presents a summation of the artist's career.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه خلاصه ای از کارنامه این هنرمند را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه یک جمع بندی از شغل هنرمند را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What he said was a fair summation of the discussion.
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت جمع بندی منصفانه ای از بحث بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که او گفت همه حاصل از بحث بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The defense attorney phrased his summation at last.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع در نهایت جمع بندی خود را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]دادستان وکلای مدافع در آخر حاصل جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The exhibition was a summation of his life's work.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه خلاصه ای از کارهای زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه یک جمع بندی از کار زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I tried sketching network diagrams, writing input equations, summation equations, and transfer equations.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم نمودارهای شبکه را ترسیم کنم، معادلات ورودی، معادلات جمع و معادلات انتقال را بنویسم
[ترجمه ترگمان]من برای طراحی نمودار شبکه، نوشتن معادلات ورودی، معادلات جمع و معادلات انتقال تلاش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The work involved in writing this summation must have been back-breaking, and certainly took years of research.
[ترجمه گوگل]کار درگیر در نوشتن این خلاصه باید کمرشکن بوده باشد و مطمئناً سالها تحقیق طول کشیده است
[ترجمه ترگمان]کار دخیل در نوشتن این جمع باید پس از شکست بوده و قطعا سال ها تحقیق صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Recall that the summation convention requires the right-hand side of this equation to be interpreted as.
[ترجمه گوگل]به یاد بیاورید که قرارداد جمع مستلزم این است که سمت راست این معادله به صورت تفسیر شود
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که کنوانسیون جمع بندی به سمت راست این معادله برای تفسیر آن نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The modification is a summation of the probabilities assigned to a word in each window position in which the word exists.
[ترجمه گوگل]اصلاح، جمع‌بندی احتمالات اختصاص داده شده به یک کلمه در هر موقعیت پنجره‌ای است که کلمه در آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تغییر یک جمع بندی از احتمالات اختصاص یافته به یک کلمه در هر موقعیت پنجره است که در آن کلمه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There can be no summation for him because there is nothing there to sum up.
[ترجمه گوگل]هیچ جمع بندی برای او وجود ندارد زیرا چیزی برای جمع بندی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دلیلی وجود ندارد، چون چیزی وجود ندارد که بتواند جمع و جورش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any new scientific theory is a summation of practical experience.
[ترجمه گوگل]هر نظریه علمی جدید، خلاصه ای از تجربیات عملی است
[ترجمه ترگمان]هر نظریه علمی جدیدی یک جمع بندی از تجربه عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The corresponding lateral deflection is determined using summation of its flexibility sources of bending, shear and slip.
[ترجمه گوگل]انحراف جانبی مربوطه با استفاده از جمع منابع انعطاف پذیری خمش، برش و لغزش تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]انحراف جانبی متناظر با استفاده از جمع بندی منابع انعطاف پذیر خمش، برشی و لغزش تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The spellbinding summation Daniel Webster delivered at the trial was printed as part of an anthology of speeches later that year and sold to an admiring public.
[ترجمه گوگل]خلاصه جذاب دانیل وبستر که در محاکمه ارائه شد به عنوان بخشی از مجموعه ای از سخنرانی ها در اواخر همان سال چاپ شد و به عموم مردم فروخته شد
[ترجمه ترگمان]همین جمع مسحور کننده دانیل وبستر که در این جلسه محاکمه شد، به عنوان بخشی از متن سخنرانی در اواخر آن سال به چاپ رسید و برای ستایش همگان به فروش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since a dummy index just indicates summation, it is immaterial which symbol is used.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که یک شاخص ساختگی فقط جمع را نشان می دهد، مهم نیست که کدام نماد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که یک شاخص تصنعی به طور خلاصه بیان می کند، مهم نیست که کدام نماد از آن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The summation forms are quite convenient for computation, especially when the interval is kept constant.
[ترجمه گوگل]فرم‌های جمع‌آوری برای محاسبه بسیار راحت هستند، به خصوص زمانی که فاصله ثابت نگه داشته شود
[ترجمه ترگمان]اشکال جمع برای محاسبات بسیار مناسب هستند، به خصوص زمانی که فاصله ثابت نگه داشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

جمع (اسم)
total, addition, tale, aggregate, mass, tot, sum, plural, summation, collectivity, rout

مجموع (اسم)
complex, aggregate, altogether, sum, summation, sum total, totality

جمع زنی (اسم)
summation

مجموع یابی (اسم)
summation

تخصصی

[زمین شناسی] مجموع یابی،جمع بندی
[ریاضیات] مجموع یابی، جمع، مجموع یابی، جمع بندی، جمع، جمع زنی
[آمار] مجموع یابی

انگلیسی به انگلیسی

• act of summing, addition; sum, total; conclusion in which previous statements are reviewed and summarized

پیشنهاد کاربران

عمل جمع در ریاضیات که با حرف یونانی سیگما نشان می دهند و گاهی سمیشن هم می خوانند
summation ( ریاضی )
واژه مصوب: مجموع‏یابی
تعریف: به دست آوردن مجموع
در ریاضی:
سیگما ( زیگما )
چکیده، فشرده، گزیده
جمع بندی - خلاصه
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
a summary or summing - up
ماحصل، برآیند

بپرس