supported


معنی: متکی

جمله های نمونه

1. tanks supported the defenders
تانک ها پدآفندگران را پشتیبانی کردند.

2. they supported the party's candidate with enthusiasm
آنان با اشتیاق از نامزد حزب حمایت کردند.

3. he is supported by the reds
او از سوی کمونیست ها حمایت می شود.

4. eleven wooden beams supported the roof
یازده تیر چوبی سقف را نگه می داشت.

5. most students are supported by theire parents
هزینه ی اکثر شاگردان توسط والدین آنها تامین می شود.

6. the attack was supported from the air and the sea
حمله از هوا و دریا تقویت شد.

7. the bridge is supported by five extra pillars
پنج پایه ی اضافی پل را محکم می کنند.

8. his claim was also supported by his neighbors
ادعای او مورد تایید همسایگانش نیز قرار گرفت.

9. all the gentry of england supported him
همه ی اشراف انگلیس طرفدار او بودند.

10. the idea of amateurism is still supported by many
این عقیده که ورزشکاران باید دوستار باشند هنوز طرفداران زیادی دارد.

مترادف ها

متکی (صفت)
leaning, based, relying, supported, trusting, founded

پیشنهاد کاربران

پشتیباده
( Poshtibāde )
�پشتیبادن� ( support ) و �اسم مفعول� ( ed )
هم راستا. . . . .
حمایت کننده . . . .
موید. . . . .
ثابت شده
گرفتار مالی دارم برنامه خوبی
تکیه گاه
تثبیت شده
پشتیبانی
پوشش داده شده
مورد حمایت، تحت الحمایه، مورد تایید، در پناه، در حمایت، در سایه
تحت حمایت
مهارشده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس