surf

/ˈsɜːrf//sɜːf/

معنی: خیزاب دریاکنار
معانی دیگر: موج غلتان (بر روی ساحل یا آبسنگ یا صخره های آبگیر)، خیزاب، گولاک، آبخیز، آبکوهه، غلتاب، کف یا آبفشان ناشی از موج غلتان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: ocean waves that break on the shore or other land barriers.

(2) تعریف: the foam and spray produced by breaking waves.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: surfs, surfing, surfed
مشتقات: surflike (adj.)
• : تعریف: to ride on the waves of the sea with a surfboard.

جمله های نمونه

1. I'mgoing to buy a surfboard and learn to surf.
[ترجمه Mahdi] من میروم یک تخته موج سواری بخرم و موج سواری یاد بگیرم
|
[ترجمه Mobina] من میروم تخته ی موج سواری بخرم و موج سواری یاد بگیرم
|
[ترجمه E.R] من میروم تا تخته موج سواری بخرم تا موج سواری یاد بگیرم
|
[ترجمه رها] من میروم یک تخته ی موج سواری بخرم و موج سواری یاد بگیرم
|
[ترجمه Rasool] من قصد دارم تخته موج سواری بخرم و موج سواری یاد بگیرم
|
[ترجمه بهروز گنج جو] همین روزا یه تخته ی موج سواری می گیرم، میخوام موج سواری رو تمام کمال یاد بگیرم.
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک تخته موج سواری بخرم و موج سواری را یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد یک surfboard بخرم و یاد بگیرم که به گشت و گذار بپردازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The children splashed about in the surf.
[ترجمه گوگل]بچه ها در موج سواری به اطراف می پاشیدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در گشت و گذار پخش و پلا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No one knows how many people currently surf the Net.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی داند در حال حاضر چند نفر در اینترنت گشت و گذار می کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند که در حال حاضر چه تعداد از مردم در اینترنت گشت می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They surf, ski and ride.
[ترجمه گوگل]موج سواری می کنند، اسکی می کنند و سوار می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال گشت و گذار، پرش با اسکی و سواری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every summer we surf the beach of Hawaii.
[ترجمه گوگل]هر تابستان در ساحل هاوایی موج سواری می کنیم
[ترجمه ترگمان] هر تابستون توی ساحل \"هاوایی\" موج سواری می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The surf was crashing outside my window and I was caressing a sentence at around 1 a. m. when the phone rang.
[ترجمه گوگل]موج سواری داشت بیرون پنجره ام می خورد و من حدود ساعت 1 بامداد داشتم یک جمله را نوازش می کردم متر وقتی تلفن زنگ خورد
[ترجمه ترگمان]موج در حال سقوط در کنار پنجره من بود و من داشتم یک جمله را دور از ۱ اجر می کردم ام وقتی تلفن زنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But these wave-chroniclers, these Xenophons of the surf, often went about masquerading as prophets.
[ترجمه گوگل]اما این وقایع‌نویسان موج، این گزنفون‌های موج‌سواری، غالباً خود را به عنوان پیامبر در می‌آوردند
[ترجمه ترگمان]اما این تاریخ نویسان، این Xenophons امواج، اغلب درباره تغییر چهره پیامبران سخن می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Born in 192 Rabbit first learned to surf on a huge redwood board.
[ترجمه گوگل]خرگوش متولد 192 برای اولین بار موج سواری را روی یک تخته بزرگ چوب قرمز آموخت
[ترجمه ترگمان]اولین خرگوش که در سال ۱۹۲ به دنیا آمد، اولین بار یاد گرفت که در یک کشتی بسیار بزرگ به گشت و گذار بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We fell asleep listening to the surf chisel away at the foot of the cliff below.
[ترجمه گوگل]ما با گوش دادن به اسکنه موج سواری در پای صخره زیر به خواب رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به خواب فرو رفتیم و به لبه سنگی که در پایین صخره قرار داشت گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Better, really, that we stroll into the surf like old men, which we would become, given time.
[ترجمه گوگل]واقعاً بهتر است که مانند پیرمردها در موج سواری قدم بزنیم که با گذشت زمان تبدیل به آن می شویم
[ترجمه ترگمان]در واقع، بهتر است که مثل پیرمردها در موج سواری قدم بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The program coincides with Surf the Rockies, a weeklong festival April 7-
[ترجمه گوگل]این برنامه مصادف با Surf the Rockies، یک جشنواره هفتگی از 7 آوریل -
[ترجمه ترگمان]این برنامه با Surf راکی که در ۷ آوریل یک هفته برگزار شد مصادف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hicks walked toward the surf with his head down, to keep the blown grains from his eyes.
[ترجمه گوگل]هیکس با سر پایین به سمت موج سواری رفت تا دانه های دمیده شده را از چشمانش دور نگه دارد
[ترجمه ترگمان]دکتر هیکز سرش را پایین انداخت تا دانه های درشت را از چشمانش دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A steamy surf of spice-bearing molecules pumped out from the pots on the stove.
[ترجمه گوگل]موجی بخار از مولکول های ادویه دار از دیگ های روی اجاق گاز بیرون می آید
[ترجمه ترگمان]موج steamy از مولکول های حاوی ادویه جات که از قابلمه روی اجاق گاز استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The initial report was: Child in surf.
[ترجمه akbar] گزارش اولیه این بود: کودک در حال موج سواری.
|
[ترجمه گوگل]گزارش اولیه این بود: کودک در موج سواری
[ترجمه ترگمان]گزارش اولیه عبارت بود از: کودک در گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیزاب دریاکنار (اسم)
surf

تخصصی

[زمین شناسی] خیز آب، موج شکن - به معنی جهت فعالیت موج در قسمت بین خط ساحلی و انتهای قسمتی که در معرض برخورد امواج است هم بکار می رود.

انگلیسی به انگلیسی

• waves; foam formed by waves
ride on ocean waves using a specially designed board; navigate in the internet, move from site to site on the internet in order to find information or for entertainment; scan through the programs on television or radio stations
the surf is the mass of white foam formed by waves as they fall on the shore.

پیشنهاد کاربران

Surf the net : جستجو کردن در اینترنت
Self rider =موج سوار
Surf
S بگیره
چجوری میشه؟
سواری کردن
به معنای با یه چیز صافی شنا کردن
کفی که موج ها وقتی به ساحل میرسن تولید میکنن که جدا میکنه ساحل رو از دریا
جستجو کردن
جستوجو کردن، سرچ کردن
پرسه زدن داخل اینترنت
نت گردی
دوستان با کمال احترام کسانی که گفتند موج سواری اشتباه گفتند!
موج سواری میشه surfing نه surf!
surf as a noun:
خیزاب کنار دریا - کفی که بر روی امواج دریایی ای که به سمت ساحل در حرکت هستند، ایجاد میشه
...
[مشاهده متن کامل]

* wave: موج
surf as a verb:
موج سواری کردن - جستجو کردن ( در اینترنت )
surfing: موج سواری - جستجو در اینترنت
surfer: موج سوار - کاربر اینترنت - وب گرد
surfboard: تخته موج سواری
wet suit: لباس موج سواری - لباس غواصی
surface: سطح آب

به معنی کف دریا. .
اون کف ای که بر اثر موج کنار ساحل ایجاد میشه
به معنی پرسه زدن در اینترنت بدون هدف خاص
مثلا جستجو های الکی و . . .
غرق شدن
surf
این واژه از نگر لفز ( لفظ ) و مینه ( معنی ) همانند واژه ی پارسی سُر با پسوند کهن - اَف مثل : طَرَف: طَر - اَف ( طَر همان تَرا در پارسی = آن سوی ) است ، در رایاتار ( اینترنت ) surf کردن یَنی ( یعنی ) روی داده ها سُریدن یا سُرخوردن که به فارسی امروز می توان : تارگَردی، تارگشت گفت.
...
[مشاهده متن کامل]

از سویی همانند و شبیه واژه ی اَرَبی " صَرف" است به این مینه که وخت خود را در رایاتار صَرف کردن / گذاراندن که باید در این فِتاد ( مورد ) پژوهیده شود.

Surf:موج سوهری
Surf in internet:جست و جو در اینترنت
Channel surfing:عوض کردن شبکه های تلویزیون
Surf دو تا معنی داره اول اینکه موج سواری دوم هم سرچ توی اینترنت یا surf in a internet
به معنی جستجو جو در اینترنت هست.
و در مکانهایی مثل دریا به آب خیز یا کناره دریا یا ساحل مفهوم میدهد.
دریا کنار
به معنی موج سواری کردن
مثال:I like surfing
من موج سواری کردن را دوست دارم.
Surf the net
Surf the internet به معنی وب گردی هست اما surf به معنی موج سواری است
الواتی
Surf the internet جستجو دراینترنت
جستجوی در اینترنت، موج سواری
به معنی جست و جو هم میشه
وب گردی ، اینترنت گردی
[اینترنت و وب]
گشت ، گشت وگذار ، گشت زنی ، پرسه زنی ، زمان گذرانی ( در ) ، زمان سِپَرانی ( در )
موج سواری
surfing in Internet هم به معنای جست وجوی در اینترنت است اینومیتونید در لیستتون اضافه کنید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس