surtax

/ˈsɜːrˌtæks//ˈsɜːtæks/

معنی: جریمه مالیاتی، اضافه مالیات
معانی دیگر: مالیات اضافی، جریمه ی مالیاتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an additional tax imposed on something that has already been taxed; extra tax.

(2) تعریف: a graduated tax on income that is levied in addition to other taxes when net income exceeds a specified amount.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surtaxes, surtaxing, surtaxed
• : تعریف: to impose an additional tax on; add a surtax to.

جمله های نمونه

1. You should be surtaxed for your contribution fee.
[ترجمه گوگل]شما باید برای هزینه سهم خود مالیات اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]باید بابت سهم your درخواست کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lyndon Johnson had Congress levy a Vietnam War surtax lest the growing debt from the war and the Great Society get out of hand.
[ترجمه گوگل]لیندون جانسون از کنگره خواست مالیات مازاد بر جنگ ویتنام وضع کند تا مبادا بدهی فزاینده ناشی از جنگ و جامعه بزرگ از کنترل خارج شود
[ترجمه ترگمان]لیندون جانسون از کنگره خواسته بود تا از جنگ ویتنام جلوگیری کند، تا مبادا بدهی رو به افزایش از جنگ و جامعه بزرگ از دسترس خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The legislature passed a law to aBolish the surtax.
[ترجمه گوگل]قانونگذار قانونی برای لغو مالیات مازاد تصویب کرد
[ترجمه ترگمان]قانون گذاری قانونی تصویب کرد که جریمه مالیاتی رو اعلام کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And a wealth surtax of 2% should be applied to all wealth in excess of $7 million.
[ترجمه گوگل]و مازاد بر دارایی 2% باید برای تمام دارایی های بیش از 7 میلیون دلار اعمال شود
[ترجمه ترگمان]و یک ثروت از ۲ % باید برای همه ثروت به میزان بیش از ۷ میلیون دلار اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I think a 5% sales tax and 4% surtax is unscientific, the effect of the transaction tax as Hangzhou : reducing supply, pushing up prices.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم 5٪ مالیات بر فروش و 4٪ مالیات اضافی غیر علمی است، اثر مالیات معامله به عنوان Hangzhou: کاهش عرضه، بالا بردن قیمت ها
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که ۵ % مالیات فروش و ۴ % surtax غیر علمی است، تاثیر مالیات تراکنش به عنوان Hangzhou: کاهش عرضه و بالا بردن قیمت ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The taxman will levy surtax on the waxworks.
[ترجمه گوگل]مأمور مالیات از مومی ها مالیات اضافه می گیرد
[ترجمه ترگمان]The surtax را در waxworks وضع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hong Kong airline is increased surtax of freight service fuel 33 %.
[ترجمه گوگل]شرکت هواپیمایی هنگ کنگ مازاد بر سوخت خدمات حمل و نقل را 33 درصد افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی هنگ کنگ ظرفیت حمل بار را ۳۳ درصد افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A gasoline surtax, mostly paid by car users, covers about 30 percent of the program's total cost.
[ترجمه گوگل]مازاد بر بنزین که بیشتر توسط کاربران خودرو پرداخت می شود، حدود 30 درصد از هزینه کل برنامه را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]قیمت بنزین که بیشتر توسط مصرف کنندگان خودرو پرداخت می شود، حدود ۳۰ درصد کل هزینه برنامه را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Surtax is every mark box adds 35 dollar.
[ترجمه گوگل]Surtax این است که هر جعبه علامت 35 دلار اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]قیمت هر جعبه نمره سی و پنج دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was held that the repayments were capital sums and the settlor was correctly assessed to surtax.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شد که بازپرداخت ها مبالغ سرمایه بوده و تسویه کننده به درستی به مازاد مالیات ارزیابی شده است
[ترجمه ترگمان]ثابت شد که بازپرداخت مبالغ سرمایه بوده و settlor به درستی به surtax ارزیابی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Until 196 interest on bank loans as well as on mortgages was eligible for income tax and surtax relief.
[ترجمه گوگل]تا سال 196 سود وام های بانکی و همچنین وام مسکن مشمول مالیات بر درآمد و معافیت مالیاتی اضافی بود
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۹۶ به وام های بانکی و نیز وام های بانکی واجد شرایط پرداخت مالیات بر درآمد و رهایی از مالیات بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Early polls showed a majority of Californians favored the surtax.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی‌های اولیه نشان داد که اکثریت کالیفرنیایی‌ها از مازاد مالیات حمایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی های اولیه نشان دادند که اکثر Californians طرفدار surtax بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the Beijing Government threw Aglen into greater difficulties by ordering the Customs to levy the Surtax in fear of the robbery of Surtax proceeds by local warlords.
[ترجمه گوگل]با این حال، دولت پکن با دستور به گمرک برای اخذ Surtax از ترس سرقت عواید Surtax توسط جنگ سالاران محلی، آگلن را با مشکلات بیشتری مواجه کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، دولت پکن با دستور دادن به گمرک برای وصول مالیات به Surtax در ترس از سرقت درآمده ای حاصل از جنگ سالاران محلی، Aglen را به مشکلات بیشتری تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the days of the decadent Manchus, the surtax had never exceeded one-twelfth of the land tax, yet in the days of Chiang's prosperity it was ten times!
[ترجمه گوگل]در دوران منحط منچوس، مازاد مالیات هرگز از یک دوازدهم مالیات زمین تجاوز نمی کرد، با این حال در روزهای رونق چیانگ ده برابر بود!
[ترجمه ترگمان]در روزگار the منحط، surtax هرگز از یک دوازدهم مالیات زمین فراتر نرفته بود، با این حال در روزه ای رونق چیانگ ده بار بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جریمه مالیاتی (اسم)
surtax

اضافه مالیات (اسم)
surtax

تخصصی

[حقوق] اضافه مالیات، مالیات بر در آمد زائد بر مقدار معین

انگلیسی به انگلیسی

• additional tax, tax charged on something that is already taxed; tax imposed when an income exceeds a certain amount
surtax is an additional tax on incomes higher than a particular level.

پیشنهاد کاربران

The term "surtax" refers to an additional or extra tax on something that is already taxed. It can be calculated as a percentage of a certain given amount or as a flat dollar charge. Surtaxes are often used to fund specific government programs, such as health or military initiatives. For example, a surtax might be levied on the income of individuals and businesses whose income exceeds a certain threshold
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح "Surtax" به مالیات اضافی یا اضافی بر چیزی که قبلاً مالیات گرفته شده است اشاره دارد. می توان آن را به عنوان درصدی از یک مقدار معین یا به عنوان هزینه ثابت دلار محاسبه کرد. مالیات های اضافی اغلب برای تأمین مالی برنامه های خاص دولتی، مانند طرح های بهداشتی یا نظامی استفاده می شود. به عنوان مثال، ممکن است بر درآمد افراد و مشاغلی که درآمد آنها از یک آستانه معین فراتر می رود، مالیات اضافی وضع کرد.
The state budget includes a new surtax on annual income over $1 million to fund education and transportation programs.
In 1968, President Lyndon B. Johnson enacted a 10% surtax on individual and corporate income to help pay for the cost of fighting the Vietnam War.
The state added a 4% surtax to the 5% individual income tax rate for annual income above $1 million.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/surtax• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/surtax

بپرس