surveyor

/sərˈveɪər//səˈveɪə/

معنی: مساح، بازبین، مبصر کلاس، نقشه بردار، پیمایشگر، زمین پیما
معانی دیگر: پیمایشگر، مساح، نقشه بردار، زمین پیما، بازبین، مبصر کلاس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person engaged in surveying as a profession.

جمله های نمونه

1. a chartered surveyor
نقشه بردار دارای پروانه ی رسمی

2. Call in an architect or surveyor to oversee the work.
[ترجمه زهره رجایی زاده] برای بازبینی کارتان با یک معمار یا ناظر تماس بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]برای نظارت بر کار با یک معمار یا نقشه بردار تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]به یک معمار یا surveyor زنگ بزنید تا به کار نظارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The surveyor found damp in the kitchen.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار رطوبت را در آشپزخانه پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]The در آشپزخانه مرطوب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your lender will then send their own surveyor to value the property.
[ترجمه گوگل]سپس وام دهنده شما نقشه بردار خود را برای ارزش گذاری ملک می فرستد
[ترجمه ترگمان]پس وام دهنده شما surveyor را برای ارزش گذاری دارایی می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Following an on - site inspection, the surveyor prepared a written report on the property.
[ترجمه گوگل]پس از بازرسی در محل، نقشه بردار گزارش کتبی از ملک تهیه کرد
[ترجمه ترگمان]پس از بازرسی در وب سایت، ارزیاب گزارشی کتبی از ملک را تهیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use a surveyor or architect to oversee and inspect the different stages of the work.
[ترجمه گوگل]از نقشه بردار یا معمار برای نظارت و بازرسی مراحل مختلف کار استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک معمار یا معمار برای نظارت و بازرسی مراحل مختلف کار استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I may be needing the services of a surveyor soon, as I'm buying a house.
[ترجمه گوگل]ممکن است به زودی به خدمات یک نقشه بردار نیاز داشته باشم زیرا در حال خرید خانه هستم
[ترجمه ترگمان]شاید به محض این که من یک خانه بخرم، به خدمات a احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The surveyor pegged out the lot of land.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار زمین را میخکوب کرد
[ترجمه ترگمان]The مناطق زیادی را به کار انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The surveyor went over the house thoroughly and advised us not to buy it.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار به طور کامل خانه را مرور کرد و به ما توصیه کرد آن را نخریم
[ترجمه ترگمان]The به طور کامل از خانه خارج شد و به ما توصیه کرد که آن را بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The surveyor pegged out that plot of land.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار آن قطعه زمین را میخکوب کرد
[ترجمه ترگمان]The اون نقشه سرزمین رو خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The county surveyor and I developed our own set of regulations.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار شهرستان و من مجموعه ای از مقررات خود را تدوین کردیم
[ترجمه ترگمان]من و مساح استان مجموعه قوانین خود را توسعه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 1793 he was appointed surveyor to the Mint, but was dismissed in 1794 for inattention to duty.
[ترجمه گوگل]در سال 1793 او به عنوان نقشه بردار ضرابخانه منصوب شد، اما در سال 1794 به دلیل بی توجهی به وظیفه از کار برکنار شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۹۳ به سرپرستی ضرابخانه منصوب شد، اما در سال ۱۷۹۴ برای بی توجهی به عوارض مرخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He retained his private practice as a quantity surveyor from his office at No. Parliament Street.
[ترجمه گوگل]او مطب خصوصی خود را به عنوان نقشه بردار کمیت در دفتر خود در خیابان پارلمان حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]او عمل خصوصی خود را به عنوان یک معمار کمیت از دفتر خود در خیابان شماره پارلمنت حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Haines made his name as a surveyor in the Persian Gulf, and was appointed assistant surveyor in 182
[ترجمه گوگل]هاینز نام خود را به عنوان نقشه بردار در خلیج فارس مطرح کرد و در سال 182 به عنوان دستیار نقشه بردار منصوب شد
[ترجمه ترگمان]هینز نام خود را به عنوان یک نقشه بردار در حوزه خلیج فارس منصوب کرد و به عنوان دستیار ارزیاب در ۱۸۲ کشور منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Heddle was a former surveyor and an underwriting member of Lloyds.
[ترجمه گوگل]آقای هدل نقشه‌بردار سابق و یکی از اعضای پذیره‌نویس لویدز بود
[ترجمه ترگمان]آقای Heddle یک نقشه بردار سابق و یکی از اعضای underwriting Lloyds بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مساح (اسم)
geodesist, surveyor, topographer

بازبین (اسم)
surveyor, reviewer, verifier

مبصر کلاس (اسم)
surveillant, surveyor

نقشه بردار (اسم)
surveyor, topographer

پیمایشگر (اسم)
surveyor

زمین پیما (اسم)
surveyor

تخصصی

[عمران و معماری] نقشه بردار - آمارگیر - آمارگیر - مساح
[ریاضیات] مسّاح، نقشه بردار، کارشناس، ممیز، بازبین، ارزیاب، بررسی کننده، آمارگیر

انگلیسی به انگلیسی

• one who surveys; one who measures areas of land as an occupation; appraiser, valuer; supervisor, overseer
a surveyor is a person whose job is to survey houses or land.

پیشنهاد کاربران

برگزار کننده نظرسنجی
ارزیاب. بازرس
surveyor ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: نقشه‏بردار
تعریف: کارشناس و متخصص نقشه‏برداری
بازرس
ارزیابگر
The building was given a clean bill of health by the surveyor
نقشه بردار در گزارش ش اعلام کرد که ساختمون در شرایط خوبیه
ارزیاب زمین و ملک و ساختمان
ارزیاب

بپرس