susceptibility

/səˌseptəˈbɪləti//səˌseptəˈbɪlɪti/

معنی: قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری
معانی دیگر: مستعد بودن، پذیراگری، آسیب پذیری، (جمع) احساسات، شورمندی، سهش ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: susceptibilities
(1) تعریف: the condition or trait of being susceptible.
متضاد: immunity

(2) تعریف: the ability or tendency to be affected emotionally, mentally, or morally.

(3) تعریف: (pl.) receptiveness to emotional stimuli.
مشابه: sensibility

جمله های نمونه

1. the susceptibility of some people to some diseases
مستعد بودن برخی از مردم نسبت به ابتلا به برخی بیماری ها

2. the susceptibility of this city to submarine attacks
آسیب پذیری این شهر در مقابل حمله ی زیر دریایی ها

3. magnetic susceptibility
مغناطیس پذیری،برکشندپذیری

4. Nor will notions of contagion and susceptibility be on the agenda when we meet them.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما با آنها روبرو شویم، مفاهیم سرایت و حساسیت در دستور کار قرار نخواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی ما آن ها را می بینیم، مفاهیم سرایت و susceptibility در دستور کار قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Genetics may play a role in a person's susceptibility to alcohol abuse.
[ترجمه گوگل]ژنتیک ممکن است در مستعد شدن فرد به سوء مصرف الکل نقش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ژنتیک می تواند نقشی در حساسیت فرد نسبت به سو مصرف الکل ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Long-term bacterial susceptibility to co-trimoxazole is important to monitor in any area where co-trimoxazole prophylaxis could be recommended.
[ترجمه گوگل]حساسیت باکتریایی طولانی مدت به کوتریموکسازول برای پایش در هر منطقه ای که می توان پیشگیری از کوتریموکسازول را توصیه کرد، مهم است
[ترجمه ترگمان]حساسیت باکتریایی بلند مدت به هم زیستی برای نظارت در هر حوزه ای که پیش گیری co می تواند توصیه شود، مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Crack seems to increase susceptibility for several reasons.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کراک به دلایل مختلفی حساسیت را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد ترک به چند دلیل مستعد افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may consider the susceptibility as the soil in which the seeds of disease are sown.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است حساسیت را به عنوان خاکی در نظر بگیرید که بذر بیماری در آن کاشته می شود
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است the را به عنوان خاکی که در آن دانه های بیماری کاشته می شوند در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So increased susceptibility to disease is a measure of poor welfare.
[ترجمه گوگل]بنابراین افزایش حساسیت به بیماری معیاری از رفاه ضعیف است
[ترجمه ترگمان]افزایش حساسیت به بیماری ها معیار رفاه فقرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And resistance to one pest can often increase susceptibility to another.
[ترجمه گوگل]و مقاومت در برابر یک آفت اغلب می تواند حساسیت به آفت دیگر را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]و مقاومت در برابر یک مانع می تواند باعث افزایش حساسیت به شخص دیگری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And people vary, too, in their susceptibility to addiction.
[ترجمه گوگل]و افراد نیز در استعداد ابتلا به اعتیاد متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]و مردم هم در حساسیت خود نسبت به اعتیاد فرق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One of the side effects of the drug is an increased susceptibility to infections.
[ترجمه گوگل]یکی از عوارض جانبی دارو افزایش حساسیت به عفونت است
[ترجمه ترگمان]یکی از عوارض جانبی این دارو، افزایش حساسیت به عفونت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Diets work for some Numerous studies show both the failure rates of boomerang diets and an inherited susceptibility to obesity.
[ترجمه گوگل]رژیم‌ها برای برخی کارآمد هستند مطالعات متعددی هم میزان شکست رژیم‌های بومرنگ و هم استعداد ارثی به چاقی را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]کار Diets برای برخی مطالعات متعدد نشان می دهد که هم میزان شکست boomerang ها و استعداد موروثی برای چاقی مفرط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The same study finds a genetic component to the susceptibility to nicotine addiction, too.
[ترجمه گوگل]همین مطالعه یک مؤلفه ژنتیکی را نیز در استعداد ابتلا به اعتیاد به نیکوتین پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، یک مولفه ژنتیکی برای حساسیت به اعتیاد به نیکوتین پیدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابلیت (اسم)
ability, capability, susceptibility, sufficiency

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

امادگی (اسم)
susceptibility, penchant, preparation, vigilance, lurch, readiness, preparedness, tautness, predisposition

حساسسیت (اسم)
susceptibility

فروگیری (اسم)
susceptibility

تخصصی

[خودرو] تاثیر پذیری
[برق و الکترونیک] پذیرفتاری ویژه نسبت مغناطیس شدگی مانه بهمیدان مغناطیس کننده .

انگلیسی به انگلیسی

• vulnerability; emotional sensitivity; inability to resist a particular external influence, impressionability

پیشنهاد کاربران

عمومی: دلسوز، باعاطفه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : susceptibility
✅️ صفت ( adjective ) : susceptible
✅️ قید ( adverb ) : _
قابلیت
استعداد
حساسیت
susceptibility ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: پذیرفتاری
تعریف: نسبت قطبش پدیدآمده در جسم به میدان الکتریکی وارد بر جسم
آسیب پذیری
حساس بودن
توانمندی
پذیرش
تاثیر گرفتن از دیگران
میزان حساسیت، ظرفیت و استعداد ( در معرض خطر بودن ) ، مستعد [علوم مهندسی و برق]
اثرپذیری یا تاثیرپذیری [در دیگر حوزه ها]
قابلیت مغناطیزه شدن ماده ای را گویند خاصیت بنیادی در مواد است که اندازه گیری آن متضمن اطلاعات زیادی از ساختار الکترونی و وجود حالتهای مغناطیسی منظم در ماده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس