suspension

/səˈspenʃn̩//səˈspenʃn̩/

معنی: متارکه، وقفه، تعلیق، ایست، توقف، تاخیر، تعطیل، بی تکلیفی، اندروایی، اویزانی، سوسپانسیون، اندروا، اویزش
معانی دیگر: انتظار خدمت، اخراج موقت، انفصال از خدمت، موقوف سازی، برداشتن، برچیدن، (مکانیک) فنر بندی، چرخ آویزی، آویزش، آویختگی، آگیش، آونگانی، دروایگی، دلنگانی، واپس اندازی، واپسش، به بعد موکول سازی، (شیمی) تعلیق، شناوری، رجوع شود به: emulsion، اویزان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of suspending or the condition of being suspended.
مشابه: layoff

(2) تعریف: a temporary pause in an ongoing activity or condition.
مشابه: abeyance, break, halt, interval, pause

(3) تعریف: a chemical mixture in which particles are not dissolved in the fluid.

(4) تعریف: the various parts of an automobile that maintain flexibility between the wheels and the frame.

(5) تعریف: a temporary exclusion from something for disciplinary reasons.

جمله های نمونه

1. front-wheel suspension
فنربندی چرخ های جلو

2. the suspension of the martial law
برداشتن حکومت نظامی

3. the suspension of the police chief surprised everyone
منتظر خدمت شدن رئیس پلیس همه را شگفت زده کرد.

4. axle suspension
اتصال محوری

5. in suspension
در تعلیق،آویخته،آونگان

6. A four - day suspension was imposed on her.
[ترجمه گوگل]چهار روز تعلیق برای او تعیین شد
[ترجمه ترگمان]یک وقفه چهار روزه بر او تحمیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both sides are now working towards a suspension of hostilities.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف اکنون برای تعلیق خصومت ها کار می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف در حال حاضر در حال کار در جهت تعلیق عملیات خصومت ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The car's suspension is so good that when you hit a pothole you hardly notice it.
[ترجمه بهار] فنربندی خودرو به قدری خوبه که وقتی تو دست انداز می افتی کاملا متوجه این موضوع میشی
|
[ترجمه گوگل]سیستم تعلیق خودرو به قدری خوب است که وقتی به چاله برخورد می کنید به سختی متوجه آن می شوید
[ترجمه ترگمان]تعلیق ماشین آنقدر خوب است که وقتی به دست انداز می افتد، به سختی متوجه آن می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another caution will result in his automatic suspension from the final.
[ترجمه گوگل]یک احتیاط دیگر منجر به محرومیت خودکار او از فینال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک احتیاط دیگر منجر به تعلیق خودکار او از مسابقه نهایی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The suspension is designed to cushion passengers from the effects of riding over rough roads.
[ترجمه گوگل]سیستم تعلیق برای محافظت از مسافران در برابر اثرات سواری بر روی جاده های ناهموار طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این تعلیق برای کاهش مسافران از اثرات دوچرخه سواری بر روی جاده های ناهموار طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The local authorities decided to build a suspension bridge over the river.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی تصمیم گرفتند یک پل معلق روی رودخانه بسازند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی تصمیم گرفتند یک پل معلق بر روی رودخانه بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These events have led to the suspension of talks.
[ترجمه گوگل]این اتفاقات منجر به توقف مذاکرات شده است
[ترجمه ترگمان]این رویدادها منجر به تعلیق مذاکرات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our car was towed away to have its suspension overhauled.
[ترجمه گوگل]ماشین ما یدک کش شد تا سیستم تعلیق آن تعمیر اساسی شود
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ما به عقب کشیده شد تا موقتا تعمیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The active suspension system gives the car a very smooth ride.
[ترجمه گوگل]سیستم تعلیق فعال به خودرو سواری بسیار نرمی می دهد
[ترجمه ترگمان]سیستم تعلیق فعال به خودرو سواری بسیار آرامی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The athlete could face a lengthy period of suspension if found guilty.
[ترجمه گوگل]این ورزشکار در صورت مجرم شناخته شدن ممکن است با یک دوره طولانی محرومیت روبرو شود
[ترجمه ترگمان]این ورزش کار در صورت مجرم شناخته شدن می تواند با دوره طولانی تری از تعلیق مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متارکه (اسم)
abandonment, truce, armistice, cessation, suspension

وقفه (اسم)
suspension, abeyance, break, pause, interval, hiatus, standstill, cease, paralysis, stick, gap, station, timeout, caesura, chasm, jib, deadlock, desuetude

تعلیق (اسم)
stop, suspension, abeyance, pendency, hang, interruption

ایست (اسم)
stop, cessation, suspension, interval, standstill, stay, stand, halt, cease, close, period, timeout, caesura, flag stop, torpidity, stoppage

توقف (اسم)
stop, cessation, suspension, pause, stay, stand, cease, close, syncope, flag stop, holdback, tarriance, stopple

تاخیر (اسم)
suspension, stick, lag, cunctation, delay, reprieve, retardation, deferment, postponement, mora, tarriance

تعطیل (اسم)
suspension, standstill, day-off, holiday, vacation, shutdown, sunday

بی تکلیفی (اسم)
suspension, indeterminacy, deadlock, unconventionality

اندروایی (اسم)
suspension, suspense

اویزانی (اسم)
suspension, suspense

سوسپانسیون (اسم)
suspension

اندروا (اسم)
suspension

اویزش (اسم)
suspension

تخصصی

[خودرو] سیستم تعلیق. ضربات و شوکهای وارده از طرف مسیر به اتومبیل را جذب میکند.
[شیمی] تعلیق
[عمران و معماری] معلق - اندروا - دروایی - آویز
[برق و الکترونیک] تعلیق - آویز سیم نازک یا فنر پیچکی که قطعه تحرک سنجه را نگه می دارد.
[مهندسی گاز] توقف، تعلیق، تعطیل
[نساجی] سوسپانسیون - تعلیق
[ریاضیات] معلق
[خاک شناسی] تعلیق
[نفت] سوسپانسیون

انگلیسی به انگلیسی

• act of suspending; state of being suspended; postponement; temporary debarment; framework that supports a vehicle on its axles (mechanics); particles suspended in a fluid (chemistry)
the suspension of something is the act of delaying or stopping it for a while.
someone's suspension is their removal from a job for a period of time, usually as a punishment.
a vehicle's suspension consists of the springs and other devices, which give a smooth ride over bumps in the road.

پیشنهاد کاربران

تعلیق
آویزان کردن، معلق کردن، تعلیق، دستگاه تعلیق، توقف، وقفه، تعطیل، ایست، بی تکلیفی، آویزان، آویزانی، آویزش، علوم مهندسی: آویزش، عمران: آویز، معماری: اندروا، قانون فقه: تعلیق، تعطیل، شیمی: تعلیق، روانشناسی: تعلیق، زیست شناسی: آب آویز، ورزش: اخراج موقت، علوم نظامی: محور تعلیق خودرو، جلوگیری کردن
مخلوط ناهمگن ( سوسپانسیون )
به مخلوطی ناهمگن اطلاق می شود که اجزای حل شونده در آن نامحلول و معلق باشند.
محرومیت از بازی فوتبال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suspend
✅️ اسم ( noun ) : suspense / suspension
✅️ صفت ( adjective ) : suspended
✅️ قید ( adverb ) : _
شیمی:
solution مایع ترکیب شده ایست از موادی که با هم ترکیب شده اند مثل نمک در آب ( پس به آب نمک solution می گن )
در مقابل
suspension ترکیب یست از مایع ای که با ماده ای دیگر مخلوط نشده است مثلا روغن در آب حل نمی شود یا مثلا شن در آب ته نشین میشود ( پس به ترکیب آب وروغن suspension می گن )
{دارو} سوسپانسیون : سوسپانسیون ها سیستم های دوفاز و فراورده هایی حاوی ذرات دارویی ریز مجزا و غیر محلول هستند که درون یک مایع رسانگر متفرق شده اند.
آویختگی _ دل آویختگی_ دلهره ( در داستان ، نمایش وفیلم )
۱. سیستم تعلیق خودرو - فنربندی
۲. ماده ای ( معمولاً مایع ) که قطعات بسیار کوچکی از یک ماده جامد در سراسر آن مخلوط شده است
۳. تعلیق یک فرد ( عمل مجبور کردن شخصی به ترک شغل، موقعیت یا محل برای مدتی معمولاً کوتاه به عنوان مجازات: عمل تعلیق شخصی )
...
[مشاهده متن کامل]

۴. بی اعتبار و بی اثر کردن یک چیز ( مثل گواهینامه و . . . ) معمولاً برای مدتی کوتاه
1. the act of forcing someone to leave a job, position, or place for a usually short period of time as a form of punishment : the act of suspending someone
2. the act of making something invalid or ineffective for a usually short period of time
3. a substance ( usually a liquid ) that has very small pieces of a solid material mixed throughout it
4. the parts of a vehicle that connect the body to the tires and allow the vehicle to move more smoothly over uneven surfaces
◀️ with the whole affair gone public the United States government issued an indefinite suspension of business decree to umbrella.

در ادبیات به معنای تعلیق:
یعنی داستانی که خواننده مدام منتظره که ببینه بعدش چی میشه و نویسنده خواننده رو معلق در زمین و اسمان نگه میداره
suspension ( شیمی )
واژه مصوب: تعلیق
تعریف: [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فرایند اختلاط ذرات ریز جامد یا مایع در یک مایع یا گاز به صورت معلق|||[موسیقی] 1. نغمۀ ناملایم یک آکورد که امتدادیافتۀ یک نغمۀ ملایم از آکورد قبلی است و به صورت متصل و پایین رونده حل می شود 2. امتداد نغمۀ ملایم آکوردی در آکورد بعدی که آن را ناملایم می سازد
...
[مشاهده متن کامل]

غوطه وری
کلوئید
مسدودسازی
( خودرو ) سیستم تعلیق
زیربندی
فنربندی
به نقل از هزاره:
1. تعلیق
2. محرومیت؛ محروم ساختن
3. ( فنی ) فنربندی
4. ( داروسازی ) سوسپانسیون
حالت تعلیق، رکود و در یک جاماندن
آویزه
تعلیق؛ معلق ( suspended ) ؛ در اتوموبیل و موتور سیکلت ( سیستم جلوبندی و فنربندی ) را گویند.
[خودرو]
زیربندی
عمران : معلق

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس