swampland

/ˈswɒmplænd//ˈswɒmplænd/

معنی: مرداب، باتلاق
معانی دیگر: زمین باتلاقی، زمین بسیار مرطوب (به ویژه اگر قابل کشت باشد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: land in a swamp, or an area marked by swamps; marshland.

جمله های نمونه

1. The elevated highways over the Louisiana swamplands were needle straight, and we started to snap the speed limit, just a little.
[ترجمه گوگل]بزرگراه‌های مرتفع بر فراز باتلاق‌های لوئیزیانا کاملاً مستقیم بودند، و ما شروع به برداشتن محدودیت سرعت کردیم، فقط کمی
[ترجمه ترگمان]بزرگراه های مرتفع بالای the لوئیزیانا مستقیما سوزن داشتند و ما شروع کردیم به شکستن محدوده سرعت، فقط کمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They came to this swampland and found a team to punish, those hapless New York Jets.
[ترجمه گوگل]آنها به این باتلاق آمدند و تیمی برای مجازات، آن جت های بدبخت نیویورک پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به این swampland آمدند و یک تیم برای مجازات پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But a good chunk of it is swampland.
[ترجمه گوگل]اما بخش خوبی از آن باتلاق است
[ترجمه ترگمان]اما یک تکه بزرگ از آن swampland است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sodden swampland and the sweltering climate, particular in summertide, would endanger the troops if they wore their usual armor.
[ترجمه گوگل]باتلاق غلیظ و آب و هوای متلاطم، به ویژه در فصل تابستان، در صورت پوشیدن زره های معمولی، سربازان را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]هوای مرطوب و آب و هوای خفقان آور، مخصوصا اگر زره معمولی خود را به تن داشتند، ارتش را به خطر می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All buildings are built 3-5 feet from the swampland .
[ترجمه گوگل]همه ساختمان ها در فاصله 3-5 فوتی از باتلاق ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]همه ساختمان ها ۳ تا ۵ فوت از the ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Life-size dinosaur models tower above the Prehistoric Park where authentic geological formations include mountain uplift, volcano, swampland and inland sea.
[ترجمه گوگل]مدل‌های دایناسور در اندازه واقعی بر فراز «پارک ماقبل تاریخ» قرار دارند، جایی که تشکیلات زمین‌شناسی معتبر شامل بالا آمدن کوه، آتشفشان، باتلاق و دریای داخلی است
[ترجمه ترگمان]مدل های دایناسور بزرگ به اندازه زندگی بالای پارک Prehistoric هستند که در آن سازنده ای زمین شناسی معتبر عبارتند از بربلندی کوه، آتشفشان، swampland و دریای داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He reached the fence first, then wriggled his way under the wire and ran to the edge of the vivid-green swampland.
[ترجمه گوگل]او ابتدا به حصار رسید، سپس راهش را زیر سیم پیچید و به سمت لبه باتلاق سبز رنگ دوید
[ترجمه ترگمان]اول به نرده رسید، بعد راهش را زیر میکروفون باز کرد و به سمت حاشیه جنگل سبز رنگ دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They take up residence in some numbers in marsh and swampland.
[ترجمه گوگل]آنها به تعداد زیادی در مرداب ها و باتلاق ها ساکن می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در چند نفر در مرداب و swampland سکونت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Gap is an untamed wilderness of jungle and swampland with no road infrastructure whatsoever, and it's officially off-limits to foreign travelers.
[ترجمه گوگل]گپ یک بیابان رام نشده از جنگل و مرداب است که هیچ گونه زیرساخت جاده ای ندارد، و به طور رسمی برای مسافران خارجی ممنوع است
[ترجمه ترگمان]شکاف، طبیعت بکر و وحشی جنگل است و هیچ زیرساخت جاده ای ندارد و به طور رسمی محدود به مسافران خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An outcast, the Gungan spent his time in the Naboo swampland, surviving on raw shellfish or just about anything else that the murky ecosystem had to offer.
[ترجمه گوگل]گونگان که طرد شده بود، وقت خود را در باتلاق نابو گذراند و با صدف های خام یا تقریباً هر چیز دیگری که اکوسیستم تیره ارائه می کرد زنده ماند
[ترجمه ترگمان]یک مطرود، the زمان خود را در the swampland گذراند، که بر صدف خام و یا فقط در مورد هر چیز دیگری که اکو سیستم تیره پیشنهاد می کرد، جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then the concrete blocks give way to palm trees and paddy fields flooded into swampland.
[ترجمه گوگل]سپس بلوک‌های سیمانی جای خود را به درختان نخل و شالیزارها می‌دهند که در باتلاق‌ها غرق شده‌اند
[ترجمه ترگمان]سپس بلوک های بتونی به درختان نخل و مزارع برنج وارد swampland می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Feng dancing moncler jackets Ni card mutually attend apt an swampland Shu of laugh, chronic to alert:se, they front of moncler coats sky is too swiftly clean.
[ترجمه گوگل]فنگ رقص ژاکت moncler نیکل کارت متقابل حضور در یک باتلاق شو از خنده، مزمن به هشدار: se، آنها جلوی کتهای moncler آسمان بیش از حد به سرعت تمیز است
[ترجمه ترگمان]Feng dancing moncler Ni هر دو به طور متقابل در برابر یک شو هی قاه قاه خندیدن، به طور مزمن در حالت آماده باش شرکت می کنند: به خودی خود، جلوی moncler coats خیلی سریع تمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Considered by many naturalists to be one of the most pristine swampland habitats in the United States.
[ترجمه گوگل]بسیاری از طبیعت شناسان آن را یکی از بکرترین زیستگاه های باتلاقی در ایالات متحده می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عالمان طبیعی به عنوان یکی از the زیستگاه های طبیعی در ایالات متحده تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. China has introduced land-conversion rules that require developers and local governments to replace lost agricultural land, by draining swampland for example.
[ترجمه گوگل]چین قوانین تبدیل زمین را معرفی کرده است که توسعه دهندگان و دولت های محلی را ملزم می کند زمین های کشاورزی از دست رفته را جایگزین کنند، مثلاً باتلاق ها را تخلیه کنند
[ترجمه ترگمان]چین قوانین تبدیل زمین را معرفی کرده است که به توسعه دهندگان و دولت های محلی نیاز دارد تا زمین های کشاورزی از دست رفته را با تخلیه swampland به طور مثال، جایگزین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرداب (اسم)
backwater, marsh, swamp, lagoon, fen, morass, quagmire, mere, laguna, swampland

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

انگلیسی به انگلیسی

• region or area of land having many swamps; land of swampy consistency

پیشنهاد کاربران

بپرس