swath

/ˈswɑːθ//swɔːθ/

معنی: نوار، راه باریک، اثر ماشین چمن زنی، ردیف باریک
معانی دیگر: زمین باریک، (زمین) قطعه، قواره، نواره (swathe هم می گویند)، (بخشی از زمین زیرکشت که بایک حرکت یا چرخش داس یا چمن زن درو می شود) باریکه، (نادر) ضربه ی داس، برش داس، swathe ردپا، پیچیدن، قنداق کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: cut a wide swath
(1) تعریف: the width or path cut by one pass of a scythe, mower, or the like.

(2) تعریف: grass, grain, or the like cut and deposited along a line.

(3) تعریف: a long swathlike strip or belt of anything.

- From the air, we could see the swath of destruction left behind by the tornado.
[ترجمه لیلانوری] ما می توانستیم رد تخریب زمین بر اثر طوفان را از آسمان ببینیم.
|
[ترجمه گوگل] از هوا می‌توانستیم نوار تخریبی را ببینیم که گردباد پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان] از هوا، ما می توانیم طیف وسیعی از ویرانی که در پس گردباد باقی مانده را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cut a wide swath
با سرو صدا و زرق و برق زیاد نمایش دادن،جلب نظر کردن،موجب خرابی یا دگرگونی زیاد شدن،تاثیر گسترده داشتن

2. our army took another swath of the enemy's territory
ارتش ما یک نواره دیگر از سرزمین دشمن را گرفت.

3. She wears a dark hat, its swath of auburn feather trailing down her back.
[ترجمه گوگل]او کلاه تیره‌ای بر سر دارد که قسمتی از پرهای قهوه‌ای رنگ آن در پشت او قرار دارد
[ترجمه ترگمان]کلاه تیره اش را بر تن دارد، به جای آن پر از پره ای طلایی است که به پشت کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The median strip on Park was a swath of yellow tulips.
[ترجمه گوگل]نوار وسط پارک، نواری از لاله های زرد بود
[ترجمه ترگمان]معبر میانه در پارک پوششی از لاله زرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Milky Way cast a bright swath across the heavens.
[ترجمه گوگل]کهکشان راه شیری باریکه ای درخشان در سراسر آسمان پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]کهکشان راه شیری رنگی در آسمان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At 500 feet I crossed a swath cut through the trees that formed the northern perimeter of the camp.
[ترجمه گوگل]در ارتفاع 500 فوتی از نواری عبور کردم که از میان درختانی که محیط شمالی کمپ را تشکیل می‌دادند، بریدم
[ترجمه ترگمان]در حدود ۵۰۰ پا از میان درختان عبور کردم که محوطه شمال اردوگاه را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ranch remains the largest vacant swath of land in Santee.
[ترجمه گوگل]این مزرعه همچنان بزرگترین زمین خالی در Santee است
[ترجمه ترگمان]این مزرعه بزرگ ترین قسمت خالی زمین در Santee است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Luna uses this gift to cut a swath through her enemies.
[ترجمه گوگل]لونا از این هدیه استفاده می کند تا از میان دشمنانش رد شود
[ترجمه ترگمان]لونا از این هدیه استفاده می کند تا نواری را از میان دشمنانش رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Britain a claim a large swath of South Atlantic seabed around the Falkland Islands, Reuters reported.
[ترجمه گوگل]رویترز گزارش داد که بریتانیا مدعی است که بخش وسیعی از بستر اقیانوس اطلس جنوبی در اطراف جزایر فالکلند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به گزارش رویترز، بریتانیا ادعا می کند که طیف وسیعی از کف اقیانوس اطلس جنوبی در اطراف جزایر فالکلند واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tornado cut a swath through the town.
[ترجمه گوگل]گردباد، سطح شهر را درنوردید
[ترجمه ترگمان]گردباد مسیری در داخل شهر را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of the key techniques in SWATH design is the prediction of the hydrodynamic performances, whereas resistance prediction is the most important task of hydrodynamic performance prediction.
[ترجمه گوگل]یکی از تکنیک‌های کلیدی در طراحی SWATH پیش‌بینی عملکرد هیدرودینامیکی است، در حالی که پیش‌بینی مقاومت مهم‌ترین وظیفه پیش‌بینی عملکرد هیدرودینامیکی است
[ترجمه ترگمان]یکی از تکنیک های کلیدی در طراحی swath پیش بینی عملکرد هیدرودینامیک است در حالی که پیش بینی مقاومت مهم ترین وظیفه پیش بینی عملکرد هیدرودینامیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A swath of moonlight in the long garden was mottled over with dark shadows.
[ترجمه گوگل]نواری از نور مهتاب در باغ طویل با سایه های تاریک پر شده بود
[ترجمه ترگمان]یک ردیف نور مهتاب در باغ دراز با سایه های تیره پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nowadays SWATH ship becomes an important ship type of high performance due to it's excellent seakeeping feature.
[ترجمه گوگل]امروزه کشتی SWATH به دلیل ویژگی عالی دریانوردی آن به یک نوع کشتی مهم با کارایی بالا تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]امروزه کشتی swath به دلیل ویژگی های عالی seakeeping، به یک نوع کشتی مهم از عملکرد بالا تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This primary rainbow is the brightest color swath in the above image.
[ترجمه گوگل]این رنگین کمان اولیه روشن ترین رنگ در تصویر بالا است
[ترجمه ترگمان]این رنگین کمان اولیه درخشان ترین رنگ در تصویر بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Multi-beam swath bathymeter is a seafloor mapping equipment with high efficiency, high accuracy and excellent resolution, especially fitted for wide sweep mapping.
[ترجمه گوگل]حمام سنج چند پرتوی یک تجهیزات نقشه برداری کف دریا با راندمان بالا، دقت بالا و وضوح عالی است که به ویژه برای نقشه برداری گسترده نصب شده است
[ترجمه ترگمان]bathymeter باریکه پرتو (Multi)یک تجهیزات نقشه برداری با کف دریا با کارایی بالا، دقت بالا و وضوح عالی است، به ویژه برای نقشه برداری گسترده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

راه باریک (اسم)
lane, swath, swathe, dog-trot, slype

اثر ماشین چمن زنی (اسم)
swath, swathe

ردیف باریک (اسم)
swath, swathe

انگلیسی به انگلیسی

• path made by a scythe or mower; strip of cut grain or grass left by a scythe or mowing machine; long and narrow strip

پیشنهاد کاربران

Sling and swath داریم در پزشکی که وقتی دست مریض آسیب دیده و باید برای مدتی بسته باشه با آویز دست به اون مدل بستن که دست مریض داخل آویز دست به گردنش آویزون هست و یه نوار کشی هم دور دست و بدنش بسته میشه که این دست مدتها بی حرکت بمونه
گستره
طیف
خط یا پشته علف، دانه یا مانند آن که با داس یا ماشین چمن زنی بریده و به هم ریخته می شود.
swath ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: باریکه 2
تعریف: ناحیۀ باریکی که چشمه های موجود در آن بدون غلتشِ عمودبه خط عمل می کنند
بخش قسمت
Wide swath
بخش وسیعی
بخش , قسمت
His head was wrapped in swathes of bandages
نوارهای بانداژ/پانسمان
felling of a swath of trees
قطع توده ای از درختان
( توده )
طیف

بپرس