swathe

/ˈswɑːð//sweɪð/

معنی: نوار، فتق بند، پیچیدگی، راه باریک، اثر ماشین چمن زنی، ردیف باریک، پیچیدن، قنداق کردن
معانی دیگر: درباند یا نوار پیچیدن، نوار پیچ کردن، دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن، رجوع شود به: swath، swath ردپا

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: swathes, swathing, swathed
(1) تعریف: to wrap up, enfold, or bind, esp. with a wrapping material or bands.
مشابه: muffle, wrap

- The body was swathed in bands of linen.
[ترجمه منوچهر تیموری] جسد در میان ملافه هایی از کتان پیچیده شده بود.
|
[ترجمه گوگل] جسد در نوارهای کتانی پوشانده شده بود
[ترجمه ترگمان] بدنش در دسته های ملافه ها پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The arms of the chairs were swathed in silk.
[ترجمه گوگل] بازوهای صندلی ها با ابریشم پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] دسته های صندلی به پارچه ابریشمی پیچیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She swathed the sick child in thin blankets.
[ترجمه گوگل] او کودک بیمار را در پتوهای نازک پوشاند
[ترجمه ترگمان] او بچه بیمار را در پتوی نازکی پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bandage (an injury or injured body part).
مشابه: bind

- The nurse carefully swathed the sprained ankle.
[ترجمه محسن برازنده] پرستار با دقت مچ پای پیچ خورده را پیچید.
|
[ترجمه منوچهر تیموری] پرستار با دقت مچ پای رگ به رگ شده را باندپیچی کرد.
|
[ترجمه گوگل] پرستار با دقت مچ پای پیچ خورده را فشار داد
[ترجمه ترگمان] پرستار با دقت مچ پای پیچ خورده پیچ خورده پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to wrap (rope, fabric, or the like) around something.
اسم ( noun )
• : تعریف: a wrapping material or bandage.

جمله های نمونه

1. The bomb had left a swathe of the town centre in ruins.
[ترجمه گوگل]این بمب بخش‌هایی از مرکز شهر را ویران کرده بود
[ترجمه ترگمان]بمب بخشی از مرکز شهر را ویران کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The combine had cut a swathe around the edge of the field.
[ترجمه منوچهر تیموری] ماشین کمباین به اندازه ی یک نوار باریک دور زمین کشاورزی علف ها رو زده بود.
|
[ترجمه گوگل]کمباین دور لبه میدان را بریده بود
[ترجمه ترگمان]ترکیب یک نوار باریک در اطراف لبه زمین ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These people represent a broad/wide swathe of public opinion.
[ترجمه گوگل]این افراد طیف وسیعی از افکار عمومی را نمایندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]این افراد بخش وسیعی از افکار عمومی را به نمایش می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The storm cut a swathe through the village.
[ترجمه گوگل]طوفان بخشی از روستا را درنوردید
[ترجمه ترگمان]طوفان آن را از طریق دهکده به راه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mountains rose above a swathe of thick cloud.
[ترجمه گوگل]کوه ها بر فراز ابری غلیظ برخاستند
[ترجمه ترگمان]کوهستان بر فراز بخشی از ابر ضخیمی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We cut a swathe through the dense undergrowth.
[ترجمه گوگل]ما یک نوار را از طریق زیر درختان متراکم برش می دهیم
[ترجمه ترگمان]در میان بوته های انبوه درختان، a را cut
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A swathe of sunlight lay across the floor.
[ترجمه گوگل]تکه ای از نور خورشید روی زمین قرار داشت
[ترجمه ترگمان]قسمتی از نور خورشید روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A series of bribery scandals has cut a swathe through the government.
[ترجمه گوگل]مجموعه‌ای از رسوایی‌های رشوه‌خواری، دولت را درگیر کرده است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از رسوایی های مالی، بخش اعظمی از آن را به دولت وارد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Building the tunnel would involve cutting a great swathe through the forest.
[ترجمه گوگل]ساخت تونل مستلزم بریدن بخش بزرگی از جنگل است
[ترجمه ترگمان]ساختمان تونل شامل بخش swathe بخش از جنگل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Doomsday cuts a swathe across the States and takes on Superman in a clash of the titans.
[ترجمه گوگل]Doomsday بخش‌هایی را در سراسر ایالات می‌کشد و در درگیری تایتان‌ها با سوپرمن روبرو می‌شود
[ترجمه ترگمان]روز قیامت یک نوار باریک را در سرتاسر آمریکا قطع می کند و سوپرمن را در برخورد با غول به حساب می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took out his knife and cut a swathe to the hollow.
[ترجمه گوگل]او چاقوی خود را بیرون آورد و یک ضماد به گود برید
[ترجمه ترگمان]چاقوی خود را بیرون آورد و آن swathe را به گودال پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They cut a swathe through the massed black-clad warriors, and then turning swiftly trampled back over their disorganized ranks.
[ترجمه گوگل]آنها از میان جنگجویان سیاه پوش انبوه شکستند و سپس به سرعت چرخیدند و از صفوف بهم ریخته خود عقب نشینی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قسمتی از جنگ جویان پوش سیاه را از بین بردند و بعد به سرعت به طرف صفوف پراکنده شان یورش بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The village was lit by a swathe of sunlight which cut through the morning mist.
[ترجمه گوگل]دهکده با نور خورشید روشن شده بود که غبار صبحگاهی را درنوردید
[ترجمه ترگمان]دهکده با بخشی از نور خورشید که از میان مه صبحگاهی عبور می کرد، روشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a new swathe of light among the stars.
[ترجمه گوگل]نور جدیدی در میان ستارگان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در میان ستارگان، بخش دیگری از نور ستارگان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

فتق بند (اسم)
truss, belt, band, bandage, swathe

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

راه باریک (اسم)
lane, swath, swathe, dog-trot, slype

اثر ماشین چمن زنی (اسم)
swath, swathe

ردیف باریک (اسم)
swath, swathe

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

قنداق کردن (فعل)
bandage, swathe, swaddle, wrap

انگلیسی به انگلیسی

• wrap, envelop, enclose; bandage; wrap around
a swathe is a long strip of cloth, especially one that is wrapped round someone or something; a literary word.
a swathe of land is a long strip of land that is different from the land on either side of it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

باریکه، نوار، ردیف ( زمین )
A large number of people, thing or a large area

بپرس