sympathetically


معنی: خدا پرستانه
معانی دیگر: ازروی همدردی یا هم فکری، غمخوارانه، مشفقانه

جمله های نمونه

1. They don't just listen sympathetically, they wade in with remarks like, 'If I were you. . . '.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها با دلسوزی گوش می دهند، بلکه با اظهاراتی مانند «اگر من جای تو بودم» سر راه می افتند '
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به حرفم گوش نمی دهند، چون اگر من جای شما بودم، به حرف های آن ها گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He nodded his head sympathetically.
[ترجمه گوگل]سرش را به نشانه همدردی تکان داد
[ترجمه ترگمان]سرش را با دلسوزی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We hope this application will be treated sympathetically .
[ترجمه گوگل]امیدواریم با این برنامه با همدلی برخورد شود
[ترجمه ترگمان]امیدواریم این برنامه با همدردی مورد بررسی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She listened sympathetically, nodding her head now and again.
[ترجمه گوگل]او با دلسوزی گوش داد و سرش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]با دلسوزی به سخنان او گوش می داد و باز سرش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bull looked on sympathetically until the drunk was out of the way before once more turning its attention to the matador.
[ترجمه گوگل]گاو نر با دلسوزی به آن نگاه کرد تا زمانی که مست از مسیر خارج شد و یک بار دیگر توجه خود را به ماتادور معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]گاو روش با دلسوزی به او نگاه کرد، تا آن که مست به راه افتاد و بار دیگر توجهش را به فرانسویان معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objections to the plan will be listened to sympathetically.
[ترجمه گوگل]به ایرادات طرح با همدلی گوش فرا داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اعتراضات به این برنامه با همدردی گوش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Listen sympathetically to your child's moans and groans about what she can't do.
[ترجمه گوگل]با دلسوزی به ناله ها و ناله های فرزندتان درباره کارهایی که نمی تواند انجام دهد گوش دهید
[ترجمه ترگمان]به ناله بچه - ت گوش کن و در مورد کاری که نمی تونه بکنه گوش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After a year we will sympathetically consider an application for reinstatement.
[ترجمه گوگل]پس از یک سال، ما با همدلی درخواستی را برای بازگرداندن به خدمت بررسی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]پس از یک سال، ما با دلسوزی یک درخواست برای بازگشت مجدد را در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The teacher listened sympathetically to the student's problems.
[ترجمه گوگل]معلم با دلسوزی به مشکلات دانش آموز گوش داد
[ترجمه ترگمان]معلم با همدردی به مشکلات دانش آموز گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were all sympathetically disposed towards her bitter experience.
[ترجمه گوگل]همه آنها با دلسوزی نسبت به تجربه تلخ او تمایل داشتند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها نسبت به تجربه تلخ خود نسبت به او ابراز همدردی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mom nodded her head sympathetically.
[ترجمه گوگل]مامان سرش را به نشانه همدردی تکان داد
[ترجمه ترگمان]مامان سرش را با دلسوزی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jeremy murmurs sympathetically and hands her back the joint.
[ترجمه گوگل]جرمی با دلسوزی زمزمه می کند و مفصل را به او پس می دهد
[ترجمه ترگمان]جرمی با دلسوزی زمزمه می کند و دست هایش را به هم وصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Will he consider sympathetically inclusion of the Penwith moors in that list?
[ترجمه گوگل]آیا او با دلسوزی گنجاندن مورهای پن‌ویث را در آن فهرست در نظر خواهد گرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است او در مقابل این فهرست در مقابل آن دو نفر قرار داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When he phones you naturally listen sympathetically, offer advice and ask pertinent questions until, grateful, he rings off.
[ترجمه گوگل]وقتی با شما تماس می‌گیرد، طبیعتاً با دلسوزی به شما گوش می‌دهد، توصیه‌هایی ارائه دهید و سؤالات مربوطه را بپرسید تا زمانی که با سپاسگزاری زنگ می‌زند
[ترجمه ترگمان]وقتی که او به طور طبیعی به تو تلفن می زند، به نصیحت من گوش کن و تا وقتی که ازت تشکر کنم، ازت خواهش می کنم که ازم تشکر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خدا پرستانه (قید)
kindly, sympathetically

انگلیسی به انگلیسی

• compassionately, in a caring and concerned manner, understandingly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : sympathize
اسم ( noun ) : sympathy / sympathizer
صفت ( adjective ) : sympathetic
قید ( adverb ) : sympathetically
همدلانه
با علاقه قلبی
از سر دلسوزی

بطور هم ساز و موافق
دلسوزانه
ذلیلانه، قابل دلسوزی

بپرس