tact

/ˈtækt//tækt/

معنی: ملاحظه، نزاکت، کاردانی، سلیقه، درایت
معانی دیگر: مردم داری (مهارت در انجام کار یا گفتن سخن بموقع و بجا)، موقع شناسی، کیاست، فراست، تدبیر، ظرافت طبع، حساسیت (در امور هنری)، (در اصل) حس لامسه، پرماس، عقل، مهارت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: graceful sensitivity in dealing with others; diplomacy.
مترادف: diplomacy, finesse
متضاد: tactlessness
مشابه: courtesy, discretion, grace, politesse, prudence, savoir-faire, savvy

- It will require great tact to talk to her about her dreadful table manners.
[ترجمه ناهید حجازی] صحبت با او در باره رفتار وحشتناکش سر میز ، نیاز به تدبیر بالایی دارد
|
[ترجمه Mahyar] صحبت کردن با او درباره آداب غذاخوردن وحشتناکش سر میز ، نیاز به درایت بالایی دارد .
|
[ترجمه گوگل] صحبت کردن با او در مورد آداب وحشتناک سفره او به درایت عالی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] باید با او راجع به رفتار dreadful حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tact is one of her strong points
موقع شناسی یکی از صفات بارز اوست.

2. precision and tact of interpretation
دقت و ظرافت تفسیر

3. an unlearned sense of tact
شعور فطری وقت شناسی

4. it will require a lot of tact to keep her calm
آرام نگه داشتن او مستلزم تدبیر بسیار خواهد بود.

5. Your friends will admire you if you use tact and thoughtfulness.
[ترجمه گوگل]دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد اگر از درایت و تفکر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر از عقل و هوش استفاده کنید، دوستان شما از شما تمجید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The situation called for considerable tact.
[ترجمه گوگل]وضعیت مستلزم درایت قابل توجهی بود
[ترجمه ترگمان]این موقعیت به خاطر درایت قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He showed tact in dealing with difficult customers.
[ترجمه گوگل]در برخورد با مشتریان مشکل دار درایت نشان می داد
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با مشتریان دشوار مهارت زیادی به خرج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She showed great tact in dealing with a tricky situation.
[ترجمه گوگل]او در برخورد با یک موقعیت دشوار درایت عالی نشان داد
[ترجمه ترگمان]او در برخورد با یک موقعیت دشوار مهارت زیادی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His tact was exemplary, especially considering the circumstances.
[ترجمه گوگل]درایت او به خصوص با توجه به شرایط مثال زدنی بود
[ترجمه ترگمان]به خصوص با توجه به اوضاع و احوال، رفتارش شایان تقلید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whoever presides will need patience and tact.
[ترجمه گوگل]هر کسی که ریاست کند به صبر و درایت نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]هر کسی که تحت فرمان او باشد به صبر و درایت احتیاج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The incident should have been handled with more tact by the police.
[ترجمه گوگل]این حادثه باید با تدبیر بیشتری توسط پلیس برخورد می شد
[ترجمه ترگمان]این حادثه باید با درایت بیشتری از سوی پلیس اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tact never was my strong point.
[ترجمه عبدالخالق] درایت هیچ وقت از خصوصیات بارز من نبوده
|
[ترجمه گوگل]درایت هرگز نقطه قوت من نبود
[ترجمه ترگمان] من همیشه احساس آرامش و آرامش می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With great tact, Clive persuaded her to apologize.
[ترجمه عبدالخالق] کلایو با مهارت زیاد قانعش کرد که عذرخواهی کنه
|
[ترجمه گوگل]کلایو با درایت عالی او را متقاعد کرد که عذرخواهی کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، کلایو اون رو قانع کرد که عذرخواهی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tact is not her strong point, judging by the way she behaved.
[ترجمه گوگل]درایت نقطه قوت او نیست
[ترجمه ترگمان]از طرز رفتار او راضی و خشنود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their host, who was the soul of tact, never mentioned the incident again.
[ترجمه گوگل]میزبان آنها که روح تدبیر بود، دیگر هرگز به این ماجرا اشاره نکرد
[ترجمه ترگمان]میزبان، که روح of داشت هرگز درباره این حادثه اشاره ای نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His tact and political skills disarmed his critics.
[ترجمه ساسان] مهارت او در درایت و سیاست منتقدانش را خلع سلاح کرد
|
[ترجمه زیام] تدبیر و مهارتهای سیاسیش منتقدانش را خلع سلاح کرد
|
[ترجمه گوگل]درایت و مهارت های سیاسی او منتقدانش را خلع سلاح کرد
[ترجمه ترگمان]مهارت و مهارت سیاسی او منتقدان خود را خلع سلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I think you showed admirable tact/restraint/self-control in your answer.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در پاسخ خود درایت / خویشتن داری / خودکنترلی قابل تحسین از خود نشان دادید
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که شما در پاسخ خود مهارت قابل تحسین، خودداری و خودداری از خود نشان داده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Her patience and tact are legendary.
[ترجمه گوگل]صبر و درایت او افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]صبر و شکیبایی او افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She is not exactly known for her tact.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً به خاطر درایتش شناخته شده نیست
[ترجمه ترگمان] اون دقیقا به خاطر هوشیاری اون شناخته نمیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملاحظه (اسم)
remark, consideration, regard, reservation, caution, prudence, observation, chariness, tact

نزاکت (اسم)
politeness, suavity, civility, gentilesse, propriety, tact, politesse

کاردانی (اسم)
skill, policy, tact, know-how, resource

سلیقه (اسم)
taste, style, manner, tact

درایت (اسم)
tact

انگلیسی به انگلیسی

• diplomacy, ability to skillfully deal with people, finesse; sense of what is proper or appropriate, taste
if you behave with tact, you are careful to avoid upsetting or offending people.

پیشنهاد کاربران

مدارا کردن
تدبیر/درایت.
مهارت و چابکی در برخورد با دیگران یا مسائل دشوار.
تدبیر، درایت
حسن کلام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tact / tactic / tactfulness / tactlessness / tactician
✅️ صفت ( adjective ) : tactful / tactless / tactical
✅️ قید ( adverb ) : tactfully / tactlessly / tactically
Ability to say the Right thing
شعور، ظرافت، تدبیر، کاردانی
درایت، توانایی گفتن حرف درست
you are able to do some to do some think
Ability to say the right thing
منبع کتاب 504
توانایی گفتن حرف درست
سنجیده گویی
آداب معاشرت، نزاکت
رفتار و منش با ملاحظه.
رو برو شدن با مسائل با درایت و نکته سنجی
you are able to do some sing

تدبیر
تدبیر. درایت. ملاحضه
ملاحضه، تدبیر، کیاست
تدبیر/مدبرانه/درایت/اندیشه
آداب دانی
درایت ، نزاکت ، سلیقهesteem اعتبار قدر
Love I still cherished the first ( gift, reward ) valuable ( spiritual ) gift with good esteem
عشقم هنوز اولین هدیه ( جایزه ، پاداش ) باارزش ( معنوی ) را با سلیقه ی خوب گرامی داشتم ( حفظ کردم )
Sue is got a lot of friends because she use tact in her relationship

خوش زبانی
تدبیر /کیاست
درایت
در ادبیات اسکینر و در رفتار کلامی، به معنی نام گذاری است.
Ability to say the right thing
Terrorism Act0 ( واحدِ تروریسم )
خوش زبانی . تدبیر
با سیاست ( صحیح و درست ) حرف زدن
کاردانی
سنجیدگی
تدبیر ، کیاست
توانایی در بیان سخن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس