tease

/ˈtiːz//tiːz/

معنی: اذیت، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوشدادن مو، اذیت کردن
معانی دیگر: دست انداختن، پاپی کسی شدن، مسخره کردن، گال دادن، سر به سر کسی گذاشتن، به بازی گرفتن، (با کوشش) به دست آوردن، رسیدن (به)، آشکار کردن، (پرز پارچه یا الیاف پشم یا موی سر و غیره را با شانه زدن) وز کرده کردن، وزاندن، خار کردن، (گیسو) پوش دادن (teasel هم می گویند)، اهل شوخی و سر به سر گذاری، اذیت کن، رجوع شود به: tantalize، (از نظر جنسی) تحریک کردن (ولی اقناع نکردن)، عشوه گری کردن، شهوت انگیزی کردن، سر به سر گذاری، تمسخر، teaze ازاردادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: teases, teasing, teased
(1) تعریف: to make fun of or attempt to provoke in a playful or mocking way.
مترادف: kid, make fun of, needle, rib, ridicule
مشابه: devil, gibe, jest, josh, make fun of, mock, pick on, poke fun at, rally, taunt, twit

- His way of flirting with a girl he likes is to tease her.
[ترجمه گوگل] راه او برای معاشقه با دختری که دوست دارد این است که او را اذیت کند
[ترجمه ترگمان] روش لاس زدن با یه دختری که دوست داره اذیتش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He walked with a limp and was often teased by the other boys.
[ترجمه حسام] او با پای شل راه میرفت و اغلب مورد تمسخر دیگران قرار میگرفت.
|
[ترجمه الهام حسینی] او موقع راه رفتن می لنگید و بقیه پسرها او را مسخره می کردند
|
[ترجمه گوگل] او با لنگی راه می رفت و اغلب توسط بقیه پسرها مسخره می شد
[ترجمه ترگمان] او با یک لنگ لنگان راه می رفت و اغلب توسط بچه های دیگر به ستوه می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She teased her sister about her boyfriend, but secretly she was jealous.
[ترجمه محمد] او خواهرش را در مورد دوست پسرش مسخره میکرد، اما در نهان به او حسودی می کرد
|
[ترجمه گوگل] او خواهرش را در مورد دوست پسرش مسخره می کرد، اما او پنهانی حسادت می کرد
[ترجمه ترگمان] او خواهرش را در مورد دوست پسرش اذیت می کرد، اما در نهان به او حسودی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arouse curiosity or desire in without satisfying; tantalize.
مترادف: tantalize
مشابه: allure, beguile, entice, lure, tempt, titillate, whet

- Stop teasing the dog and give him the biscuit.
[ترجمه گوگل] دست از اذیت کردن سگ بردارید و بیسکویت را به او بدهید
[ترجمه ترگمان] دست از دست انداختن سگ بردار و به او بیسکوئیت بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to fluff (the hair) by combing from the ends toward the scalp in order to give a full appearance.
مترادف: fluff
مشابه: comb, style

(4) تعریف: to separate (the fibers of cloth) by pulling apart.
مشابه: card, part

(5) تعریف: to raise the nap of (cloth) by combing; teasel.
مترادف: nap, teasel
مشابه: comb
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to kid or try to provoke a person or persons in a playful or mocking way.
مترادف: jest, kid
مشابه: gibe, mock, sport, wisecrack

- It's hard to know when he's serious because he's always teasing.
[ترجمه Shin] سخت میشه فهمید کی داره راست میگه چون همیشه شوخی میکنه
|
[ترجمه گوگل] سخت است که بفهمیم او چه زمانی جدی است، زیرا او همیشه در حال مسخره کردن است
[ترجمه ترگمان] سخته که بدونی کی جدی می گه چون همیشه شوخی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: teasingly (adv.), teaser (n.)
(1) تعریف: the act of teasing.
مترادف: kidding, ribbing
مشابه: fun, gibe, jest, joke, mockery, sport

- She did not find his teases funny.
[ترجمه Farshad] او شوخی اذیت یا دست انداختنش را نفهمید.
|
[ترجمه گوگل] طعنه های او را خنده دار ندید
[ترجمه ترگمان] او دستش را به طرز مضحکی خنده دار نیافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who teases.
مشابه: flirt, joker

- Some people find him amusing and others find him annoying because he's such a tease.
[ترجمه گوگل] برخی او را سرگرم کننده می دانند و برخی دیگر او را آزاردهنده می دانند زیرا او بسیار متلک است
[ترجمه ترگمان] بعضی از مردم او را سرگرم می کنند و دیگران او را آزار می دهند، چون او خیلی اذیتم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He thought she was serious about him and didn't know her reputation for being a tease.
[ترجمه گوگل] او فکر می کرد که او در مورد او جدی است و شهرت او را به مسخره بودن نمی دانست
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که او در مورد او جدی است و شهرتش را برای اذیت کردن نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an action or remark that entices or arouses interest.
مترادف: bait, enticement, lure, tantalization, titillation
مشابه: attraction, gibe, temptation

- That ad makes the product sound good, but I'm sure it's only a tease.
[ترجمه گوگل] آن تبلیغ باعث می شود که محصول خوب به نظر برسد، اما من مطمئن هستم که فقط یک شوخی است
[ترجمه ترگمان] ان تبلیغ باعث می شود که محصول خوب به نظر برسد، اما من مطمئنم که فقط یک شوخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't tease your brother, dear!
جانم،برادرت را اذیت نکن !

2. don't tease your younger brother
سر به سر برادر کوچکترت نگذار!

3. they used to tease him over his kashi accent
به خاطر لهجه ی کاشی اش او را مسخره می کردند.

4. it took hours to tease out the meaning of the story
دستیابی به معنی داستان ساعت ها طول کشید.

5. If you always tease others like that, you'll forfeit the good opinion of your friends.
[ترجمه گوگل]اگر همیشه اینطور دیگران را اذیت کنید، نظر خوب دوستانتان را از دست خواهید داد
[ترجمه ترگمان]اگر تو همیشه دیگران را اذیت کنی، نظرت را درباره دوستانت از دست خواهی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They try to tease out the answers without appearing to ask.
[ترجمه گوگل]آن‌ها سعی می‌کنند بدون اینکه ظاهراً بپرسند، پاسخ‌ها را به زبان بیاورند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کنند بدون این که ظاهر شوند، پاسخ های خود را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't tease him about his weight - it's cruel.
[ترجمه گوگل]او را در مورد وزنش اذیت نکنید - بی رحمانه است
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر وزنش اذیت نکن - این ظالمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The older boys at school used to tease him.
[ترجمه گوگل]پسرهای بزرگ مدرسه او را مسخره می کردند
[ترجمه ترگمان]پسرهای بزرگ تر در مدرسه او را آزار می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Uncle Sebastian used to tease Mother and Daddy unmercifully that all they could produce was girls.
[ترجمه گوگل]عمو سباستین بی رحمانه به مادر و بابا مسخره می کرد که تنها چیزی که می توانند تولید کنند دختر است
[ترجمه ترگمان]عمو سباستین همیشه با پدر و مادرم طوری رفتار می کرد که تنها چیزی که می توانستند تولید کنند دختران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You must not tease your little sister.
[ترجمه گوگل]نباید خواهر کوچکت را اذیت کنی
[ترجمه ترگمان]نباید خواهر کوچولوت رو اذیت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's one thing to tease your sister, but it's another to hit her.
[ترجمه گوگل]مسخره کردن خواهرت یک چیز است، اما ضربه زدن به او چیز دیگری است
[ترجمه ترگمان]یک چیز برای اذیت کردن خواهرت است، اما برای ضربه زدن به او یکی دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When did you last flirt with him or tease him?
[ترجمه گوگل]آخرین بار کی با او معاشقه کردید یا او را مسخره کردید؟
[ترجمه ترگمان]آخرین بار کی باه اش لاس زدی یا اذیتش کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ignore everything he said-it was all just a tease.
[ترجمه گوگل]همه چیز او را نادیده بگیرید - همه چیز فقط یک طعنه بود
[ترجمه ترگمان]به هر چیزی که گفت توجه نکن - همه اش شوخی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The other boys used to tease him because of / about his accent.
[ترجمه گوگل]بقیه پسرها به خاطر / در مورد لهجه اش او را مسخره می کردند
[ترجمه ترگمان]بقیه پسرها به خاطر لهجه او او را اذیت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She used to tease me about my hair.
[ترجمه گوگل]او به من در مورد موهایم مسخره می کرد
[ترجمه ترگمان]او عادت داشت در مورد موهای من سربه سرم بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اذیت (اسم)
fret, annoyance, persecution, inconvenience, tease, harassment, harm, nuisance, mischief, hindrance

طنازی کردن (فعل)
tease, coquet, flirt

ازار دادن (فعل)
trouble, tease, dun, nag, imp, excruciate, tantalize

کسی را دست انداختن (فعل)
tease, tantalize, josh

سخنان نیشدارگفتن (فعل)
tease

پوش دادن مو (فعل)
tease

اذیت کردن (فعل)
grind, annoy, hurt, pester, grieve, worry, offend, hock, harass, tease, badger, bedevil, chivvy, chive, indemnify, tousle, needle

تخصصی

[نساجی] خارزنی ( پارچه )
[سینما] آزار و اذیت کردن

انگلیسی به انگلیسی

• one who mocks or taunts; act of mocking; annoyance, nuisance
pester, taunt, mock; annoy, irritate; comb in the opposite direction, pull hair away from scalp and comb towards the head in order to make hair look thicker
if you tease someone, you deliberately embarrass them or make fun of them, because this amuses you.

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�تیزtiz� به معنی مسخره کردن، ریشخندکردن، کسی را دست انداختن، سربه سر کسی گذاشتن و. . است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�تیزtease�
...
[مشاهده متن کامل]
در زبان انکلیسی به کار میرود. لازم به ذکر است که در لری تلفظ این واژه با واژه �تیز به معنی برنده� متفاوت است. در لری مصوتی بین� إ� و�ای� وجود دارد که واژه تیز به معنی برنده با همین مصوت تلفظ میشو که در زبان کهن پهلوی هم همینطور است مثل �سیر�گیاه و�سیر� در مقابل گرسنه و�شیر� جنگل و�شیر� خوراکی. کاربرد �تیز� در لری. فلونینه گرته تیز یعنی فلانی را مسخره کرده و سربه سر او میگذارد.

در فارسی گفتاری بیشتر به آن "متلک" گفته می شود.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
دوستان به این واژه ها و تفاوت هاشون توجه کنین:
harass: اذیت و آزار از طریق توهین و رفتار بد از قصد به طوری که طرف واقعا رنجیده و ناراحت بشه
offend: ناراحت کردن و رنجاندن اما نه با نیت و قصد و قرض
...
[مشاهده متن کامل]

annoy: تحریک کردن و آزار دادن
irritate: تحریک کردن و آزار دادن اما نه به اندازه annoy
bother: اذیت کردن اما نه از روی قصد و نه به مقدار زیاد
badger و pester: پیله کردن و آویزون افراد شدن به طوری که باعث آزارشون بشه
tease: سر به سر کسی گذاشتن و اذیت کردن با نیت شوخی

رشته رشته کردن، از هم باز کردن
show you a little bit
چزاندن، شنجیدن
مسخره کردن یا دست انداختن
از هم باز کردن ، کنار زدن بافتها با یک سوزن ظریف جهت امتحان میکرسکوپی ساختمان بافتی زیر آنها
Make fun of sb
Play joke on sb
آشکار کردن
معرفی کردن
ارائه دادن
اعلام کردن
به نمایش گذاشتن
نشان دادن
نمایش دادن
در معرض دید قرار دادن

چزاندن یا تحریک کردن
تیکه انداختن
she kind of teased me about how i dressed
Syn: Scoff
مسخره کردن
اذیت کردن ( کخ ریختن )
سر به سر کسی گداشتن
دست انداختن
Deride some one
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس