think of

جمله های نمونه

1. In every beginning think of the end.
[ترجمه هانیه] در هر آغازی پایان را در نظر بگیر
|
[ترجمه Pca] در هر شروعی به فکر پایان باش
|
[ترجمه MJ David] همیشه اولش به آخرش فکر کن
|
[ترجمه محمد حسین زاده] باید که فکر عاقبت از ابتدا کنی
|
[ترجمه نا شتاسp] در هر آغازی به پایان هم فکر کن
|
[ترجمه گوگل]در هر آغازی به پایان فکر کنید
[ترجمه ترگمان]در هر آغاز به پایان فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Think of the devil and he's looking over your shoulders.
[ترجمه محمد حسین زاده] به شیطانی که از روی شانه هات داره نگاه میکنه فکر کن
|
[ترجمه گوگل]به شیطان فکر کن و او به بالای شانه های تو نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]به شیطان فکر کن و اون داره از روی شونه تو نگاه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can't you think of it differently?
[ترجمه گوگل]نمی تونی جور دیگه ای بهش فکر کنی؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی به طور دیگری فکر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Before you give up ,think of the reason why you held on so long.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه تسلیم شوید، به دلیل اینکه چرا اینقدر دوام آورده اید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه تسلیم شی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can think of nothing else but your dazzling smile.
[ترجمه گوگل]به هیچ چیز جز لبخند خیره کننده ات فکر نمی کنم
[ترجمه ترگمان]به هیچ چیز دیگری جز لبخند خیره کننده شما نمی توانم فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can't think of a nicer wife for you.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم همسر خوبی برای شما فکر کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم به یک زن بهتر برای تو فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's late in the day to think of a change of plan when we've already ordered the materials.
[ترجمه گوگل]وقتی مواد را قبلا سفارش داده‌ایم، دیر وقت است که به تغییر طرح فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]دیروقت است که به تغییر برنامه وقتی که قبلا سفارش داده بودیم فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What did you think of it?
[ترجمه گوگل]نظرت راجع بهش چی بود؟
[ترجمه ترگمان]نظرت راجع به این موضوع چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do not worry about winning or losing; think of what you will gain.
[ترجمه گوگل]نگران برد یا باخت نباشید؛ به آنچه به دست می آورید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]نگران برنده شدن و یا شکست نباشید؛ به آنچه خواهید رسید فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What do you think of my proposal?
[ترجمه گوگل]نظر شما در مورد پیشنهاد من چیست؟
[ترجمه ترگمان]نظرت راجع به پیشنهاد من چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is graceful grief and sweet sadness to think of you, but in my heart, there is a kind of soft warmth that can't be expressed with any choice of words.
[ترجمه گوگل]اندیشیدن به تو غم برازنده و اندوهی شیرین است، اما در دلم نوعی گرمای ملایم وجود دارد که با هیچ انتخابی نمی توان آن را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]اندوه و اندوه شیرین برای فکر کردن به تو، اما در قلب من، یک نوع گرمای لطیف وجود دارد که نمی تواند با هر حرفی بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I ought to begin to think of packing it in as a journalist.
[ترجمه گوگل]من باید به عنوان یک روزنامه نگار به فکر جمع کردن آن باشم
[ترجمه ترگمان]باید شروع کنم به فکر کردن به بسته بندی کردن آن به عنوان یک روزنامه نگار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Think of a number and multiply it by two.
[ترجمه گوگل]عددی را در نظر بگیرید و آن را در دو ضرب کنید
[ترجمه ترگمان]به عددی فکر کنید و آن را به دو ضرب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What do you think of our new boss?
[ترجمه گوگل]نظر شما در مورد رئیس جدید ما چیست؟
[ترجمه ترگمان]نظرت راجع به رئیس جدیدمون چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] پیدا کردن، فکر کردن، در نظر گرفتن، ثالث

انگلیسی به انگلیسی

• consider, meditate on, ponder about; remember, recall

پیشنهاد کاربران

کلمه think ofبه معنی فکر کردن هستش =ponder
تفاوت این کلمه با think about توی معنا نیست بلکه در مفهوم هستش
( think of ) =>it is quickly like memory or feeling ●
و کلمه ( Think about ) =>it has feeling in a long contemplation
ساختن
درست کردن
منبع: https://www. vocabulary. com/dictionary/think of
نام بردن چیزی . . .
Can you think of some cities
آیا می توانی چنتا شهر رو نام ببری؟
think of somebody/something
معنی:
to remember something
مثال:
I can’t think of the name of the hotel we stayed in.
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/think-of
If you think of me, come see me
اگه به فکر منی بیا منو ببین/ به دیدن من بیا
?Do You Ever Think Of Me
?Do You Think Of Me
اصلا به من فکر میکنی؟ ( منظورش اینه که تابه حال/هیچ وقت به من فکر کردی )
به من فکر میکنی؟
اینا متن ترانه/آهنگ است که بهش میگن Lyrics
Definition of BE THINKING OF / ABOUT DOING SOMETHING
have considered something but not yet decided
چیزی که در نظر گرفته شده فقط و بهش فکر شده اما تصمیم قطعی گرفته نشده
بالاتر آقای مهدی لطفاً
�راجبه� یعنی چی؟
روشنفکریه؟
گند زدن به زبان فارسیه؟
چیه؟
تامل کردن
That's what you think of me?
در مورد من اینطور فکر میکنی؟
think sth of sth/sb
نظر ( خاصی ) راجع به کسی یا چیزی داشتن
?What do you think of the new manager
نظرت در مورد مدیر جدید چیه؟
. Audiences did not think much of the movie
حاضرین نظر خاصی راجع به فیلم نداشتند.
منبع: فرهنگ لغت کمریج
به ذهن خطور کردن
⁦✔️⁩معنای آقای محمدی
Many people in Britain 💥think of💥 typical British expats as people who live an easy relaxed life in a warm country, meeting each other often for drinks and other social events, and having little contact with local people
فکر کردن به
چه حسی داری هر وقت یاد بچگیات می افتی؟
What are you feeling whenever you think of your childhood?
به فکر چیزی بودن
چیزی را به یاد اوردن
ایده جدید راجع به پروژه، در مد نظر داشتن، بیاد داشتن، به چیزی در آینده فکر کردن، احتیاطا به چیزی توجه داشتن ( خطر جانبی و یا بعنوان راه حل احتیاطی )
قصد داشتن
1 - طرح و برنامه ریختن برای چیزی
We'll have to think of a pretty good excuse for being late
Luckily, Dan thought of using the wire to pick the lock
A ladder would have been a good idea, but we didn't think of it
...
[مشاهده متن کامل]

2 - نظر و فکر در مورد چیزی ( نظر خوب یا نظر بد داشتن نسبت به چیزی همچنین طرز نظر نسبت به چیزی )
What do you think of the new manager
Audiences did not think much of the movie

پنداشتن، تصور کردن
فکر کردن به. . .
در نظر گرفتن، بر شماردن
فرض کردن، سنجیدن
مدنظر داشتن، در فکرِ چیزی یا انجام کاری بودن
به حساب آوردن چیزی
فکر کردن درباره ی
1 - یک چیزی را در ذهن داشتن و به یاد آوردن آن
2 - داشتن ( در نظر گرفتن ) یک ایده ( اسم ، پیشنهاد و. . . ) درباره ی کسی یا چیزی
3 - سعی کننید ( بخواهید ) راجبه کاری که باید آن را انجام بدهید یا نه ، تصمیم بگیرید
4 - be think of=احساس همدردی داشتن
5 - . . . . . . . .
صلوات برای فرج
به خاطر آوردن
در نظر گرفتن
قصد داشتن
to consider sth
to have sth as a possible plan or idea
to recall sb or sth
to bring some thought to mind by imagination or invention
در نظر گرفتن
بررسی کردن
یاد آوردن ( remember )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس