till

/ˈtɪl//tɪl/

معنی: کشو، یخ رفت، قلق، دخل پول، دخل دکان، زمین را کاشتن، کشت کردن، زراعت کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، تا، تاانکه، تا وقتی که، تا اینکه
معانی دیگر: (رجوع شود به: until) تا، (اسکاتلند) تا آن محل، تا آنجا، تا آن زمان، مگر اینکه، کشت و کار کردن، (مغازه و غیره - صندوق یا کشو) دخل، پولدان، (زمین شناسی - آمیزه ی سنگ و ریگ و شن و خاک و غیره که توسط یخرود انباشته شده و فاقد چینه بندی است) تیل، یخاورد، قلک

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: until.

- I'll be gone till Friday.
[ترجمه هانیه] من جمعه خواهم رفت
|
[ترجمه گوگل] من تا جمعه نمیرم
[ترجمه ترگمان] تا جمعه میرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: up to the time when; until.

(2) تعریف: unless; before (used in negative constructions).

- He won't leave till he's eaten.
[ترجمه گوگل] تا زمانی که غذا نخورده نمی رود
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که غذا بخوره نمیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tills, tilling, tilled
• : تعریف: to prepare (land) for growing crops, esp. by plowing.
مشابه: cultivate, plow
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to plow, harrow, and fertilize soil.
مشابه: plow
اسم ( noun )
• : تعریف: a drawer or small container for money or valuables.

جمله های نمونه

1. till hell freezes over
تا جهنم یخ بزند،هر چه دلت می خواهد،وقت گل نی

2. goodbye till we meet again!
تا ملاقات بعدی خداحافظ !

3. keep going till you reach the second alley
بروید تا به کوچه ی دوم برسید.

4. remain here till i return
اینجا بمان تا برگردم.

5. he will rest till he recruits his strength
استراحت خواهد کردتا نیروی خود را دوباره به دست آورد.

6. i was studying till the early hours
تا اوایل بامداد درس می خواندم.

7. we shall abide till the battle is won
تا هنگام پیروزی در نبرد (در اینجا) خواهیم ماند.

8. we'd better wait till dark
بهتر است تا شب صبر کنیم.

9. he jockeyed the camera till he got just the right angle
او دوربین را پس و پیش کرد تا اینکه زاویه ی درست را پیدا کرد.

10. she cooked the meat till it lost all its nature
او گوشت را آن قدر پخت که ماهیت خود را از دست داد.

11. they were bopping away till the wee hours
تا سپیده دم مشغول پای کوبی بودند.

12. Draw not your bow till your arrow is fixed.
[ترجمه گوگل]کمانتان را نکشید تا تیرتان ثابت شود
[ترجمه ترگمان]تا تیر اندازی نکنید نباید تعظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Call me not olive till thou see me gathered.
[ترجمه گوگل]مرا زیتون نخوان تا وقتی که مرا جمع کرده ای ببینی
[ترجمه ترگمان]به من زنگ بزن نه اولیو تا وقتی که من جمع و جورش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You never know what you can do till you try.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که تلاش نکنید هرگز نمی دانید چه کاری می توانید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت نمیدونی چیکار میتونی بکنی تا سعی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Never put off till tomorrow what may be done today.
[ترجمه گوگل]هرگز کاری که امروز انجام می شود را به فردا موکول نکنید
[ترجمه ترگمان]این کار را تا فردا انجام نده، امروز چه کار باید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The ox is never woe, till he to the harrow go.
[ترجمه گوگل]گاو هرگز وای نیست، تا زمانی که به هارو برود
[ترجمه ترگمان]این گاو هرگز تا این حد بدبخت نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. People do not know the blessing of health till they lose it.
[ترجمه گوگل]مردم تا زمانی که آن را از دست ندهند، نعمت سلامتی را نمی دانند
[ترجمه ترگمان]مردم از نعمت سلامت بهره مند نیستند، مگر اینکه آن را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشو (اسم)
slide, drawer, till

یخ رفت (اسم)
drift, till, moraine

قلق (اسم)
temper, mood, till

دخل پول (اسم)
till

دخل دکان (اسم)
till

زمین را کاشتن (فعل)
till

کشت کردن (فعل)
cultivate, till

زراعت کردن (فعل)
cultivate, till

خیش زدن (فعل)
reclaim, turn, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow, fall-plough, trench-plough

خیش کشیدن (فعل)
reclaim, turn, turn up, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow

تا (حرف اضافه)
than, till, until, up to

تاانکه (حرف اضافه)
till

تا وقتی که (حرف ربط)
till, so long as

تا اینکه (حرف ربط)
than, till, in order to, until

تخصصی

[عمران و معماری] یخرفت یخچالی - یخاورد - یخرفتی
[زمین شناسی] تیل - رسوبات فاقد لایه بندی هستند که توسط یخچالها نهشته شده و از قطعات با اندازه های متفاوت از قبیل ماسه، رس، گراول و بولدر تشکیل شده اند.
[معدن] تیل (سنگ شناسی)
[خاک شناسی] یخرفت - خاک ورزی
[آب و خاک] یخرفت

انگلیسی به انگلیسی

• cashbox, drawer
work the soil, plow or dig soil in preparation for planting
until, up to the time that
until, up to
till means the same as until.
a till is a drawer or box where money is kept in a shop.

پیشنهاد کاربران

تفاوت till و untill:
عینا یکی هستن فقط till حالت محاوره ای داره و untill حالت formal.
تا
میتوان به جای ان از until استفاده کرد
کار امروز را به فردا ا نینداز
to prepare and use land for growing crops
آماده کردن زمین و استفاده از آن برای رشد محصولات، شخم زدن
Our labour tills the soil, our dung
fertilises it, and yet there is not one of us that owns more than his bare skin
This piece of land has been tilled for hundreds of years
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/till
در نقش جز قیدی: تا اینکه
در نقش حرف اضافه: تا
دوستاااان اصلاا حنگ نکنید این مخففuntil کی حوصله داره بگه
آنتایل یه تیل بگو حله
( خرده فروشی ) صندوق فروش ( که توسط خود مشتری سفارش در آن ثبت می شود )
till ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: یخ‏نهشته
تعریف: رسوب های سست و جورنشده ( unsorted ) و بدون چینه‏بندی که مستقیماً براثر آب شدن یخ در یخسار، برجای مانده باشد
Till=until
دقیق
He till
آن گفت
نزدیکی تلفظ بسیاری کلمات لاتین و انگلیسی با زبان باستانی پارسی که ریشه زبان های هندواروپایی است. . . . کاملا مشهود است . . . تا . . که شده . . Till
به عنوان فعل :
شخم زدن
به معنای کشو دخل در فروشگاه ها غیره ایت
I've spent is displayed on till
همون until هست یعنی تا. . . مثلا. . . . تا شب
Until night 🌃 or till night 🌃
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس