transitional

/trænˈsɪʃn̩əl//trænˈsɪʃn̩əl/

انتقالی، وابسته بمرحله تغییریاانتقال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to transition.

- The tadpole is a transitional form of the frog.
[ترجمه گوگل] قورباغه شکل انتقالی قورباغه است
[ترجمه ترگمان] tadpole یک شکل انتقالی از قورباغه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. New transitional government Calfa's federal government resigned on June 2
[ترجمه گوگل]دولت انتقالی جدید دولت فدرال کالفا در 2 ژوئن استعفا داد
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال دولت انتقالی جدید در ۲ ژوئن استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A transitional period to establish the new republic would last until March 199
[ترجمه گوگل]دوره انتقالی برای ایجاد جمهوری جدید تا مارس 199 ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]یک دوره انتقالی برای تاسیس جمهوری جدید تا ۱۹۹ مارس ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mogadishu s transitional government has started talking of reopening the capital s airport and getting its air traffic control back.
[ترجمه گوگل]دولت انتقالی موگادیشو صحبت از بازگشایی فرودگاه پایتخت و بازگرداندن کنترل ترافیک هوایی آن را آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت انتقالی موگادیشو شروع به صحبت در مورد بازگشایی فرودگاه پایتخت و دریافت کنترل ترافیک هوایی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Republic of Texas is a transitional government.
[ترجمه گوگل]جمهوری تگزاس یک دولت انتقالی است
[ترجمه ترگمان]جمهوری تگزاس یک دولت انتقالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The music-hall and vaudeville were transitional as really was all nineteenth-century popular culture.
[ترجمه گوگل]موزیک تالار و وودویل مانند تمام فرهنگ عامه قرن نوزدهم در حال انتقال بودند
[ترجمه ترگمان]تالار موسیقی و نمایش، به همان اندازه که همه فرهنگ محبوب قرن نوزدهم بود، در حال گذار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Convention set a transitional period of 10 years, with an industrial free trade area coming into being by 1970.
[ترجمه گوگل]این کنوانسیون یک دوره انتقالی 10 ساله را تعیین کرد که در سال 1970 یک منطقه تجارت آزاد صنعتی ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]این کنوانسیون یک دوره انتقالی ۱۰ ساله را با یک منطقه تجاری آزاد تجاری که تا سال ۱۹۷۰ در آن قرار دارد، تنظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When these provisions are implemented, the transitional arrangements of Circular 3/84 will no longer be applicable.
[ترجمه گوگل]وقتی این مفاد اجرا شود، ترتیبات انتقالی بخشنامه 3/84 دیگر قابل اجرا نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مقررات اجرا می شوند، ترتیبات موقتی بخشنامه ۳ \/ ۸۴ قابل اجرا نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its Transitional Assistance Group was utterly inadequate to sort out the mess.
[ترجمه گوگل]گروه کمک انتقالی آن برای حل این آشفتگی کاملاً ناکافی بود
[ترجمه ترگمان]گروه کمک های انتقالی آن به شدت برای رفع این آشفتگی ناکافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Christopher was fully aware of her transitional problems.
[ترجمه گوگل]کریستوفر کاملاً از مشکلات انتقالی خود آگاه بود
[ترجمه ترگمان]کریستوفر به طور کامل از مشکلات انتقالی خود آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The team is still in a transitional phase but there are a number of very talented players in their line-up.
[ترجمه گوگل]این تیم هنوز در مرحله انتقالی است اما تعدادی بازیکن بسیار با استعداد در ترکیب آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تیم هنوز در مرحله گذار است اما تعدادی از بازیکنان با استعداد در خط خود وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With transitional relief we might reduce this below £000.
[ترجمه گوگل]با کمک های انتقالی ممکن است این رقم را به زیر 000 پوند کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]با آسودگی انتقالی می توانیم این مبلغ را کم تر از ۱۰۰،۰۰۰ پوند کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What methods does he propose for consultation about transitional arrangements and pension schemes?
[ترجمه گوگل]او چه روش هایی را برای مشاوره در مورد ترتیبات انتقالی و طرح های بازنشستگی پیشنهاد می کند؟
[ترجمه ترگمان]او چه روش هایی را برای مشاوره در مورد ترتیبات انتقال و طرح های بازنشستگی پیشنهاد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It relies frequently on lush music and transitional shots of the beautiful Czech countryside.
[ترجمه گوگل]اغلب بر موسیقی سرسبز و نماهای انتقالی حومه زیبای چک تکیه دارد
[ترجمه ترگمان]آن اغلب بر موسیقی شاداب و عکس های دوران گذار از ییلاقات زیبای چک اتکا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Transitional Relief will apply to a minority of charge payers in Birmingham.
[ترجمه گوگل]امداد انتقالی برای اقلیت پرداخت کنندگان هزینه در بیرمنگام اعمال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آسودگی انتقالی برای یک اقلیت از افرادی که در بیرمنگام هستند، اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The design and administration of transitional rules in themselves suggest high short-run costs that may well outweigh discounted long-run benefits.
[ترجمه گوگل]طراحی و اجرای قوانین انتقالی به خودی خود نشان‌دهنده هزینه‌های کوتاه‌مدت بالایی است که ممکن است بر مزایای بلندمدت تخفیف‌خورده برتری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]طراحی و اجرای قوانین انتقالی به خودی خود، هزینه های طولانی مدت بالا را پیشنهاد می کنند که ممکن است به مزایای طولانی مدت تخفیف یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[دندانپزشکی] انتقالی،
[حقوق] انتقالی، گذرا، موقت
[ریاضیات] انتقالی

انگلیسی به انگلیسی

• moving, convertible, fleeting
a transitional period or stage is one during which something changes from one form or state to another.
transitional is also used to describe something that exists or happens during a transitional period or stage.

پیشنهاد کاربران

transitional : درجه سه
transitional colors: رنگهای درجه سه
دوره گذار، انتقالی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transit / transition
✅️ اسم ( noun ) : transition / transitivity / transitoriness
✅️ صفت ( adjective ) : transitional / transitive / transitory / transitable
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : transitionally / transitively / transitorily

انتقالی
بلفت پوششی سنگفرشی چند لایه
موقت
جایگزین
( در حال گذار ) در سیالات
Relating to change from one type to another
در حال گذار

بپرس