trustee

/ˌtrəˈstiː//trʌsˈtiː/

معنی: متولی، امانت دار، تولیت کردن
معانی دیگر: امین، عضو هیئت امنا، معتمد، سرپرست (صغیران یا اموال آنها و غیره)، رجوع شود به: garnishee، به معتمد یا قیم سپردن، تحت سرپرستی شخص ثالث قرار دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person holding and administering property in the interests of a beneficiary.

(2) تعریف: a member of a board charged with setting policies and administering for a group or organization.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trustees, trusteeing, trusteed
• : تعریف: to put in the care of a trustee.

جمله های نمونه

1. I shall continue to serve as a trustee.
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک معتمد به خدمت خود ادامه خواهم داد
[ترجمه ترگمان]من به عنوان متولی خدمت خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was carrying out his functions as a trustee in the course of his business, rather than as a private individual.
[ترجمه گوگل]او وظایف خود را به‌عنوان یک امین در جریان کسب‌وکار خود انجام می‌داد، نه به‌عنوان یک فرد خصوصی
[ترجمه ترگمان]او وظایف خود را به عنوان متولی در جریان کار خود به جای فردی خصوصی انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A solicitor acting for another trustee has discovered that that money was withdrawn in cash.
[ترجمه گوگل]وکیل دیگری که برای امین دیگری فعالیت می کند متوجه شده است که آن پول به صورت نقدی برداشت شده است
[ترجمه ترگمان]وکیل یکی دیگر از مراجع دریافت که این پول نقد به صورت نقدی جمع آوری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the bond is publicly marketed, a trustee is named to monitor and ensure compliance with the terms of the indenture.
[ترجمه گوگل]اگر اوراق قرضه به صورت عمومی عرضه شود، یک متولی برای نظارت و اطمینان از انطباق با شرایط قرارداد تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]اگر اوراق قرضه به طور عمومی به بازار عرضه شود، یک متولی به منظور نظارت و تضمین انطباق با شرایط of نام گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The major banks now provide insurance, security-dealing, trustee and executor services.
[ترجمه گوگل]بانک های بزرگ در حال حاضر خدمات بیمه، امنیت معاملات، امین و مجری ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]بانک های بزرگ اکنون بیمه، رسیدگی به امنیت، امانت و مجری را تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was supported in this claim by the Trustee of Lord Northampton's Settlement, who is co-defendant.
[ترجمه گوگل]در این ادعا توسط امین حل و فصل لرد نورث همپتون، که متهم مشترک است، حمایت شد
[ترجمه ترگمان]این ادعا در این ادعا توسط عضو هیات امنا لرد Northampton که یکی از متهمان است مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Where the trustee is insolvent, the trust property in his possession is not subject to normal execution.
[ترجمه گوگل]در مواردی که امین معسر باشد، اموال امانی در تصرف او قابل اجراء عادی نیست
[ترجمه ترگمان]در حالی که امین ورشکسته است، دارایی اعتمادی که در اختیار دارد، مشمول اعدام نرمال نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The system of management by a Trustee was the main feature of the bill.
[ترجمه گوگل]سیستم مدیریت توسط متولی ویژگی اصلی این لایحه بود
[ترجمه ترگمان]سیستم مدیریت توسط یکی از هیات امنا ویژگی اصلی لایحه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These were intercepted by a trustee prisoner working in the mail room, who removed them before prison staff examined the post.
[ترجمه گوگل]اینها توسط یک زندانی معتمد که در اتاق پست کار می کرد، رهگیری شدند و قبل از اینکه کارکنان زندان پست را بررسی کنند، آنها را حذف کرد
[ترجمه ترگمان]این ها توسط یک زندانی که در اتاق پست کار می کرد متوقف شد که آن ها را قبل از اینکه پرسنل زندان این پست را بازرسی کنند، از بین بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The trustee has a legal interest in the property; the beneficiaries have an equitable interest.
[ترجمه گوگل]امین در ملک منفعت قانونی دارد ذینفعان منافع عادلانه ای دارند
[ترجمه ترگمان]امین به اموال خود توجه قانونی دارد و بهره برداران از منافع مساوی برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kobert also asked that a trustee be appointed to take control of the company.
[ترجمه گوگل]کوبرت همچنین درخواست کرد که یک متولی برای کنترل شرکت تعیین شود
[ترجمه ترگمان]Kobert همچنین درخواست کرد که متولی این شرکت به عنوان متولی منصوب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A trust that named Helen LaChance as trustee and Sam as beneficiary.
[ترجمه گوگل]تراستی که هلن لاچنس را به عنوان امین و سم را به عنوان ذینفع معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]اعتمادی که هلن lachance را به عنوان متولی و سام به عنوان ذی نفع نام برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trustee was forced to disgorge the funds.
[ترجمه گوگل]متولی مجبور به تخلیه وجوه شد
[ترجمه ترگمان]امین نیز مجبور شد بودجه خود را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The final Trustee Diploma examinations were conducted in May and October 199 with a total of 173 candidates.
[ترجمه گوگل]امتحانات نهایی دیپلم معتمد در اردیبهشت و اکتبر 199 با مجموع 173 داوطلب انجام شد
[ترجمه ترگمان]آخرین عضو هیات داوران در ماه مه و در ماه اکتبر ۱۹۹ مورد با ۱۷۳ نامزد برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The position of a trustee for a bankrupt certificate-holder is dealt with in note D below.
[ترجمه گوگل]موقعیت امین برای دارنده گواهی ورشکستگی در تبصره د ذیل آمده است
[ترجمه ترگمان]جایگاه امانت دار برای یک دارنده گواهی نامه ورشکسته باید در ضمیمه D به کار گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متولی (اسم)
proctor, custodian, trustee

امانت دار (اسم)
trustee, depositary, depository

تولیت کردن (فعل)
trustee

تخصصی

[حسابداری] امین
[حقوق] مدیر تصفیه، امین، قیم، مستودع، متولی

انگلیسی به انگلیسی

• person granted legal custodianship over property not belonging to him; one who is appointed to administer an institution (law)
place in the care of trustees or a trustee; grant a person or persons legal custodianship over property not belonging to them; appoint a person or persons to administer an institution (law); garnish a debtor's wages or property on behalf of a credit
a trustee is someone with legal control of money or property that is kept or invested for another person.

پیشنهاد کاربران

کفالت، کارسازی Allah suffices as trustee
امین. متولی امور. مدیر تصفیه
trustee ( اقتصاد )
واژه مصوب: امانت کار
تعریف: شخص یا شرکتی که مسئولیت ادارۀ اموال یا دارایی های دیگران را بر عهده دارد |||متـ . امین

بپرس