tube

/ˈtuːb//tjuːb/

معنی: مجرا، نای، نی، لوله، دودکش، ناودان، لامپ، تونل، لوله خمی رریش و غیره، لوله دار کردن، از لوله رد کردن
معانی دیگر: نایژه، هر چیز لول مانند: استوانه، (تایر دوچرخه و غیره) تویی، تیوب، (انگلیس) مترو، ترن زیرزمینی (امریکا: subway)، کنده راه، آهون، سمج، رجوع شود به: vacuum tube، (گیاه شناسی - بخش زیرین کاسه گل یا جام گل) آوندک، آوند، (برق) لامپ الکترونیکی (field tube هم می گویند)، دارای لوله یا مجرا کردن، لول دار کردن، تویی دار کردن، با لوله رساندن، لوله سان کردن، گرد و لول مانند کردن، لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hollow cylinder made of glass, metal, or rubber used esp. for holding or conveying liquids.
مترادف: duct, pipe
مشابه: catheter, channel, conduit, drain, hose, line, main, pipette, siphon, spout, straw

(2) تعریف: anything shaped like such a hollow cylinder.
مترادف: cylinder, roll
مشابه: barrel, chimney, flue, pillar, pipe, shaft, shoot, trough, tunnel

(3) تعریف: a small, flexible cylinder that is sealed at one end and closed with a screw cap on the other and from which substances such as toothpaste or paint can be squeezed.
مشابه: container

(4) تعریف: (informal) television (prec. by the).
مترادف: television, TV
مشابه: set

(5) تعریف: (chiefly British; informal) an underground railway system.

(6) تعریف: (informal) (cap.) the London underground railway system (prec. by the).
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tubes, tubing, tubed
مشتقات: tubelike (adj.)
(1) تعریف: to place in a tube.

(2) تعریف: to provide with a tube or tubes.

جمله های نمونه

1. tube station
(انگلیس) ایستگاه مترو

2. a tube of toothpaste
یک (لول) خمیر دندان

3. damper tube
لامپ کاهنده

4. grid tube
لامپ مشبک

5. the tube
(امریکا - عامیانه) تلویزیون

6. a round tube
یک لوله ی استوانه ای شکل

7. the capillary tube in a thermometer
مویینه ی گرماسنج

8. go down the tube
(عامیانه) تباه شدن،بدفرجام شدن،به هم خوردن

9. infundibulum of fallopian tube
قیف لوله ی رحم،قیف دیسه ی لوله ی زهدان

10. a highly evacuated glass tube
لامپ شیشه ای که کاملا از هوا تهی شده است

11. to extrude toothpaste from a tube
با فشار خمیر دندان را از لوله خارج کردن

12. if he dies our plans will go down the tube
اگر بمیرد نقشه های ما به هم خواهد خورد.

13. Gases produced in the reaction pass through this tube and can then be collected.
[ترجمه گوگل]گازهای تولید شده در واکنش از این لوله عبور کرده و سپس می توان آنها را جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]گازها تولید شده در واکنش از طریق این مجرا عبور می کنند و سپس می توانند جمع آوری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just take hold of the tube and squeeze.
[ترجمه گوگل]فقط لوله را بگیرید و فشار دهید
[ترجمه ترگمان]فقط لوله را بردارید و فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I didn't miss only tube would I want to TianYa want to cape.
[ترجمه گوگل]من فقط لوله را از دست ندادم من می خواهم به تیانیا می خواهم کیپ کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط یه لوله رو از دست ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He is fed by a tube that enters his nose.
[ترجمه گوگل]او از لوله ای که وارد بینی او می شود تغذیه می شود
[ترجمه ترگمان]او از یک لوله ای که به دماغش وارد می شود تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Snip off the end of the tube.
[ترجمه M] انتهای لوله را بیرون کشید
|
[ترجمه گوگل]انتهای لوله را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]خلاص کردن انتهای لوله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A tube was fed down the patient's throat into her stomach.
[ترجمه گوگل]لوله ای از گلوی بیمار وارد معده او شد
[ترجمه ترگمان]یک لوله از گلوی بیمار در شکمش فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Blood flowed along the tube into the bottle.
[ترجمه گوگل]خون در طول لوله به داخل بطری جاری شد
[ترجمه ترگمان]خون از لوله داخل بطری جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I got the Tube to Camden Town.
[ترجمه گوگل]من لوله را به شهر کمدن گرفتم
[ترجمه ترگمان]من \"مترو زیرزمینی\" رو به \"کمدن\" بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. You'll be able to get a tube of glue at the stationer's down the road.
[ترجمه گوگل]می‌توانید یک لوله چسب در ایستگاه‌های پایین جاده تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه لوله چسب به the که توی جاده هست بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجرا (اسم)
runway, aqueduct, flume, duct, conduit, channel, canal, tube, gully, strand, gullet, foramen, spiracle

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

نی (اسم)
tube, cane, straw, pipe, fistula, bulrush, reed, junk, fife, sprit

لوله (اسم)
spout, conduit, tube, cannon, roll, pipe, cylinder

دودکش (اسم)
stack, shaft, funnel, uptake, tube, chimney, flue

ناودان (اسم)
spout, flume, tube, dale, kennel, downpipe, waterspout, feeder, rainspout

لامپ (اسم)
valve, tube, lamp

تونل (اسم)
tube, tunnel

لوله خمیر ریش و غیره (اسم)
tube

لوله دار کردن (فعل)
tube

از لوله رد کردن (فعل)
tube

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Thermal Underwater Buoyancy Exchange
موضوع: تکنولوژی
تبادل حرارتی شناور زیر آب (اختراع پیشگیری از طوفان)

تخصصی

[عمران و معماری] لوله - مجرا - قوطی
[کامپیوتر] لوله ،لامپ
[برق و الکترونیک] لامپ
[مهندسی گاز] لوله، مجرا، لوله دارکردن
[نساجی] ماسوره خالی - قرقره خالی - بوبین خالی
[ریاضیات] لوله
[پلیمر] لوله

انگلیسی به انگلیسی

• hollow cylinder; elongated hollow object; pipette, pipe; tunnel; subway, metro (british)
a tube is a long, hollow object, especially one through which air or a liquid passes.
a tube of paste is a long, thin container which you squeeze in order to force the paste out.
the tube is the underground railway system in london.
you can refer to television as the tube; used in american english.

پیشنهاد کاربران

لوله، تیوپ
مثال: She squeezed toothpaste from the tube onto her toothbrush.
او از تیوپ مسواک خمیر دندان را بر روی مسواک خود فشرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تیوب سواری کردن در برف
tube 7 ( n ) =a small tube placed in a child's ear in order to drain liquid from it
tube
tube 6 ( n ) the tube =the television
tube
tube 5 ( n ) =a part inside the body that is shaped like a tube and through which air, liquid, etc. passes, e. g. bronchial tubes
tube
tube 4 ( n ) =a long narrow container made of soft metal or plastic, with a lid, used for holding thick liquids that can be squeezed out of it, e. g. a tube of toothpaste.
tube
tube 3 ( n ) e. g. the cardboard tube from the center of a toilet roll
tube
tube 2 ( n ) =a hollow object in the shape of a pipe or tube, e. g. a bike's inner tube.
tube
tube 1 ( n ) ( tub ) =a long hollow pipe made of metal, plastic, rubber, etc. , through which liquids or gases move from one place to another
tube
فکرنمی کنم معادل فارسی داشته باشه. هرچیزی که حالت استوانه ای و منعطف باشه رو به نظرم از این کلمه استفاده می کنن، یا جاهایی که ارتباطی با تونل داره، مثل همون مترو و جایی که ویدیو توش استریم میشه. مثل خیلی از کلمه های دخیل باید از همون کلمه ی تیوپ استفاده کرد.
tube: استوانه
Tube در reach1 معنی لوله ، لوله ی شکلات و تیوپ را می دهد
تیوپ
یک قوطی آب جو
A can of beer
A tube of lager
استوانه توخالی
تو انگلیس معمولا رایج هست که به مترو میگن : tube
مترو در لندن
underground railway system
Underground
Subway
Metro 🚇
مترو
مترو
قطارزیرزمینی
tube ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: تویی
تعریف: محفظه ای استوانه ای در درون تایر بادی برای نگهداشت هوا
بمعنی گلدان هم استفاده میشود
Directly in front of the grave, in a small tube , was a bouquet of dried carnations.
تویی لاستیک
لاستیک تیوبلس: لاستیک بدون تویی
مفصل ارن یا زانو
به معنای نایژه
رسانه
مجرا، قوطی
A long thin pipe for liquid or gas
1 - لوله ( آب، گاز و . . . میتونه فلزی، شیشه ای، لاستیکی و . . . باشه )
2 - long hollow object that is usually round
pasta tubes, toilet roll tube
3 - بسته بندی ( خمیر دندون، چسب مایع، کرم ضد آفتاب و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

a tube of toothpaste
4 - cathode ray tube
لامپی که در تلویزیون های قدیمی تصویر را تولید میکرده
the tube:1 - BrE
مترو
the tube station, take the tube to London
2 - AmE:The TV
تلویزیون
whats on the tube tonight?!

جای خمیر دندان . خود خمیر دندان نیست
خمیر دندان نیست. چیزی مثل لوله هست.
A tube of toothpaste
یک لوله خمیردندان
جای خمیر دندان
ظرف پماد یا چسب رازی
تویی لاستیک
a musical instrument like a flate
تیوب حاوی رنگ روغن ( هنر نقاشی رنگ روغن )
تیوپ مخصوص شنا
لوله
Tube Station
ایستگاه مترو
( در محاوره ) تلویزیون
لوله _نی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس