turn down

/tɜrn daʊn//tɜːn daʊn/

معنی: خرد ساختن
معانی دیگر: 1- رد کردن، قبول نکردن، نپذیرفتن، 2- (صدای رادیو و غیره یا نور چراغ و غیره را) کم کردن، برگشته، برگدانده، یقه برگشته، دولا، برگرداندنی، تا کردنی، عدم پذیرش، رد، ردسازی، پس زنی، تا کردنی a turndown collar یقهی برگردان عدم پذیرش، پسزنی زوال، انحطاط، نزول

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to decrease the power, volume, temperature, or brightness of, as by turning a dial.
مترادف: dim, lower
متضاد: turn up

- Please turn down the radio.
[ترجمه علیزاده] لطفا صدای رادیو را کم کن.
|
[ترجمه گوگل] لطفا رادیو را کم کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا رادیو رو خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to decline, refuse, or reject.

- She turned down my invitation.
[ترجمه H87] آن خانم دعوت من را در کرد
|
[ترجمه Mhdseh] آن خانم دعوت من را رد کرد
|
[ترجمه گوگل] او دعوت مرا رد کرد
[ترجمه ترگمان] دعوت مرا رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They turned me down for the job.
[ترجمه Sama] آنها من را برای کار رد کردند
|
[ترجمه گوگل] آنها من را برای این کار رد کردند
[ترجمه ترگمان] اونا منو انداختن پایین دنبال کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: able to be turned down or doubled over, as a collar.
اسم ( noun )
• : تعریف: a rejection or refusal.
مشابه: blackball, negative, rejection

جمله های نمونه

1. a turndown collar
یقه ی برگردان

2. Just before the milk comes to the boil, turn down the heat.
[ترجمه گوگل]درست قبل از اینکه شیر به جوش بیاید، حرارت را کم کنید
[ترجمه ترگمان]درست قبل از اینکه شیر به جوش بیاد و گرما رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had to turn down a job offer from a theatre because the pay was too low.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم پیشنهاد کاری از یک تئاتر را رد کنم زیرا دستمزد خیلی کم بود
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم یک پیشنهاد کار از یک تئاتر را رد کنم، چون دست مزد خیلی کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why did she turn down your invitation?
[ترجمه گوگل]چرا او دعوت شما را رد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چرا دعوت شما را رد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I asked him to turn down the heating.
[ترجمه گوگل]از او خواستم گرمایش را کم کند
[ترجمه ترگمان]از او خواستم بخاری را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can't turn down the offer of a free trip to Milan!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پیشنهاد سفر رایگان به میلان را رد کنم!
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم پیشنهاد یک سفر آزاد به میلان را رد کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Would you turn down your radio? I was stunned.
[ترجمه گوگل]آیا رادیو خود را کم می کنید؟ مات و مبهوت بودم
[ترجمه ترگمان]میشه رادیو رو خاموش کنی؟ مات و مبهوت مانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We could turn down the heat some if that would make you more comfortable.
[ترجمه گوگل]اگر این کار شما را راحت‌تر می‌کند، می‌توانیم حرارت را کم کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر این باعث می شد شما راحت تر باشید، می تونیم گرما رو از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't just turn down offers of work like that.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به همین سادگی پیشنهادهای کاری را رد کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی پیشنهاد کاری مثل اون رو رد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most developers reserve the right to turn down a property they think is virtually unsaleable.
[ترجمه گوگل]اکثر توسعه دهندگان این حق را برای خود محفوظ می دارند که ملکی را که فکر می کنند عملاً غیرقابل فروش است رد کنند
[ترجمه ترگمان]اکثر توسعه دهندگان این حق را دارند که ملکی را که فکر می کنند عملا unsaleable است پایین بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you turn down your radio a little?
[ترجمه گوگل]آیا رادیو خود را کمی کم می کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یکم radio خاموش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would be sheer lunacy to turn down a job offer like that.
[ترجمه گوگل]رد کردن چنین پیشنهاد شغلی دیوانگی محض است
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که چنین پیشنهادی را به کار بیندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's too hot in here, can we turn down the heating?
[ترجمه گوگل]اینجا خیلی گرم است، آیا می توانیم گرمایش را کم کنیم؟
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی گرمه، می تونیم بخاری رو خاموش کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't forget to turn down the gas after an hour or so.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که بعد از یک ساعت یا بیشتر، گاز را کم کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره بعد از یک ساعت گاز رو خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was able to turn down the promotion without prejudice, and applied again several years later.
[ترجمه گوگل]او توانست بدون تعصب این ترفیع را رد کند و چندین سال بعد دوباره درخواست داد
[ترجمه ترگمان]او می توانست ترفیع را بدون تعصب ببیند و چند سال بعد دوباره به کار افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But the worldwide economic turndown is affecting the plans of some schools, for exmple.
[ترجمه گوگل]اما رکود اقتصادی در سراسر جهان، به عنوان مثال، بر برنامه های برخی از مدارس تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اما اقتصاد جهانی در سراسر جهان بر برنامه های برخی از مدارس، به ویژه exmple تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. New turndown services enhance brand identity and add incremental revenues.
[ترجمه گوگل]خدمات جدید کاهش هویت برند را تقویت می کند و درآمدهای افزایشی را اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]خدمات turndown جدید هویت برند را افزایش داده و درآمده ای افزایشی را اضافه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. According to mathematical model of neckband curve of turndown forming device, methods of calculating neckband curve with UG soft ware are introduced.
[ترجمه گوگل]با توجه به مدل ریاضی منحنی بند گردن دستگاه شکل‌دهی چرخشی، روش‌های محاسبه منحنی بند گردن با نرم‌افزار UG معرفی می‌شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به مدل ریاضی منحنی های neckband device، روش های محاسبه منحنی neckband با ware نرم UG معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The turndown was polite but very firm.
[ترجمه گوگل]پاسخ مودبانه اما بسیار محکم بود
[ترجمه ترگمان]The مودبانه اما بسیار محکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Sometime, men are frail, too, and feel turndown without rhyme or reason.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، مردان نیز ضعیف هستند و بدون قافیه یا دلیل احساس ناامیدی می کنند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات مردان ضعیف و ناتوان هستند و بدون هیچ ریتم یا دلیل turndown می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. But the worldwide economic turndown is affecting the plans of some schools.
[ترجمه گوگل]اما رکود اقتصادی در سراسر جهان بر برنامه های برخی از مدارس تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اما اقتصاد جهانی در سراسر جهان بر برنامه های برخی از مدارس تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. But the worldwide economic turndown is effecting affecting the plans of some schools.
[ترجمه گوگل]اما رکود اقتصادی در سراسر جهان بر برنامه‌های برخی مدارس تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]اما اقتصاد جهانی در سراسر جهان بر برنامه های برخی از مدارس تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The NOZZLE MIX burners feature short flames, wide turndown ranges and very stable combustion.
[ترجمه گوگل]مشعل های نازل میکس دارای شعله های کوتاه، دامنه چرخش گسترده و احتراق بسیار پایدار هستند
[ترجمه ترگمان]ترکیب شیمیایی مخلوط شده شعله های کوتاه، محدوده های پهن باند وسیع و احتراق بسیار پایدار را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Except the small western - style clothes turndown collar design, theturndown collar shirt - like design also is most common.
[ترجمه گوگل]به جز طرح های یقه رو به رو لباس به سبک غربی کوچک، پیراهن یقه رو به پایین - طراحی مشابه نیز رایج ترین است
[ترجمه ترگمان]با این تفاوت که طراحی یقه سازی با سبک غربی کوچک، طراحی یقه آهاری، بسیار رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. In order to obtain high reliability of the devices, people often use a big ballast resistor, which inevitably leads to the turndown of High frequency gain.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن قابلیت اطمینان بالای دستگاه ها، مردم اغلب از یک مقاومت بالاست بزرگ استفاده می کنند که به ناچار منجر به کاهش بهره فرکانس بالا می شود
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به قابلیت اطمینان بالا دستگاه ها، افراد اغلب از یک مقاومت بالاست بزرگ استفاده می کنند، که به ناچار منجر به افزایش فرکانس بالا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Housekeeping will be responsible for preparing the room with flowers, greenery, lighting and turndown if required.
[ترجمه گوگل]خانه داری مسئول آماده سازی اتاق با گل، سبزه، نور و در صورت نیاز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]Housekeeping مسئول آماده سازی اتاق با گل ها، سرسبزی، روشنایی و turndown در صورت نیاز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Yet, most Japanese passive component enterprises didn't intend to expand their production. During the period of economic turndown in 200 Japanese companies cut their production to some extent.
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر شرکت های سازنده قطعات غیرفعال ژاپنی قصد توسعه تولید خود را نداشتند در طول دوره رکود اقتصادی در 200 شرکت ژاپنی تولید خود را تا حدی کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اغلب شرکت های فعال در ژاپن قصد توسعه تولید خود را نداشتند در طول دوره of اقتصادی در ۲۰۰ شرکت ژاپنی تولید خود را تا حدودی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

انگلیسی به انگلیسی

• nonacceptance, act of refusing or rejecting
reject, refuse; decrease the volume (as of a radio, television etc.)
worn turned down or folded down

پیشنهاد کاربران

کم کردن شعله اجاق گاز
۱ ) رد کردن. . . نپذیرفتن. . . قبول نکردن
۲ ) کم کردن ( صدا و . . . )
قبول نکردن
رد کردن
Reduce the volume of something like radio and television
کم کردن صدا
دست رد به سینه کسی زدن
دست رد به سینه شان زده شده
She turned down the invitation
دعوت را رد کرد. ( رد کردن ، نپذیرفتن )
در عبارت turn down a road، به این معنی است که [در تقاطع] از جاده ( مسیر ) اول بپیچید و به جاده ( مسیر ) دیگر بروید.
I wouldn’t turn her down : روشو زمین نمیندازم ( درخواستشو قبول میکنم )
Turn out میشه مشخص شدن نه turn down
The phone starts to ring and it turns down it's my mom.
به معنای معلوم شدن، مشخص شدن
کاهش دادن - کم کردن
شکست
روی کسی را زمین انداختن
کم کردن درجه وسایل برقی از جمله تهویه هوا یا کولر و. . .
a decline; a downturn
سیرنزولی، رکود اقتصادی، کسادی
رد کردن، عدم پزیرش
not accept
کم کردن زیر آتیش، گاز
پس زدن, رد کردن
! Don't turn me down
روی منو زمین نینداز
انصراف دادن، رد کردن، نپذیرفتن
صدای رادیو یا تلوزیون یا موزیک موبایل و. . . را کم کردن
1 - ( تلویزیون وغیره ) صدای. . . . . راکم کردن
2 - ( پیشنهاد، شخص وغیره ) رد کردن - نپذیرفتن
to reject or refuse someone or something
And I have a job offer and I plan to turn it down
حال خوب را به حال بد تبدیل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس