tussle

/ˈtəsl̩//ˈtʌsl̩/

معنی: تقلا، مجادله، کشمکش، مسابقه جسمانی، تقلا کردن، نزاع کردن، بحث کردن
معانی دیگر: مبارزه ی شدید، زد و خورد، دست به گریبانی، تق‹لا، بحک کردن، تق‹لا کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tussles, tussling, tussled
• : تعریف: to fight or struggle roughly or energetically; scuffle.
مترادف: scrap, scuffle
مشابه: battle, brawl, broil, fight, fistfight, grapple, struggle, wrestle

- The suspect tussled with the police before they could get the handcuffs on him.
[ترجمه گوگل] مظنون قبل از اینکه پلیس بتواند به او دستبند بزند با پلیس درگیر شد
[ترجمه ترگمان] مظنون قبل از اینکه دست بند به دستش برسه به پلیس دستبرد زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a rough or energetic physical fight or struggle; scuffle.
مترادف: scrap, scuffle
مشابه: brawl, broil, donnybrook, fight, fistfight, fisticuffs, fray, free-for-all, melee, set-to, struggle

(2) تعریف: any rough or energetic struggle, conflict, or the like.
مترادف: fight, struggle
مشابه: battle, conflict, contention, set-to, skirmish, strife

- You'll have a long tussle with the administration if you try to get that approved.
[ترجمه گوگل] اگر بخواهید تائید آن را دریافت کنید، درگیری طولانی با دولت خواهید داشت
[ترجمه ترگمان] اگر سعی کنی آن را تایید کنی، با دولت درگیر خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Anna and her conscience had a little tussle.
[ترجمه گوگل]آنا و وجدانش کمی درگیری داشتند
[ترجمه ترگمان]آنا و وجدانش درگیر کش مکش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They began to tussle with each other for the handgun.
[ترجمه گوگل]آنها برای تفنگ دستی شروع کردند به درگیری با یکدیگر
[ترجمه ترگمان]شروع به دعوا کردن با هم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had a tussle to get the knife off him.
[ترجمه گوگل]دعوا کردم تا چاقو را از سرش بردارم
[ترجمه ترگمان]من سعی کردم چاقو رو از تنش جدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After quite a tussle, I finally wrenched the letter from him.
[ترجمه گوگل]پس از کش و قوس های فراوان، بالاخره نامه او را به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]بعد از یک درگیری، بالاخره نامه را از او بیرون کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They began to tussle with each other for the coins.
[ترجمه گوگل]آنها شروع کردند به درگیری برای سکه ها با یکدیگر
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به مبارزه با یکدیگر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Five teams are involved in the tussle for promotion.
[ترجمه گوگل]پنج تیم برای صعود درگیر مبارزه هستند
[ترجمه ترگمان]پنج تیم درگیر رقابت برای ارتقا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boys started to tussle in the corridor.
[ترجمه گوگل]پسرها در راهرو شروع به درگیری کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها شروع به کلنجار رفتن در راهرو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There followed a long tussle for custody of the children.
[ترجمه گوگل]کشمکش طولانی برای حضانت بچه ها دنبال شد
[ترجمه ترگمان]به دنبال یک کش مکش طولانی برای بازداشت بچه ها به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tussle to free the individual from the nanny state is still far from won.
[ترجمه گوگل]کشمکش برای رهایی فرد از وضعیت پرستاری هنوز با پیروزی فاصله زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]تلاش برای آزاد کردن فرد از وضعیت پرستار بچه هنوز خیلی دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He received a black eye in the tussle.
[ترجمه گوگل]او در درگیری چشم سیاهی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او یک چشم سیاه به دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He broke his leg in a tussle for the ball.
[ترجمه گوگل]او در کشمکش برای توپ، پایش را شکست
[ترجمه ترگمان]پای خود را به زور به سوی مجلس رقص کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The referee booked him for a tussle with the goalie.
[ترجمه گوگل]داور او را به دلیل درگیری با دروازه بان کارت زرد جریمه کرد
[ترجمه ترگمان]داور او را برای رقابت با دروازه بان رزرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a legal tussle over the closure of the hospital.
[ترجمه گوگل]دعوای حقوقی بر سر تعطیلی بیمارستان بود
[ترجمه ترگمان]کش مکش قانونی بر سر بسته شدن بیمارستان رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a brief tussle with her conscience before telling the whole story.
[ترجمه گوگل]او قبل از گفتن کل ماجرا، با وجدان خود درگیری مختصری داشت
[ترجمه ترگمان]پیش از این که همه ماجرا را تعریف کند، با وجدانش درگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are engaged in a legal tussle with a large pharmaceutical company.
[ترجمه گوگل]ما درگیر دعوای حقوقی با یک شرکت بزرگ داروسازی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما درگیر رقابت قانونی با یک شرکت داروسازی بزرگ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقلا (اسم)
stress, agony, strife, slog, tussle, scramble, bout, tug, effort, exertion, nisus, wrestle, strain, bustle, muss, scrabble

مجادله (اسم)
quarrel, contention, tussle, altercation

کشمکش (اسم)
tension, conflict, toil, tussle, struggle, bout, scuffle, wrestle, skirmish, scrimmage, stour, wrestling

مسابقه جسمانی (اسم)
tussle

تقلا کردن (فعل)
labor, heave, agonize, slog, tussle, scramble, struggle, tug, attempt, wrestle, put out, flounce, lay to

نزاع کردن (فعل)
quarrel, fight, tussle, wrangle, jar

بحث کردن (فعل)
treat, tussle

انگلیسی به انگلیسی

• physical struggle, scuffle; difficult struggle
struggle, scuffle, fight
a tussle is a struggle or argument between two people.
if one person tussles with another or if they tussle, they struggle or argue with each other.

پیشنهاد کاربران

درگیری، درگیر شدن
مجادله کردن
( برای به دست آوردن چیزی با کسی ) رقابت کردن

بپرس