tabby

/ˈtæbi//ˈtæbi/

معنی: گربه ماده، حریر موجدار، اعتابی، زن نمام
معانی دیگر: (از ریشه ی عربی)، گربه ی پلنگی، گربه ی خاکستری با راه راه های تیره، (به ویژه ماده) گربه، (انگلیس - قدیمی) دختر ترشیده، (انگلیس - قدیمی) زن خبرکش، (زن) شایعه پرداز، راه راه (به ویژه راه راه تیره بر زمینه ی خاکستری یا قهوه ای)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tabbies
(1) تعریف: a domestic cat with gray striped fur.

(2) تعریف: any female domestic cat.

(3) تعریف: a shiny striped taffeta; watered silk.

جمله های نمونه

1. She squealed like a tabby cat beneath the lecherous neighbourhood tom.
[ترجمه گوگل]او مانند یک گربه ی تیغی زیر تام محله ی شلخته جیغ می کشید
[ترجمه ترگمان]تام مثل گربه ای پلنگی در آن حوالی پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two-year-old tabby was horrifically injured in a road accident.
[ترجمه گوگل]این بچه دو ساله در یک تصادف جاده ای به طرز وحشتناکی مجروح شد
[ترجمه ترگمان]این پلنگی دو ساله در یک تصادف جاده ای به طور وحشتناکی مجروح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A tabby cat was poised to pounce at any second.
[ترجمه گوگل]یک گربه تابی آماده بود که در هر ثانیه بپرد
[ترجمه ترگمان]یک گربه پلنگی در هر لحظه آماده حمله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Puma and tabby No, Minkie the puma doesn't fancy a helping of plump tabby, they're just good friends.
[ترجمه گوگل]پوما و تابی نه، مینکی پوما علاقه ای به استفاده از تیغه چاق و چاق ندارد، آنها فقط دوستان خوبی هستند
[ترجمه ترگمان]یوزپلنگ و تبی نه، یوزپلنگ اتفاق افتاد که یوزپلنگ به کمک کمک به تبی کوچک را دوست ندارد، آن ها فقط دوستان خوبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So how did the full-blooded tabby pattern arise?
[ترجمه گوگل]پس چگونه الگوی کامل tabby به وجود آمد؟
[ترجمه ترگمان]پس چطور یه الگوی تمام عیار وجود داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a long-haired tabby she had found in the kitchen garden, old and nearly dead from starvation.
[ترجمه گوگل]او یک تابی مو بلند بود که او در باغ آشپزخانه پیدا کرده بود، پیر و تقریباً مرده از گرسنگی
[ترجمه ترگمان]او یک گربه پلنگی بود که در حیاط آشپزخانه پیدا کرده بود و تقریبا از گرسنگی مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is the history of the tabby cat?
[ترجمه گوگل]تاریخچه گربه تابی چیست؟
[ترجمه ترگمان]تاریخ گربه پلنگی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the front cover, a dilute tabby looks nobly if nervously to its right.
[ترجمه گوگل]بر روی جلد جلویی، یک زبانه رقیق در سمت راست به نظر می رسد اگر عصبی باشد
[ترجمه ترگمان]روی جلد اول، یک ماده تبی را رقیق می کند که با حالتی عصبی به سمت راست آن نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This tabby was no cheap date.
[ترجمه گوگل]این تابی تاریخ ارزانی نداشت
[ترجمه ترگمان]این تبی قرار نداشت ارزان قیمتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the afternoons, my servant, Tabby, took them for long walks on the moors behind the house.
[ترجمه گوگل]بعدازظهرها، خدمتکارم، تابی، آنها را برای پیاده روی طولانی در لنگه های پشت خانه می برد
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهرها، خدمتکار من، Tabby، آن ها را برای پیاده روی طولانی در میان بیشه پشت خانه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Within an old tabby wall are the grounds of the Stafford house, burned down over a hundred years ago.
[ترجمه گوگل]در داخل یک دیوار چوبی قدیمی، محوطه خانه استافورد قرار دارد که بیش از صد سال پیش سوخته است
[ترجمه ترگمان]در عرض یک صد سال پیش، در یک دیوار کوچک پلنگی، محوطه خانه Stafford است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A large, tabby cat came in, sniffed round his shoes then jumped up on his lap.
[ترجمه گوگل]گربه‌ای بزرگ و تابی‌دار وارد شد، کفش‌هایش را بو کشید و روی پاهایش پرید
[ترجمه ترگمان]گربه پلنگی به داخل آمد، کفش هایش را بو کشید و روی پاهایش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A wild tabby cat has turned up in Welford and Mandy is worried. The poor cat is about to have kittens, and she has no one to look after her.
[ترجمه گوگل]یک گربه تابی وحشی در ولفورد پیدا شده است و مندی نگران است گربه بیچاره در شرف داشتن بچه گربه است و کسی نیست که از او مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]یک گربه پلنگی وحشی در Welford پیدا شده و مندی نگران است گربه بیچاره در شرف بچه دار شدن است، و او کسی را ندارد که مواظبش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although fox tabby cat after grown-up not liked with the human playing, but it momentarily will take a walk in yours line of sight.
[ترجمه گوگل]گربه روباه گربه پس از بزرگ شدن با انسان بازی نمی کند، اما برای لحظه ای در خط دید شما قدم می زند
[ترجمه ترگمان]گر چه روباه پلنگی بعد از بزرگ شدن از بازی انسان خوشش نمی اید، اما برای لحظه ای در خط سیر شما قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گربه ماده (اسم)
grimalkin, tabby

حریر موج دار (اسم)
tabby

اعتابی (اسم)
tabby

زن نمام (اسم)
tabby

تخصصی

[نساجی] اصطلاح قدیمی انگلیسی برای بافتهای ساده ابریشمی و پشمی

انگلیسی به انگلیسی

• brown or grey cat with striped markings
a tabby is a cat whose fur has grey, brown, or orange stripes.

پیشنهاد کاربران

این کلمه هم صفت و هم اسم است. جدای از تمام معانی صفتی و اسمی آن که مربوط به گربه است، یک معنای آن در نقش دستوری اسم، کاربرد خاص دارد که در زیر می آید:
a gossiping old woman; a tattler. ( Collins Dictionary )
...
[مشاهده متن کامل]

پیرزنی که اهل غیبت کردن و پشت سر دیگران حرف زدن است؛ سخن چین.
Example 1: 👇
As the days passed by, she grew older, and she ended up becoming an ugly tabby.
با گذشت زمان، او پیرتر شد و در نهایت تبدیل به یک پیرزن زشت سخن چین شد.
Example 2: 👇
MRS. BOYLE: From the advertisement I got quite a different impression of what this place would be like. A comfortable writing room, and a much larger place altogether—with bridge and other amenities.
MAJOR METCALF: Regular old tabbies’ delight.
MRS. BOYLE: I beg your pardon.
MAJOR METCALF: Er—I mean, yes, I quite see what you mean.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
خانم بویل: تبلیغاتی که درباره ی این هتل دیدم، باعث شد که تصور کاملاً متفاوتی از این مکان داشته باشم: یک اتاق راحت مخصوص نوشتن، و یک مکان بسیار بزرگتر در کل - با قسمت هایی که بهم ارتباط دارند و سایر امکانات رفاهی.
‏سرگرد مِتکاف: لذت های یک پیرزن سخن چین.
خانم بویل: ببخشید؟
سرگرد مِتکاف: اِر—یعنی، بله، کاملاً متوجه منظور شما هستم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

tabby
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/tabby
سنوره. [ س ِن ْ ن َ رَ ] ( ع اِ ) گربه ماده. ( ناظم الاطباء ) .
[گربه] بیدانجیری
گربه ماده

بپرس