tablet

/ˈtæblət//ˈtæblɪt/

معنی: تخته، لوحه، لوح، قرص، صفحه، ورقه
معانی دیگر: (سنگ یا فلز یا تخته چوب مسطح) لوح، تابلو، پلمه، سنگ نبشته، (دارو) قرص، حب، پلاک، دیوار نگاشت، کتیبه، دفتر، دفترچه، دفتر رسم یا نقاشی، (انگلیس) دانه ی آبنبات، حب نبات، بر لوح نوشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, molded, regular mass or lump, usu. of medicine.
مشابه: bolus, caplet, capsule, pellet, pill

(2) تعریف: a pad consisting of sheets of paper bound together at one edge.
مترادف: pad
مشابه: notebook

(3) تعریف: a flat piece of stone, metal, or the like, with one surface bearing an inscription; plaque.
مترادف: plaque
مشابه: headstone, inscription, memorial, panel

جمله های نمونه

1. aspirin tablet
قرص آسپرین

2. the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
حک نام کشته شدگان بر لوحه ی یادبود

3. The laptop drawing tablet is a very useful piece of hardware.
[ترجمه گوگل]تبلت طراحی لپ تاپ یک قطعه سخت افزاری بسیار کاربردی است
[ترجمه ترگمان]لوح نقاشی لب تاپ یک قطعه بسیار مفید از سخت افزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They put up a marble tablet in memory of his father.
[ترجمه گوگل]لوح مرمری به یاد پدرش نصب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک لوح مرمرین در خاطره پدرش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tablet hasn't dissolved completely yet.
[ترجمه گوگل]تبلت هنوز به طور کامل حل نشده است
[ترجمه ترگمان]این لوح هنوز کاملا حل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inscription on the stone tablet has been rubbed away by the hands of countless tourists over the centuries.
[ترجمه گوگل]کتیبه روی لوح سنگی در طول قرن ها توسط گردشگران بی شماری ساییده شده است
[ترجمه ترگمان]کتیبه روی لوح سنگی با دست توریست های بیشمار در طول قرن ها پاک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Vitamin C can be taken in capsule or tablet form .
[ترجمه گوگل]ویتامین C را می توان به صورت کپسول یا قرص مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]ویتامین C را می توان در کپسول یا شکل قرص گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their names are engraved on a stone tablet.
[ترجمه گوگل]نام آنها بر روی یک لوح سنگی حک شده است
[ترجمه ترگمان]نامشان بر روی یک لوح سنگی حکاکی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dissolve the tablet in warm water.
[ترجمه گوگل]قرص را در آب گرم حل کنید
[ترجمه ترگمان]the را در آب گرم حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The label says to take one tablet before meals.
[ترجمه گوگل]روی برچسب نوشته شده است که یک قرص قبل از غذا مصرف شود
[ترجمه ترگمان]برچسب می گوید قبل از غذا یک قرص بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take one tablet three times a day.
[ترجمه گوگل]یک قرص سه بار در روز مصرف کنید
[ترجمه ترگمان]یک قرص سه بار در روز بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The recommended dosage is one tablet every four hours.
[ترجمه گوگل]دوز توصیه شده یک قرص هر چهار ساعت است
[ترجمه ترگمان]مقدار توصیه شده در هر چهار ساعت یک قرص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The poem was engraved on a tablet of stone.
[ترجمه گوگل]شعر بر لوح سنگی حک شده بود
[ترجمه ترگمان]این شعر بر روی لوح سنگی حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The drug is now available in tablet and capsule form.
[ترجمه گوگل]این دارو در حال حاضر به شکل قرص و کپسول در دسترس است
[ترجمه ترگمان]این دارو اکنون در شکل قرص و کپسول موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I bought a tablet of soap.
[ترجمه گوگل]من یک قرص صابون خریدم
[ترجمه ترگمان] یه قرص صابون خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخته (اسم)
stock, shield, sheet, board, plank, lumber, tablet, ledger

لوحه (اسم)
plate, tablet, slab, bred, signboard, plaque

لوح (اسم)
plate, tablet, bred, table

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

صفحه (اسم)
plane, sheet, leaf, plate, tablet, page, disk, disc, folio, lamella

ورقه (اسم)
ticket, form, flake, sheet, paper, leaf, streak, tablet, leaflet, slab, layer, writ, lamina

تخصصی

[کامپیوتر] تابلو؛ لوح ؛ مکان نما روی صفحه
[ریاضیات] لوح

انگلیسی به انگلیسی

• pill, capsule; pad of paper bound together at one end; flat piece of stone or other material bearing an inscription
a tablet is a small capsule or pill containing a dose of medicine, which you swallow.
a tablet is also a flat piece of stone with words cut into it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

در باستان شناسی: لوح، لوحه، گلنوشته
tablet 3 ( n ) =an amount of another substance in a small, round, solid piece, e. g. water purification tablet.
tablet
tablet 2 ( n ) =a small, round, solid piece of medicine that you swallow, e. g. an aspirin tablet. Take two tablets with water before meals.
tablet
tablet 1 ( n ) ( t�blət ) =a flat piece of stone, clay, etc. that has words written on it, e. g. ancient clay tablets with indecipherable writing.
tablet
۱_ قرص
۲_ تبلت ( رایانه دستی که از موبایل بزرگتر می باشد )
tablet: قرص
تبلت همچنین به صفحات صاف و سفالی مستطیل مانند و یا لوح هایی گفته میشود که در زمان های قدیم مواردی از قبیل قوانین و ادبیات را روی آنها حکاکی میکردند.
One of the earliest clay tablets of this type was found in excavations in Mesopotamia and dates from the time of the Sumerian culture
{دارو} قرص : قرصها اشکال جامد حاوی یک یا چند ماده دارویی هستند و اکثر آن ها همچنین محتوی ترکیبات دارویی اضافه شده به عنوان رقیق کننده، تجزیه کننده، رنگ دهنده، در بر گیرنده، حل پذیر کننده و پوشش هستند.
قرص=Tablet=pill
رایپلمه ( raypəlme )
رای ( کامپیوتری، الکترونیکی ) پلمه ( لوح، تبلت )
tablet ( علوم دارویی )
واژه مصوب: قرص 2
تعریف: یک شکل دارویی جامد با وزن و اندازه و صورت های مختلف
قرص و دارو
به ادامس هم میگن مثلا
I pop the tablet out of its foil
یعنی ادامس رو از پوستش دراوردم
قرص_لوحه_ورقه
( به طور کلی صفحاتی که سطح صاف دارن )
تبلت=رایانکی که سطح صاف داره
قرص
Scored tablet
قرص خط دار
این کلمه به معنی قرص است he couldn't swallow the tablet او نمیتواند قرص را قورت بدهد اگه این مثال کمکتون کرد لایک یادتون نره😉
رایانک
رایانک لمسی
سنگ نگاره
قرص
به یه چیز تخت میگن تابلت

همون تبلت خودمون
لوح، قرص، تبلت ( رایانه تخت )
means pill and drug
قرص
Antihistamin tablet
رایانه دستی تخت ، رایانه تخته ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس