tabular

/ˈtæbjʊlər//ˈtæbjʊlə/

معنی: جدولی، تختهای، لوحی، کوهمیزی
معانی دیگر: مسطح، هموار، تخت، میزوار، فهرستی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tabularly (adv.)
(1) تعریف: of, arranged as, or calculated from a table or other systematic arrangement.

(2) تعریف: having a tablelike or planar surface; flat.

- tabular rock
[ترجمه محمد رضا علم طلب] صخره تخت
|
[ترجمه گوگل] سنگ جدولی
[ترجمه ترگمان] جدولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tabular rock
یک صخره ی تخت

2. The results are presented in tabular form .
[ترجمه گوگل]نتایج به صورت جدولی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]نتایج به صورت جدولی ارائه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A final check balance on the tabular ledger should be made.
[ترجمه گوگل]تراز چک نهایی در دفتر کل جدولی باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]یک حساب چک نهایی در دفتر جدولی باید ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tabular ledger is then balanced and closed, and a daily summary sheet completed.
[ترجمه گوگل]سپس دفتر کل جدولی متعادل و بسته می شود و یک برگه خلاصه روزانه تکمیل می شود
[ترجمه ترگمان]سپس دفتر جدولی متعادل و بسته می شود و یک برگه خلاصه روزانه تکمیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Contact info is listed in tabular form; one click displays an individual entry, with another click to edit that info.
[ترجمه گوگل]اطلاعات تماس به صورت جدولی ذکر شده است یک کلیک یک ورودی فردی را نمایش می دهد، با کلیک دیگر برای ویرایش آن اطلاعات
[ترجمه ترگمان]اطلاعات تماس به صورت جدولی فهرست می شوند؛ یک کلیک یک مدخل منفرد را نشان می دهد، و یک کلیک دیگر برای ویرایش آن اطلاعات کلیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Flotillas of tabular icebergs and ice islands sail among the pack ice.
[ترجمه گوگل]شناورهای کوه های یخ جدولی و جزایر یخی در میان یخ های بسته حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]این کوهه ای یخی به صورت جدولی و جزایر یخی در میان یخ بسته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Table 2 represents the characteristics and demands of tabular data tasks of increasing complexity.
[ترجمه گوگل]جدول 2 ویژگی ها و خواسته های وظایف داده های جدولی را با پیچیدگی فزاینده نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جدول ۲ نشان دهنده ویژگی ها و خواسته های مفصل داده های جدولی از افزایش پیچیدگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To balance the tabular ledger the columns should be added across and down and the total debits should equal the total credits.
[ترجمه گوگل]برای ایجاد تعادل در دفتر کل جدولی، باید ستون‌ها را در عرض و پایین اضافه کرد و کل بدهی‌ها باید برابر با کل اعتبار باشد
[ترجمه ترگمان]برای متعادل کردن دفتر جدولی این ستون ها باید در کل و پایین افزوده شوند و کل بدهی باید برابر با کل اعتبارات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A direct reading from graphical or tabular data is usually carried out successfully by a high proportion of low attainers.
[ترجمه گوگل]خواندن مستقیم از داده‌های گرافیکی یا جدولی معمولاً توسط نسبت بالایی از دست‌آورندگان پایین با موفقیت انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه مستقیم از داده های گرافیکی یا جدولی معمولا با میزان بالای of کم انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tabular setting text set in columns such as timetables.
[ترجمه گوگل]متن تنظیم جدولی در ستون هایی مانند جدول زمانی تنظیم می شود
[ترجمه ترگمان]جدولی در حال تنظیم جدولی در ستون هایی از جداول زمانی جدول ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Several different types of tabular ledger are in use, but always the basic principle is the same.
[ترجمه گوگل]چندین نوع مختلف از دفتر کل جدولی استفاده می شود، اما همیشه اصل اساسی یکسان است
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از ledger tabular استفاده می شوند، اما همیشه اصل اساسی یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In another written test on tabular data one set of questions was about a calendar which was provided.
[ترجمه گوگل]در آزمون کتبی دیگری بر روی داده های جدولی، یک مجموعه از سوالات مربوط به یک تقویم بود که ارائه شد
[ترجمه ترگمان]در یک آزمون کتبی دیگر بر روی داده جدولی، یک سری سوالات در مورد تقویمی که ارایه شده است می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The layout is tabular in format but the abbreviations are complex and time-consuming to understand.
[ترجمه گوگل]طرح به صورت جدولی است اما درک اختصارات پیچیده و زمان بر است
[ترجمه ترگمان]این چیدمان در قالب جدولی می باشد اما اختصارات پیچیده و زمان بر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is useful to present these in tabular form simply adding on an extra column each year.
[ترجمه گوگل]ارائه این موارد به صورت جدولی و صرفاً با اضافه کردن یک ستون اضافی در هر سال مفید است
[ترجمه ترگمان]مفید است که این موارد را به صورت جدولی به صورت جدولی اضافه نمایید و هر سال یک ستون اضافی اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In most cases this is set out in tabular form.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد این به صورت جدولی ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد این به صورت جدولی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدولی (صفت)
tabular

تختهای (صفت)
tabular

لوحی (صفت)
tabular

کوهمیزی (صفت)
tabular

تخصصی

[عمران و معماری] پولکی - صفحه ای شکل
[ریاضیات] جدولی، جدول، ردیفی

انگلیسی به انگلیسی

• arranged in rows and columns, arranged in the form of a chart; computed by means of a table; flat and broad
tabular is used to describe an arrangement of information in lists and columns; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فهرست وار
جدول گونه
خطیِ چند خطی
توده های معدنی تخت
تخت صفحه ای در معدن

بپرس