tailspin

/ˈteɪlˌspɪn//ˈteɪlspɪn/

معنی: زوال، سقوط، گیجی و بیهوشی
معانی دیگر: (شلوغی یا کسادی یا بدی و غیره) سقوط، افت، (هواپیما و غیره) سقوط مارپیچ، پیچ افت (spin هم می گویند)، اضمحلال، سقوط کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of a falling, spinning aircraft, characterized by a fast spiraling of the tail.
مشابه: spin

(2) تعریف: (informal) a state of emotional collapse.

- His wife's death sent him into a tailspin.
[ترجمه گوگل] مرگ همسرش او را دچار مشکل کرد
[ترجمه ترگمان] مرگ همسرش اون رو داغون کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the oil market has gone into a tailspin
بازار نفت شدیدا افت کرده است.

2. Following the announcement, share prices went into a tailspin.
[ترجمه گوگل]پس از اعلام این خبر، قیمت سهام دچار افت شد
[ترجمه ترگمان]پس از اعلام این خبر، قیمت سهام به a رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Share prices went into a tailspin when the President resigned.
[ترجمه گوگل]با استعفای رئیس جمهور، قیمت سهام به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]زمانی که رئیس جمهور استعفا داد قیمت سهام به یک tailspin تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the mill closes,the local economy may tailspin.
[ترجمه گوگل]پس از بسته شدن کارخانه، اقتصاد محلی ممکن است دچار رکود شود
[ترجمه ترگمان]پس از بسته شدن آسیاب، اقتصاد محلی ممکن است tailspin کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its shares went into a tailspin.
[ترجمه گوگل]سهام آن دچار رکود شد
[ترجمه ترگمان]سهام آن نابود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But I don't go into a tailspin over it.
[ترجمه گوگل]اما من در مورد آن بحث نمی کنم
[ترجمه ترگمان]اما من سقوط نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The economy went into a tailspin.
[ترجمه گوگل]اقتصاد دچار رکود شد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به بن بست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The project went into a tailspin and we did not meet our deadline.
[ترجمه گوگل]پروژه دچار مشکل شد و ما به ضرب الاجل خود نرسیدیم
[ترجمه ترگمان]این پروژه به بن بست رسید و ما موعد خود را ندیده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today, with the global economy a tailspin, we face a similar situation.
[ترجمه گوگل]امروز که اقتصاد جهانی در حال چرخش است، با وضعیت مشابهی روبرو هستیم
[ترجمه ترگمان]امروزه با اقتصاد جهانی یک tailspin، ما با یک وضعیت مشابه روبرو می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The news sent Indian equity markets into a tailspin, with Bombay's main benchmark index tumbling 3 percent and the Indian rupee fell.
[ترجمه گوگل]این خبر بازارهای سهام هند را به رکود کشاند و شاخص اصلی بمبئی 3 درصد سقوط کرد و روپیه هند سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]این خبر بازارهای سرمایه هندی را به بازار سهام فرستاد و شاخص اصلی بمبئی به میزان ۳ درصد افزایش یافت و روپیه هند سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The woman went into a tailspin after her husband died.
[ترجمه گوگل]این زن پس از مرگ شوهرش دچار مشکل شد
[ترجمه ترگمان] اون زن بعد از مرگ شوهرش داغون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plane shuddered and went into a tailspin.
[ترجمه گوگل]هواپیما لرزید و به دم فرو رفت
[ترجمه ترگمان]هواپیما لرزید و سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Raising interest rates could send the economy into a tailspin .
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره می تواند اقتصاد را به رکود بکشاند
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره می تواند اقتصاد را به یک tailspin برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Danger of deficits Opponents argue several other unknowns could send the state into a deficit tailspin.
[ترجمه گوگل]خطر کسری بودجه مخالفان استدلال می‌کنند که چندین ناشناخته دیگر می‌تواند دولت را به سمت بحران کسری سوق دهد
[ترجمه ترگمان]خطر کسری بودجه، مخالفان چند unknowns دیگر می توانند دولت را به کسری بودجه بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

سقوط (اسم)
drop, decline, downfall, fall, crash, collapse, chute, falling, crackup, prolapse, plumper, tailspin

گیجی و بیهوشی (اسم)
tailspin

انگلیسی به انگلیسی

• fast downward spin (of an airplane); loss of emotional control, emotional collapse (informal)

پیشنهاد کاربران

ریشه : هواپیمای در حال سقوط با سر آویزونه و دمش بالا و دور دمش می چرخه و حرکتی مارپیچی رو به پایین داره .
استعاره از : از دست دادن کنترل روی چیزی و سقوط آن
سراشیبی سقوط
پریشانی ، نابسامانی

بپرس