taint

/ˈteɪnt//teɪnt/

معنی: عیب، لکه، عفونی کردن، الوده شدن، ملوث کردن، فاسد کردن، رنگ کردن، لکه دار کردن
معانی دیگر: اثر(بد)، خدشه، فساد، تباهی، گزند، اثر بد گذاشتن، صدمه زدن، خدشه وارد آوردن، گزند زدن، فاسد شدن، ملوث شدن، صدمه دیدن، گزند دیدن، ملوک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: taints, tainting, tainted
(1) تعریف: to slightly corrupt or pollute.
مترادف: blemish, defile, mar, sully
متضاد: enhance, purify
مشابه: adulterate, cloud, contaminate, corrupt, debase, infect, pollute, spoil, vitiate

- Her surly manner tainted her beauty.
[ترجمه اوس‌موسی] رفتار گستاخانه ی او، زیبایی اش را خدشه دار می کند.
|
[ترجمه گوگل] رفتار هولناک او زیبایی او را لکه دار کرد
[ترجمه ترگمان] رفتار surly، زیبایی اش را لکه دار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sulfur tainted the water supply.
[ترجمه گوگل] گوگرد منبع آب را آلوده کرد
[ترجمه ترگمان] گوگرد منبع آب را آلوده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to tarnish, as with moral wrongness.
مترادف: defile, degrade, pollute, stain, sully, tarnish
مشابه: corrupt, debase, infect, smear, spoil

- Their victory was tainted by the suspicion that they had cheated.
[ترجمه گوگل] پیروزی آنها با این سوء ظن که آنها تقلب کرده اند آلوده شد
[ترجمه ترگمان] این پیروزی با بدگمانی که آن ها را فریب داده بود لکه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become tainted.
مترادف: tarnish
مشابه: corrupt, decay, degrade, go, rot, spoil, turn
اسم ( noun )
مشتقات: tainted (adj.)
(1) تعریف: a small amount of something harmful, offensive, unhealthy, or the like.
مترادف: adulterant, contaminant, pollutant, virus
مشابه: canker, poison

(2) تعریف: a hint or trace of moral wrongness.
مترادف: blemish, smear, stain
مشابه: blot, spot, tarnish

- the taint of associating with a criminal
[ترجمه علی عامری] ننگ همکاری کردن با یک جنایتکار
|
[ترجمه گوگل] لکه معاشرت با جنایتکار
[ترجمه ترگمان] که با یک جنایتکار ارتباط برقرار کند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. meat free from taint
گوشت بی عیب (سالم)

2. The warm weather will taint the food.
[ترجمه گوگل]هوای گرم غذا را آلوده می کند
[ترجمه ترگمان]آب و هوای گرم غذا را تباه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rancid oil will taint the flavour.
[ترجمه گوگل]روغن ترش طعم را لکه دار می کند
[ترجمه ترگمان]روغن Rancid طعم آن را لکه دار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enquiry cleared him of any taint of suspicion/dishonesty.
[ترجمه گوگل]تحقیق او را از هرگونه ظن و نادرستی پاک کرد
[ترجمه ترگمان]پرس و جو او را از هرگونه سو ظن و نادرستی پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Meat will readily taint in close weather.
[ترجمه گوگل]گوشت در هوای نزدیک به راحتی آلوده می شود
[ترجمه ترگمان]گوشت در هوای نزدیک به آسانی از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her government never really shook off the taint of corruption.
[ترجمه گوگل]دولت او هرگز لکه فساد را از بین نبرد
[ترجمه ترگمان]دولت او هرگز به طور جدی فساد را از بین نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have an extraordinary capability to taint food where they form compounds with fats which are detectable in parts per billion.
[ترجمه گوگل]آنها توانایی خارق‌العاده‌ای برای لکه‌دار کردن مواد غذایی دارند که در آن ترکیباتی با چربی‌ها تشکیل می‌دهند که در قسمت در میلیارد قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]آن ها توانایی فوق العاده ای برای ایجاد مواد غذایی دارند که در آن ها ترکیباتی از چربی ها شکل می گیرند که در قسمت های مختلف قابل تشخیص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From the taint of sadism, the hint of superiority, the woman evidently wanted her to fail.
[ترجمه گوگل]زن از رنگ سادیسم، نشانه برتری، آشکارا می خواست که او شکست بخورد
[ترجمه ترگمان]از ای نرو آن زن که ظاهرا میل داشت او را شکست دهد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I understood the taint that adheres to everything domestic.
[ترجمه گوگل]من لکه ای را درک کردم که به همه چیز داخلی پایبند است
[ترجمه ترگمان]من آن taint را که به همه چیز خانه مربوط می شود درک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The taint of politics in conservation is not peculiar to the federal agencies.
[ترجمه گوگل]لکه‌داری از سیاست در حفاظت مختص سازمان‌های فدرال نیست
[ترجمه ترگمان]فقدان سیاست در حفظ محیط زیست مختص آژانس های فدرال نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hitherto Barchester had escaped the taint of any extreme rigour of church doctrine.
[ترجمه گوگل]تا آن زمان بارچستر از لکه ننگ هرگونه سختگیری افراطی در آموزه کلیسا در امان بود
[ترجمه ترگمان]تاکنون Barchester از آن قوانین و اصول و اصول مذهبی بی خبر مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She could smell the taint of sin in the most innocent of passions.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست بوی گناه را در بی‌گناه‌ترین احساسات حس کند
[ترجمه ترگمان]می توانست بوی گند گناه را در most امیال بو جود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There seems to be a taint of drunkenness in his family.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در خانواده او رنگ مستی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که توی خانواده خودش یه مقدار مست کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moral taint has spread among young people.
[ترجمه گوگل]لکه های اخلاقی در بین جوانان گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]آشفتگی اخلاقی در بین جوانان گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The city has suffered for many years under the taint of corruption.
[ترجمه گوگل]این شهر سال‌هاست که در زیر لکه‌های فساد آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان]این شهر سال ها است که از فساد مالی رنج برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

عفونی کردن (فعل)
contaminate, taint, infect

الوده شدن (فعل)
taint, sully

ملوث کردن (فعل)
taint

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

رنگ کردن (فعل)
bedaub, besmear, paint, color, dye, taint, stain

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

انگلیسی به انگلیسی

• trace of something bad or offensive, small amount of something harmful or unhealthy; moral blemish, hint of dishonor
contaminate, pollute, corrupt, mar; bring shame or dishonor upon; become tainted
if you taint something, you spoil it by adding an undesirable substance or quality to it; a formal word.
a taint is an undesirable quality in something which spoils it; a formal word.
see also tainted.

پیشنهاد کاربران

لکه دار کردن شهرت و آبروی کسی
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
تینت
درصد ارز رمزنگاری شده در یک حساب که می توان آن را در حساب دیگری ردیابی کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : taint
✅️ اسم ( noun ) : taint
✅️ صفت ( adjective ) : tainted
✅️ قید ( adverb ) : _
سرایت کردن
آلوده کردن، خدشه دار کردن
مکدر کردن
خراب کردن،
Ruin, corrupt, contaminate, spoil
Don't ruin your friendship right before you move. It will taint it either way it goes.
تضعیف کردن، اثرِ سوء گذاشتن
به قسمتی از بدن که بین مقعد و آلت تناسلی قرار دارد، گفته می شود

بپرس