take stock

/teɪk stɑk//teɪk stɒk/

1- صورت موجودی را تهیه کردن، (از موجودی انبار یا مغازه و غیره) فهرست تهیه کردن 2- ارزیابی کردن، برآورد کردن

جمله های نمونه

1. It was time to stand back and take stock of his career.
[ترجمه ساناز] وقت آن رسید که تأملی کند و نگاهی به وضعیت شغلی اش بیاندازد.
|
[ترجمه گوگل]زمان آن رسیده بود که عقب بایستد و وضعیت حرفه ای خود را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که بایستد و شغل خود را به دست بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was time to take stock of the situation.
[ترجمه گوگل]وقت آن بود که شرایط را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که اوضاع را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is time to take stock, at the half-way mark, before the next phase of reform.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که در نیمه راه، قبل از مرحله بعدی اصلاحات، حسابی انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]زمان آن است که به نشانه نیمه راه، قبل از مرحله بعدی اصلاحات، سهام را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Communities must take stock of their assets, he said, and devise a strategy to develop tourism or industry.
[ترجمه گوگل]او گفت که جوامع باید دارایی های خود را بررسی کنند و یک استراتژی برای توسعه گردشگری یا صنعت طراحی کنند
[ترجمه ترگمان]او گفت که جوامع باید دارایی های خود را در نظر بگیرند و یک استراتژی برای توسعه گردشگری یا صنعت تدوین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was inconceivable that they would ever take stock, or any funny money.
[ترجمه گوگل]غیرقابل تصور بود که آنها هرگز سهام، یا پول خنده دار را محاسبه کنند
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسید که آن ها به هیچ وجه سهام و یا هر پول خنده دار را بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I took the chance to take stock of the room.
[ترجمه گوگل]من از فرصت استفاده کردم و اتاق را بررسی کردم
[ترجمه ترگمان]من فرصت استفاده از این اتاق را به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He took the time to take stock of the situation before making the offer.
[ترجمه گوگل]او قبل از ارائه این پیشنهاد، برای بررسی وضعیت وقت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او قبل از این که این پیشنهاد را مطرح کند، زمان را صرف خرید و فروش این موقعیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They decided to take stock of the present state of affairs.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند وضعیت فعلی را بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند که در امور جاری شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gordon: And thank you for helping me take stock in my career.
[ترجمه گوگل]گوردون: و از اینکه به من کمک کردید در حرفه‌ام حساب کنم سپاسگزارم
[ترجمه ترگمان]گوردون: و از اینکه به من کمک کردید در حرفه خود شرکت کنم تشکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the battle, the general paused to take stock of the situation.
[ترجمه گوگل]در طول نبرد، ژنرال مکث کرد تا اوضاع را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، ژنرال لحظه ای درنگ کرد تا وضع خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take stock in how things are going, what changes you'd like to make, and set the plan in motion for the fall.
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که اوضاع چگونه پیش می رود، چه تغییراتی را می خواهید ایجاد کنید، و برنامه را برای پاییز به حرکت درآورید
[ترجمه ترگمان]در نظر بگیرید که اوضاع چطور پیش می رود، چه تغییراتی را دوست دارید انجام دهید، و برنامه را در حرکت برای سقوط تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was to stand and take stock of his career.
[ترجمه گوگل]این بود که بایستد و وضعیت شغلی او را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]باید می ایستاد و شغل خود را به دست می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We need to take stock of the delivery.
[ترجمه گوگل]ما باید وضعیت تحویل را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید سهام رو بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We must take stock of the situation and decide what to do.
[ترجمه گوگل]ما باید شرایط را بررسی کنیم و تصمیم بگیریم که چه کار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید موقعیت را در نظر بگیریم و تصمیم بگیریم که چه کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll have to take stock, go carefully and regain my buoyancy.
[ترجمه گوگل]من باید حساب کنم، با احتیاط بروم و شناورم را دوباره به دست بیاورم
[ترجمه ترگمان]من باید ذخیره کنم، با احتیاط حرکت کنم و buoyancy رو دوباره بدست بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• check inventory

پیشنهاد کاربران

تامل کردن، غور و بررسی کردن
محک زدن
ارزیابی کردن
انبارگردانی کردن ، ارزیابی کردن
وَرانداز کردن چیزی
دو دوتا چارتا کردن
سبک و سنگین کردن امور
تأمل کردن
نظر سنجی، ارزیابی
We need to take stock and formulate a plan
ما نیاز داریم که یک برنامه را به خوبی ارزیابی کرده و قاعده سازی کنیم.
: ( take stock ( of sb/sth
review or make an assessment of a particular situation, typically as a prelude to making a decision
reflect and assess
( think again carefully ( about sb/sth
think about what something really means
...
[مشاهده متن کامل]

to make an estimate or appraisal, as of resources or of oneself
to take an inventory

بررسی کارها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس