tamed


معنی: سست مهار

مترادف ها

سست مهار (صفت)
tame, tractable, tamed, tamed down

پیشنهاد کاربران

اهلی شده - اهلی - رام - رام شده
They won't bite after being Tamed
سرکوب کردن
دست آموز، مطیع
رام شدن اروم شدم
اهلی
I cannot play with you, " the fox said. "I am not tamed
روباه گفت :نمی تونم باهات بازی کنم . من را اهلی نکرده اند
رام کردن

بپرس