tantalize

/ˈtæntəˌlaɪz//ˈtæntəlaɪz/

معنی: ازار دادن، کسی را دست انداختن، و سپس محروم کردن
معانی دیگر: جوش به دل کسی دادن، عطش کسی را تیز کردن، خواست افزایی کردن، دل کسی را آب کردن، امیدوار، سردواندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tantalizes, tantalizing, tantalized
مشتقات: tantalization (n.)
• : تعریف: to tease or torment with the sight or prospect of something desirable but unattainable.
مترادف: lead on, tease, tempt, tickle, titillate
مشابه: bait, entice, intrigue, provoke, taunt, torment, whet

- He tantalized the dog, waving the strip of bacon in front of its nose.
[ترجمه اسکندر حسین زاده] اوبا تکان دادن تکه ای از گوشت خوک جلوی بینی سگ باعث آزار و اذیت او شد.
|
[ترجمه گوگل] سگ را وسوسه کرد و نوار بیکن را جلوی دماغش تکان داد
[ترجمه ترگمان] سگ را رها کرد و تکه گوشت خوک را جلوی بینی اش تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Give the dog the bone don't tantalize him.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] آن استخوان را به آن سگ بده و او را اذیت نکن.
|
[ترجمه امین] استخون رو بده بهش. دلشو آب نکن
|
[ترجمه گوگل]استخوان را به سگ بدهید، او را وسوسه نکنید
[ترجمه ترگمان]سگه رو بده بهش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She tantalized the kitten with fish.
[ترجمه گوگل]او بچه گربه را با ماهی وسوسه کرد
[ترجمه ترگمان]بچه گربه را با ماهی آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tantalizing aroma of fresh coffee wafted towards them.
[ترجمه گوگل]عطر وسوسه انگیز قهوه تازه به طرفشان پیچید
[ترجمه ترگمان]بوی وسوسه انگیز قهوه تازه به سویشان می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This was my first tantalizing glimpse of the islands.
[ترجمه گوگل]این اولین نگاه وسوسه انگیز من به جزایر بود
[ترجمه ترگمان]این اولین نگاهی بود که به آن جزایر انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was tantalized by visions of power and wealth.
[ترجمه گوگل]او از رویاهای قدرت و ثروت وسوسه شده بود
[ترجمه ترگمان]او با دیدن قدرت و ثروت سرشار از قدرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I caught a tantalizing glimpse of the sparkling blue sea through the trees.
[ترجمه گوگل]نگاهی وسوسه انگیز از دریای آبی درخشان را از میان درختان دیدم
[ترجمه ترگمان]نگاهی به دریای آبی و درخشان در میان درختان انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This brief, tantalizing glimpse into his past life served only to deepen the mystery of his background.
[ترجمه گوگل]این نگاه کوتاه و وسوسه‌انگیز به زندگی گذشته‌اش تنها باعث عمیق‌تر کردن رمز و راز پیشینه او شد
[ترجمه ترگمان]این نگاه مختصر و tantalizing به زندگی گذشته اش تنها برای تعمیق رمز سابقه خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was wiser not to tantalize oneself.
[ترجمه گوگل]عاقلانه تر بود که خود را وسوسه نکنیم
[ترجمه ترگمان]عاقل تر از آن بود که آدم خود را گول بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet appearances on other people's record dates provide a tantalizing glimpse of what he had to offer.
[ترجمه گوگل]با این حال، حضور در تاریخ‌های ثبت رکورد دیگران، نگاه اجمالی وسوسه‌انگیزی از آنچه او داشت ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، حضور در تاریخ های ثبت احوال افراد دیگر، یک نظر وسوسه انگیز از آنچه که باید ارائه دهد، فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But solar power remained a tantalizing lure to both environmentalists and entrepreneurs.
[ترجمه گوگل]اما انرژی خورشیدی هم برای دوستداران محیط زیست و هم برای کارآفرینان یک فریب وسوسه انگیز باقی ماند
[ترجمه ترگمان]اما انرژی خورشیدی یک فریب وسوسه انگیز برای متخصصان محیط زیست و هم کارآفرینان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How to tantalize our lower-middle-class students was a formidable task.
[ترجمه گوگل]اینکه چگونه دانش‌آموزان طبقه‌ی متوسط ​​پایین‌مان را وسوسه کنیم، کار بزرگی بود
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان گفت که دانش آموزان طبقه پایین ما یک وظیفه خطیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are tantalizing hints in the archaeological record that the Minoans may have written longer, non-bureaucratic texts on parchment.
[ترجمه گوگل]در اسناد باستان شناسی نکات وسوسه انگیزی وجود دارد مبنی بر اینکه مینوی ها ممکن است متون طولانی تر و غیر بوروکراتیک را روی پوست نوشته باشند
[ترجمه ترگمان]برخی اشارات tantalizing در این پرونده باستان شناسی وجود دارد که ممکن است the متون طولانی و non را بر روی کاغذ پوستی نوشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book gives us a tantalizing overview, taking advantage of subject matter at its most sensual.
[ترجمه گوگل]این کتاب یک نمای کلی وسوسه انگیز را به ما می دهد و از موضوع در حسی ترین حالت خود بهره می برد
[ترجمه ترگمان]این کتاب مرور خوبی به ما می دهد و از این موضوع سواستفاده می کند و از موضوع صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sight is most tantalizing.
[ترجمه گوگل]منظره وسوسه انگیزترین است
[ترجمه ترگمان]این منظره most است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The delicious smell tantalized us.
[ترجمه مسعود آرفی] بوی لذیذ دل مارو آب کرد
|
[ترجمه گوگل]بوی خوش ما را وسوسه کرد
[ترجمه ترگمان] بوی خوش مزه ما رو از خودش دور میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازار دادن (فعل)
trouble, tease, dun, nag, imp, excruciate, tantalize

کسی را دست انداختن (فعل)
tease, tantalize, josh

و سپس محروم کردن (فعل)
tantalize

انگلیسی به انگلیسی

• tease, provoke or tease by presenting something as available and then withholding it; expose someone to something inaccessible; annoy; criticize (also tantalise)
if something or someone tantalizes you, they make you feel hopeful and excited, and then do not allow you to have what you want.

پیشنهاد کاربران

torment, frustrate, lead on, taunt, tease, torture
امیدوار، وسپس محروم کردن، کسی را دست انداختن، سردواندن، ازار دادن
سردرگم
به وسوسه انداختن
سردواندن کسی، امیدی الکی واهی دادن به کسی
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی/
بازار خویش و آتش ما تیز می کنی
حافظ
گوشت جلوی گربه تکان دادن ( ولی ندادن )
( معنی نزدیکشه ) حرص دادن یا حرص خوردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tantalize
اسم ( noun ) : tantalization
صفت ( adjective ) : tantalizing
قید ( adverb ) : tantalizingly
غلغلک دادن ( به معنای اغوا کردن )
● دل کسی را آب کردن
● اشتیاق در دل انداختن
اشتیاق انگیختن
توی فارسی یه کلمه ای که معادل دقیقش باشه نداریم
ولی یه اصطلاح واسش داریم.
" لب چشمه بردن و تشنه برگرداندن "
شکنجه و آزار روحی از طریق برانگیختن اشتیاق ولع و عطش کسی ولی محروم کردن او از داشتن آن, to tease
Torture someone by arousing desire or expectation for something unattainable or mockingly keeping it out of reach.
عطش کسی را تیز کردن - نوعی آزار دادن شدید و سادیسمیک
to tantalize someone is to torture them with what they cannot have.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس